سفارش تبلیغ
صبا ویژن



امام عسکرى علیه‏السلام و کامل بن ابراهیم

در ملاقاتى که «کامل بن ابراهیم» به نمایندگى گروهى از مفوّضه با امام داشت، وى پاسخ سؤالات خود را از امام عصر علیه‏السلام چنین دریافت کرد:
مفوّضه دروغ گفته‏اند، بلکه دلهاى ما ظرفهاى مشیّت الهى است. پس اگر او بخواهد، ما مى‏خواهیم.»
امام عسکرى علیه‏السلام در جهت تأیید گفتار فرزندش امام عصر علیه‏السلام و ردّ گفته مفوّضه، به کامل بن ابراهیم فرمود:
«پاسخ خود را دریافت کردى، دیگر براى چه اینجا نشسته‏اى، از جاى برخیز...»6
موضع‏گیرى در برابر واقفیّه
یکى دیگر از گروه‏هاى انحرافى که پس از شهادت امام موسى بن جعفر علیه‏السلام پدید آمد، آنهایى بودند که ادّعا داشتند: موسى بن جعفر علیه‏السلام هنوز از دنیا نرفته است.
بنیانگذاران این طایفه، زیاد بن مروان قندى، على بن أبى‏حمزه و عثمان بن عیسى مى‏باشند و علّت انکار آنان در آغاز کار، این بود که نزد این سه نفر، اموالى از حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام وجود داشت، چون نمى‏خواستند اموال امام کاظم علیه‏السلام را به فرزندش امام رضا علیه‏السلام تحویل دهند، شهادت امام کاظم علیه‏السلام را منکر شدند.
در پاسخ نامه امام رضا علیه‏السلام ـ که به آنها نوشته بود تا اموال را بازگردانند، زیرا او قائم مقام پدرش موسى بن جعفر علیه‏السلام است ـ زیاد قندى و ابن ابى‏حمزه، منکر چنین پولى در نزد خود شدند و اما عثمان بن عیسى به حضرت نوشت: پدرت هنوز زنده است و هر که چنین ادّعایى کند، سخن باطلى گفته و تو هم اینک به گونه‏اى عمل کن که خود مى‏گویى از دنیا رفته است.
ولى او به من دستور نداده چیزى به تو بدهم...7
آرى، این گروه با توقّف در امامت موسى بن جعفر علیه‏السلام از همان ابتدا مورد لعن، نفرین و برائت امامان علیهم‏السلام بوده و به گروه «مَمْطوره» نیز اشتهار یافتند.8
علاّمه مجلسى از «احمد بن مطهّر» روایت کرده: برخى از یاران ما به امام حسن عسکرى علیه‏السلام نامه نوشته و از وى درباره کسى که بر حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام توقّف کرده ـ و فراتر نرفته است ـ سؤال کرده بود که: آیا آنها را دوست داشته باشم یا از آنان بیزارى جویم؟


حضرت در پاسخ فرمود:
«آیا براى عمویت آمرزش مى‏خواهى؟ خداوند عمویت را نیامرزد، از او بیزارى بجوى و من در پیشگاه خداوند از آنها بیزارى مى‏جویم. پس با آنان دوستى نداشته باش، از بیماران‏شان عیادت مکن و در تشییع جنازه‏هاى مردگان‏شان حاضر مشو و بر امواتشان نماز نخوان، خواه امامى را از سوى پروردگار منکر شوند، و یا امامى را که از سوى خداوند نمى‏باشد، بر آنها اضافه کند و یا قائل به تثلیث باشند.
بدان، کسى که تعداد ما را اضافه بداند، مانند کسى است که از تعدادمان کاسته باشد و امامت ما را انکار کند.»
تا قبل از این مکاتبه و جریان، شخص سؤال کننده نمى‏دانست که عمویش هم در ردیف «واقفیان» است و حضرت او را از این موضوع آگاه ساخت.9
________________________________
1. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 472؛ تاریخ طبرى، ج 7، ص 195؛ الامام الصّادق و المذاهب الاربعه، ج 4، ص 456.
2. مناقب آل ابى‏طالب(ع)، ج 4، ص 424؛ با خورشید سامرّا، ص 267.
3. شرح باب حادى عشر، ص 99.
4. انبیاء / 26 و 27.
5. بحارالانوار، ج 50، ص 283.
6. الغیبه، شیخ طوسى، ص 148.
7. همان، ص 43.
8. بحارالانوار، ج 5، ص 267.
9. کشف الغمّه، ج 3، ص 219






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 2:57 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()




امام عسکرى علیه‏السلام و ادریس بن زیاد

علاّمه مجلسى از «ادریس بن زیاد کَفَر توثایى» نقل کرده که وى مى‏گفت:
من از جمله افرادى بودم که در باره آنها غُلوّ مى‏کردم. روزى براى دیدار با ابومحمّد عسکرى علیه‏السلام روانه سامرّا شدم؛
وقتى که وارد شهر شدم، از فرط خستگى خود را بر پلّکان حمّامى انداخته و کمى به استراحت پرداختم.
در این بین خواب چشمان مرا ربود؛
پس بیدار نشدم مگر با صداى کوبیدن آرامى که به وسیله چوب‏دستى که در دست امام عسکرى علیه‏السلام بود.
پس با همان اشاره از خواب بیدار شده و او را شناختم.
فوراً از جاى برخاسته و در حالى که آن حضرت سوار بر اسب و غلامان و پیشکاران اطرافش را گرفته بودند، پا و زانوى مبارکش را بوسه زدم، اوّلین سخنى که امام در این ملاقات کوتاه به من فرمود، این بود:
«یا ادریس! «بل عباد مکرمون، لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون»؛4 اى ادریس!
بلکه آنان بندگان مقرّب خدایند و در گفتار بر او سبقت نمى‏گیرند و به فرمان وى عمل مى‏کنند.»
در این‏جا حضرت با عنوان کردن این آیه خواستند به او بفهمانند که اندیشه غُلوّ درباره ما باطل است و ما از خود هیچ اختیارى جز آنکه خداوند اراده کند، نداریم؛
چرا که ما به دنبال امر و اراده خدا بوده و فرمان او را انجام مى‏دهیم.
ادریس که از جواب کوتاه امام عسکرى علیه‏السلام کاملاً آگاه شده بود، در پاسخ امام گفت:
اى مولاى من! مرا همین کلام بس است؛ زیرا آمده بودم تا این مسأله را از شما بپرسم.5






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 2:56 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


امام عسکری علیه‌السلام با وجود همه این فشارها و نظارت‌ها و مراقبت‌های بی‌وقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضداسلامی انجام می‌داد که می‌توان آنها را بدین‌گونه خلاصه کرد:

1. کوشش‌های علمی در دفاع از آیین اسلام و رد اشکال ها و شبهه های مخالفان، و نیز تبیین اندیشه صحیح اسلامى؛
2. ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و اعزام پیک‌ها و ارسال پیامها؛
3. فعالیت های سرّی سیاسى، با وجود تمام نظارت‌‌ها و مراقبت های حکومت عباسى؛
4. حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، ‌به‌ویژه یاران خاص خود؛
5. تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات؛
6. استفاده گسترده از آگاهی غیبی برای جلب منکران امامت و دل‌گرمی شیعیان؛
7. (و از همه مهمتر)
آماده‌سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود، امام دوازدهم.

از آنجا که غائب شدن امام و رهبر، یک حادثه غیرطبیعی و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن برای نوع مردم دشوار است، پیامبر اسلام و امامان پیشین، به‌تدریج مردم را با این موضوع آشنا می‌ساختند و افکار را برای پذیرش آن آماده می‌کردند.

این تلاش در عصر امام هادی و امام عسکری- علیهما‌السلام- که زمان غیبت نزدیک می‌شد، به صورت محسوس‌تری به چشم می‌خورد؛ چنان‌که در زندگی امام هادی -علیه‌السلام-، آن حضرت اقدامات خود را نوعاً توسط نمایندگان انجام می‌دادند و کمتر شخصاً با افراد تماس می‌گرفتند.
این معنا در زندگی امام حسن عسکری علیه‌السلام جلوه بیشتری یافت؛ زیرا امام از یک‌سو، با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی -عجل‌الله‌فرجه-،‌او را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان می‌داد و از سوی دیگر تماس مستقیم با خود آن حضرت روز‌به‌روز محدودتر و کمتر می‌شد، تا آنجایی که حتی سخنان خود را با اصحاب از پشت پرده بیان می‌کردند و حتی در خود شهر سامرا نیز به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ می‌دادند و بدین‌ترتیب آنان را برای تحمل اوضاع و شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده می‌ساختند. این همان روشی است که بعدها امام دوازدهم در زمان غیبت صغری در پیش گرفتند و شیعیان را به‌تدریج برای دوران غیبت کبری آماده ساختند.






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 2:55 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: شدیدتر از یتیمی که از پدرش جدا شده، یتیمی است که از امام خویش جدا گشته است و به او دسترسی ندارد و حکم او را در زمینه شرایع دینی‌اش که مورد نیاز اوست، نمی‌داند ...(1) (مستدرک وسائل، جلد 17، صفحه 317)
احمد بن عبیدالله بن خاقان که دشمنی سختی با امام علی (علیه السلام) و اولادشان داشت، متصدی املاک و خراج شهر قم بود. روزی در مجلسش از علویان و مذاهبشان سخن به میان آمد، او گفت من در سامره مردی از اولاد علی را از لحاظ رفتار و وقار و پاکدامنی و نجابت و بزرگواری در خانواده خودش و بنی‌هاشم، مانند حسن بن علی بن محمد، ابن الرضا ندیدم و نشناختم که خاندانش و بنی‌هاشم و سرلشکران و وزیران و همه مردم او را بر سالخوردگان و اشراف مقدم دارند.
من روزی بالای سر پدرم ایستاده بودم (و آن روزی بود که برای پذیرفتن مردم، می‌نشست). ناگهان دربانانش آمدند و گفتند: ابو محمد، ابن الرضا دم در است. پدرم به آواز بلند گفت: او را اجازه دهید. سپس مردی گندم گون، خوش اندام، نیکو رخسار، خوش پیکر، تازه جوان با جلالت و هیبت وارد شد. چون نگاه پدرم به او افتاد، برخاست و چند قدم استقبالش کرد، با آنکه گمان ندارم چنین کاری را نسبت به هیچ بنی‌هاشمی و سرلشکری بکند. چون به نزدیکش رسید، با او معانقه کرد و دستش را گرفت او را روی مسندی که خودش نشسته بود، نشانید و پهلوی او نشست و متوجه او شد و با او به سخن پرداخت و خود را قربان او می‌کرد. من از آنچه از پدرم می‌دیدم، در شگفت بودم...
پس از آنکه پدرم نماز عشاء را گزارد، آمدم و در برابر او نشستم و پس از آنکه از او اجازه گرفتم، گفتم: ای پدر! مردی که امروز صبح دیدم نسبت به او احترام و بزرگداشت و تعظیم نمودی و خود و پدر و مادرت را قربانش کردی، که بود؟ گفت: پسر جان، او امام رافضیان است، او حسن بن علی است که به ابن الرضا معروفست، آنگاه ساعتی سکوت کرد و سپس گفت: پسر جان! اگر امامت از خلفای بنی عباس جدا می‌شد، هیچکس از بنی‌هاشم جز او سزاوار آن نیست و او برای فضیلت، پاکدامنی، رفتار، خویشتنداری، پرهیزکاری، عبادت، اخلاق شریف و شایستگیش، سزاوار خلافت می‌باشد ...






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 2:54 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

1- پرهیز از جدال و شوخى
لاتمـار فیذهب بهائک و لا تمـازخ فیجترء علیک.1
جـدال مکـن که ارزشت مـى رود و شـوخـى مکـن که بـر تـو دلیـر شـوند.

2ـ تواضع در نشستن
من رضى بدون الشرف من المجلس لم یزل الله و ملائکته یصلون علیه حتى یقوم2
هـر که به پـاییـن نشستـن در مجلـس خشنـود بـاشـد پیـوسته خــــــــــدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

3ـ هلاکت در ریاست و افشاگرى
دع مـن ذهب یمینا و شمالا، فـان الراعى یجمع غنمه جمعها باهون سعى و ایاک و الاذاعه و طلب الـریـاسه فـانهمـا یـدعوان الى الهلکه.3
آن را که به راست و چپ رود واگذار! به راستـى چـوپان گوسفندانش را به کمتر تلاشى گرد آورد.
مبادا اسرار را فاش کرده و سخن پراکنى کنى و در پى ریاست باشى، زیرا این دو آدمى را به هلاکت مى کشانند.

4ـ گناهى که بخشوده نشود
مـن الذنـوب التى لا تغفر: لیتنى لا اواخذ الا بهدا. ثم قال: الاشراک فى الناس اخفـى مـن دبیب النمل علـى المسح الاسـود فى اللیله المظلمه.4
از جمله گناهانى که آمرزیده نشـود این است که (آدمى) بگوید: اى کاش مرا به غیر از ایـن گناه مواخذه نکنند. سپـس فرمود: شرک در میان مردم از جنبـش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.

5ـ نزدیکتر به اسم اعظم
بسم الله الرحمـن الـرحیـم اقـرب الى اسـم الـله الاعظم مـن سواد العین الى بیاضها.5
(بسم الله الرحمـن الـرحیـم) به اسـم اعظم خـدا،از سیاهـى چشـم به سفیـدىاش نزدیکتـر است.

6ـ دوستـى نیکـان و دشمنــى بـدان
حب الابرار للابرار ثواب للابرار،و حب الفجار للابرار فضیله للابرار و بغض الفجار
للابـرار زیـن للابـرار ، و بغض الابـرار للفجـار خزى علـى الفجار.6
دوستـى نیکـان به نیکـان ، ثـوابست بـراى نیکـان.
و دوستـى بـدان به نیکان ، فضیلت است براى نیکان،
و دشمنى بدان با نیکان ، زینت است بـراى نیکان،
و دشمنـى نیکـان بـا بـدان، رسـوایـى است بـراى بـدان.

7ـ سلام نشانه تواضع
مـن التـواضع السلام علـى کل مـن تمر به، و الجلـوس دون شـرف المجلس.7
از جمله تواضع و فروتنى سلام کردن بر هر کسى است که بر او مى گذارى، و نشستن در پایین مجلس است.

8ـ خنده بیجا
من الجهل الضحک من غیر عجب.8
خنده بیجا از نادانى است.

9ـ همسایه بد
مـن الفـواقـر التـى تقصـم الظهر جار ان راى حسنه اطفـاهــا و ان راى سیئه افشاها.9
از بلاهاى کــمـر شکــن ، همــسایـه اى اسـت کـه اگــر کـردار خـوبى رابینـد نهانـش سـازد و اگـر کـردار بـدى را بینـد آشکـارش نمـایـد.






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 2:53 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.