سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند:
"دو خصلتند که بالاتر از آنها چیزی نیست: یکی ایمان به خدا و دیگری سود رساندن به برادران (دینی)"(1)

یکی از مهمترین مسؤلیتهایی که امام حسن عسکری (علیه السلام) در مورد انجام آن اهتمام جدی داشتند، مسأله معرفی امام پس از خود به شیعیان، و مطرح نمودن غیبت آن حضرت می‌باشد؛ چرا که در آن زمان عباسیان برای جلوگیری از ولادت امام عصر (عج) که بشارت ظهورش از سالیان پیش توسط انبیاء و امامان (علیهم السلام) داده شده بود، به جستجوی منجی آخرالزمان (برای کشتن وی) ‏می‌پرداختند و در نتیجه حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)، برای در امان ماندن فرزند خود، باید ایشان را از دید مأموران حکومتی مخفی می‌داشتند.
اما از طرف دیگر از آنجائیکه پس از امام عسکری (علیه السلام) ابتدا غیبت صغری و پس از آن غیبت کبری به وقوع می‌پیوست و عموم شیعیان از رؤیت امام خود محروم می‌شدند، لذا باید حضرت مهدی (عج) به خواص شیعیان معرفی شده و مسأله غیبت آن حضرت، تبیین می‌گشت.
در این زمینه، روایتهای مختلفی وجود دارد که ‏به ذکر یکى از آنها بسنده می‌کنیم:
احمد بن اسحاق از یاران مورد اعتماد امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت کرده است که:
بر آن حضرت وارد شدم و تصمیم داشتم که از جانشین ایشان بپرسم. اما آن ‏حضرت خود بدون مقدّمه فرمود:
"ای احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفرید زمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالى نخواهد گذارد ..."
گفتم: ای فرزند رسول خدا! بنابراین، امام و خلیفه بعد از شما کیست؟
امام (علیه السلام) فوراً از جا برخاست و وارد خانه شد، سپس بیرون آمد در حالیکه پسری حدوداً سه ساله را روى دوش گرفته بود که صورتش همچون ماه شب چهارده می‌درخشید. آنگاه فرمود:
"ای احمد! اگر به خاطر کرامت تو نزد خداى عزّ و جل و اولیای او نبود، این ‏کودکم را به تو نشان نمى‏دادم. او همنام و هم کنیه رسول خداست و کسى است ‏که زمین را از عدل و داد پر مى‏کند پس از آنکه از ستم و بیداد پر شده باشد ...
به خدا سوگند او در غیبتی طولانی به سر خواهد برد و مردمان از هلاکت و انحراف نجات نخواهند یافت مگر کسانی که در اعتقاد به امامت او ثابت قدم بوده و به خاطر دعا برای تعجیل فرج او توفیق داشته باشند."
احمد بن اسحاق می‌گوید: گفتم آیا معجزه و علامتی ظاهر خواهد شد که اطمینان خاطر پیدا کنم؟ (به محض گفتن این سخن) آن کودک به سخن آمد و فرمود:
"منم باقیمانده خدا در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا و پس از دیدن من دیگر در جستجوی نشانه‌ای دیگر نباش!"
-----------------------------------------------
تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام)، باقر شریف قرشی






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 3:4 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


نحریر از شکنجه گران سخت دل و بى رحم زندان هاى سرمدى عباسى طاغوت وقت بود به دستور طاغوت امام حسن عسگرى (علیه السلام ) را دستگیر کرده و به زندان (نحریر) افکندند نحریر بر آن حضرت بسیار سخت گرفت و آن حضرت را شکنجه مى داد.



همسر نحریر به مقام معنوى امام حسن (علیه السلام ) پى برده بود به نحریر گفت واى بر تو از خدا بترس آیا نمى دانى چه شخصیتى در زندان است آن گاه آن بانو مقدارى از مقام آن حضرت را توصیف کرد

سپس گفت من در مورد تو در رابطه با حسن بن على (علیه السلام ) نگران هستم (که بلائى سخت بر تو وارد شود) (نحریر) به جاى پاسخ مثبت به همسرش گفت او را (امام حسن ) را به میان درندگان باغ وحش مى اندازم و همین کار راکرد


دستور داد امام حسن (علیه السلام ) را بدون محافظ در میان درندگان باغ وحش بردند ولى متوجه شدند آن حضرت در کنار درندگان نماز مى خواند و درندگان به گرد آن حضرت حلقه زده اند بدون این که آزارى به او برسانند.






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 3:2 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



وجود مقدس امام حسن عسکرى علیه السلام از ائمه‏اى هستند[که تحت فشار بسیار بودند]چون هر چه که دوران ائمه[به دوره امام عصر علیه السلام]نزدیکتر مى‏شد کار بر آنها سخت‏تر مى‏گردید.ایشان در سامرا بودند که در آن وقت مرکز خلافت‏بود.از زمان‏«معتصم‏»مرکز خلافت از بغداد به سامرا منتقل شد. مدتى آنجا بود، دو مرتبه برگشت.علتش هم این بود که لشکریان معتصم خیلى به مردم ظلم مى‏کردند و مردم شکایت کردند و ابتدا معتصم گوش نکرد ولى بالاخره هر طور بود راضى‏اش کردند و او براى اینکه سپاهیان از مردم دور باشند مرکز را به سامرا منتقل کرد.

امام عسکرى و امام هادى علیهما السلام اجبارا در سامرا به سر مى‏بردند، در محلى که به نام‏«العسکر»یا«العسکرى‏» نامیده مى‏شد، یعنى محلى که محل سپاهیان و در واقع پادگان بود، یعنى خانه‏اى که در آن زندگى مى‏کردند برایشان انتخاب شده بود که مخصوصا در پادگان باشند و تحت نظر. ایشان در بیست و هشت‏سالگى از دنیا رفتند(پدر بزرگوارشان هم در حدود چهل و دو ساله بودند که از دنیا رفتند)و دوره‏امامتشان فقط شش سال طول کشید.
علت عمده این که اینقدر امام شدید تحت نظر بود این بود که این مطلب شایع بود و مى‏دانستند که مهدى امت از صلب این وجود مقدس ظهور مى‏کند.

به نص تواریخ، تمام این مدت شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشرة و ممنوع الملاقات بودند.از نظر معاشرت آزادى نداشتند،اگر هم احیانا رفت و آمدهایى مى‏شد یا گاهى حضرت را مى‏خواستند،تحت نظر بودند،وضع عجیبى بود.

مى‏دانید که هر یک از ائمه گویى یک خصلت‏خاص بیشتر در او ظهور داشته است که خواجه نصیر در آن دوازده بند خودش هر یک از ائمه را با یک صفتى توصیف مى‏کند که بیشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسکرى علیه السلام به جلالت و هیبت و رواء (1) به اصطلاح، ممتاز بودند یعنى اساسا عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ایشان به نحوى بود که هر کس که ایشان را ملاقات مى‏کرد تحت تاثیر آن سیما قرار مى‏گرفت قبل از اینکه سخن بگویند و او از علم ایشان چیزى بفهمد. وقتى که سخن مى‏گفتند دریاى مواجى شروع مى‏کرد به سخن گفتن، دیگر تکلیفش روشن است.
در بسیارى از حکایات و روایات این قضیه کاملا مشخص و محرز است. حتى دشمنان با اینکه ایشان را سخت تحت تعقیب داشتند و گاهى به زندان مى‏بردند وقتى که با حضرت روبرو مى‏شدند وضع عجیبى داشتند، نمى‏توانستند در مقابل ایشان خضوع نکنند، که در این زمینه داستانى را محدث قمى در کتاب الانوار البهیه از احمد بن عبید الله بن خاقان، پسر وزیر المعتمد على الله، و او از پدرش نقل مى‏کند در حالى که خودش هم حضور داشته است. داستان فوق العاده عجیبى است که وقت گفتنش را عجالتا ندارم.






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 3:0 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


موقعیت امام عسکری علیه السلام درسامراء

امام گرچه بسیار جوان بود ، ولی به دلیل موقعیت بالای علمی و اخلاقی ، به ویژه رهبری شیعیان و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم به ایشان ، شهرت فراوانی پیدا کرده بود. همچنین به دلیل آن که مورد توجه عام و خاص بود ، حاکمیت عباسی جز در مواردی چند ، درظاهر رفتار احترام آمیزی از خود نسبت به آن حضرت نشان می داد.سعد بن عبدالله اشعری از علمای معروف شیعه می گوید :

" در شعبان سال 278 هجری قمری ( هجده سال پس از شهادت امام عسکری علیه السلام) در مجلس احمد بن عبیدالله بن خاقان
( که پدرش وزیر معتمد عباسی بود و آن روزها مسئولیت خراج قم را بر عهده داشت و به آل پیامبر و مردم قم نیزعداوت می ورزید.) نشسته بودیم. سخن از طالبیون ساکن سامراء و مذهب و موقعیت آنان در پیش حاکم به میان آمد، احمد گفت: من کسی از علویان را چون حسن بن علی عسکری در سامراء ندیده بودم که این چنین به وقار ، زیرکی و بزرگ منشی در میان اهل بیت خود شناخته شده و پیش سلطان و بنی هاشم محترم باشد ، چنان که او را بر افراد مسن حتی امراء و وزراء و منشیان نیز برتری می دادند . روزی من کنار پدرم ایستاده بودم، آن روز پدرم برای دیدار با مردم نشسته بود که امام وارد شد . پدرم چند قدم به استقبال ایشان جلو رفت. او را بوسید و مرتب می گفت: پدر و مادرم فدایت...
شب از پدرم پرسیدم: آن شخص که بود که آن قدر احترامش می کردی؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضیان بود( در آن زمانها شیعیان را رافضی یعنی از دین خارج شده می خواندند) فرزندم اگر روزی خلافت از دست بنی عباس بیرون رود، در میان بنی هاشم، جز او کسی شایستگی تصدی آن را ندارد. او به خاطر فضل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیکو سزاوار مقام خلافت است.(14)
این روایت با توجه به راوی آن که خود یکی از معاندان سرسخت اهل بیت بوده ، به خوبی موقعیت اخلاقی و اجتماعی امام را در میان عامه مردم و حتی خواص نشان می دهد.






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 2:59 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


چگونگی دیدار شیعیان با امام

شیعیان برای دیدن امام مشکل داشتند ، آن گونه که یک بار، تنها موقعی که خلیفه برای دیدن" صاحب البصره" می رفت و امام را نیز همراه خویش می برد ، اصحاب امام در طول راه ، خود را برای دیدن آن حضرت آماده می کردند . (10)اسماعیل بن حمد می گوید: برای طلب پول در سر راه آن حضرت نشستم و هنگام عبور امام ، تقاضای کمک مالی از وی کردم.(11)

محمد بن عبدالعزیز بلخی می گوید: هنگام حرکت امام به دارالعامه، در کوی الغنم منتظر تشریف فرمایی آن حضرت بودم.(12)
علی بن جعفر ازحلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دارالخلافه برود ما درعسکر به انتظار دیدار ایشان جمع شدیم، در این حال از طرف آن حضرت نامه ای بدین مضمون به ما رسید:
" کسی بر من سلام و حتی اشاره ای هم نکند ، زیرا در امان نیستید."(13)
از این روایات می توان فهمید که دستگاه خلافت تا چه حد ، روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است . البته امام و شیعیان در فرصتهای گوناگونی یکدیگر را ملاقات می کرده اند و سرپوشهایی نیز برای این تماسها وجود داشته ، یکی از بهترین راههای ارتباطی شیعیان با امام، مکاتبه بوده که در منابع تاریخی فراوان به آن بر می خوریم.






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 2:59 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.