چون به کتابهاى تاریخى مراجعه مى‏کنیم درمى‏یابیم که شهادت امام رضا(علیه السلام) به دست مامون به وسیله سم، حتى در زمان مامون نیز امرى معروف و بر سر زبانهاى مردم بود. بطورى که مامون خود شکوه از این اتهام مى‏کرد که چرا مردم او را عامل مسموم کردن امام مى‏پنداشتند!
در روایت آمده که هنگام مرگ امام(علیه السلام) مردم اجتماع کرده و پیوسته مى‏گفتند که این مرد - یعنى مامون - وى را ترور کرده است.
در این باره آنقدر صدا به اعتراض برخاست که مامون مجبور شد محمد بن جعفر، عموى امام، را به سویشان بفرستد و براى متفرق کردنشان بگوید که امام
(علیه السلام) امروز براى احتراز از آشوب از منزل خارج نمى‏شود.(1)

ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام موسى(علیه السلام) را آن دانسته که وى مامون را متهم به قتل برادرش مى‏نمود.
(2) ابراهیم نیز به اتفاق مورخان به دست مامون مسموم گردید. برادرش نیز زید بن موسى که در مصر شورش کرده بود به دست همین خلیفه مسموم شد.
اینکه یعقوبى نوشته که مامون ابراهیم و زید را مورد عفو قرار داد (3) منافاتى با آن ندارد که مدتى بعد با نیرنگ به ایشان سم خورانیده باشد.
چه آنان به خونخواهى برادر خود برخاسته بودند و عفو مامون یک ژست ظاهرى مى‏بود.
طبق نقل برخى از منابع تاریخى یکى دیگر از برادران امام رضا(علیه السلام) به نام احمد بن موسى چون از حیله مامون آگاه شد. همراه سه هزار تن - و به روایتى دوازده هزار - از بغداد قیام کرد.
کارگزار مامون در شیراز به نام «قتلغ خان‏» به امر خلیفه با او به مقابله برخاست و پس از کشمکش هایى هم او، هم برادرش «محمد عابد» و یارانشان را به شهادت رسانید.
(4) در آن ایام برادر دیگر امام رضا(علیه السلام) به نام هارون بن موسى همراه با بیست و دو تن از علویان به سوى خراسان مى‏آمد.
بزرگ این قافله خواهر امام رضا یعنى حضرت فاطمه(علیه السلام) بود (5) . مامون ماموران انتظامى خود را دستور داد تا بر قافله بتازند.
آنها نیز همه را مجروح و پراکنده کردند. هارون نیز در این نبرد مجروح شد ولى سپس او را در حالى که بر سر سفره غذا نشسته بود غافلگیر کرده بقتل رساندند. (6)
مى‏گویند حتى به حضرت فاطمه(علیه السلام) نیز در ساوه زهر خورانیدند که پس از چند روزى او هم به شهادت رسید. (7)
دیگر از قربانیان مامون، برادر دیگر امام(علیه السلام) به نام حمزة بن موسى بود.
با توجه به این وقایع درمى‏یابیم که مساله شهادت امام به دست مامون در همان ایام نیز امرى شایع میان مردم گردیده بود.






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 1:57 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


40سخن گرانبها از ثامن الائمّه (علیه السلام)





1. مؤمن‌ ، مؤمن‌ واقعى‌ نیست‌ ، مگر آن‌ که‌ سه‌ خصلت‌ در او باشد : سنتى‌ از پروردگارش‌ و سنتى‌ از پیامبرش‌ و سنتى‌ از امامش‌ . اما سنت‌ پروردگارش‌ ، پوشاندن‌ راز خود است‌ ، اما سنت‌ پیغمبرش‌ ، مدارا و نرم‌ رفتارى‌ با مردم‌ است‌ ، اما سنت‌ امامش‌ صبر کردن‌ در زمان‌ تنگدستى‌ و پریشان‌ حالى‌ است‌.
(اصول‌ کافى‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 339)
2. پنهان‌ کننده‌ کار نیک‌ ( پاداشش‌ ) برابر هفتاد حسنه‌ است‌ و آشکار کننده‌کار بد سرافکنده‌ است‌ ، و پنهان‌ کننده‌ کار بد آمرزیده‌ است‌.
(اصول‌ کافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 160)
3. عقل‌ شخص‌ مسلمان‌ تمام‌ نیست‌ ، مگر این‌ که‌ ده‌ خصلت‌ را دارا باشد : از اوامید خیر باشد ، از بدى‌ او در امان‌ باشند ، خیر اندک‌ دیگرى‌ را بسیار شمارد ، خیر بسیار خود را اندک‌ شمارد ، هرچه‌ حاجت‌ از او خواهند دلتنگ‌ نشود ، در عمر خود از دانش‌طلبى‌ خسته‌ نشود ، فقر در راه‌ خدایش‌ از توانگرى‌ محبوبتر باشد ، خوارى‌ در راه‌ خدایش‌ از عزت‌ با دشمنش‌ محبوبتر باشد ، گمنامى‌ را از پرنامى‌ خواهانتر باشد . سپس‌ فرمود : دهمى‌ چیست‌ و چیست‌ دهمى‌ ! به‌ او گفته‌ شد : چیست‌ ؟ فرمود : احدى‌ را ننگرد جز این‌ که‌ بگوید او از من‌ بهتر و پرهیزگارتر است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)
4. از امام‌ رضا ( علیه السلام ) سؤال‌ شد : سفله‌ کیست‌ ؟ فرمود : آن‌ که‌ چیزى‌ دارد که‌از ( یاد ) خدا بازش‌ دارد
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)
5. ایمان‌ یک‌ درجه‌ بالاتر از اسلام‌ است‌ ، و تقوا یک‌ درجه‌ بالاتر از ایمان‌است‌ ، و به‌ فرزند آدم‌ چیزى‌ بالاتر از یقین‌ داده‌ نشده‌ است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
6. اطعام‌ و میهمانى‌ کردن‌ براى‌ ازدواج‌ از سنت‌ است.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
7. پیوند خویشاوندى‌ را برقرار کنید گرچه‌ با جرعه‌ آبى‌ باشد ، و بهترین‌ پیوندخویشاوندى‌ ، خوددارى‌ از آزار خویشاوندان‌ است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
8. حضرت‌ رضا ( علیه السلام ) همیشه‌ به‌ اصحاب‌ خود مى‌فرمود : بر شما باد به‌ اسلحه‌پیامبران‌ ، گفته‌ شد : اسلحه‌ پیامبران‌ چیست‌ ؟ فرمود : دعا .
(اصول‌ کافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 214)
9. از نشانه‌هاى‌ دین‌ فهمى‌ ، حلم‌ و علم‌ است‌ ، و خاموشى‌ درى‌ از درهاى‌ حکمت‌است‌ . خاموشى‌ و سکوت‌ ، دوستى‌ آور و راهنماى‌ هر کار خیرى‌ است‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
10. زمانى‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ ده‌ جزء است‌ ، که‌ نه‌ جزء آن‌ درکناره‌گیرى‌ از مردم‌ ، و یک‌ جزء آن‌ در خاموشى‌ است‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470)
11. از امام‌ رضا (علیه السلام) از حقیقت‌ توکل‌ سؤال‌ شد . فرمود : این‌ که‌ جز خدا ازکسى‌ نترسى.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
12. به‌ راستى‌ که‌ بدترین‌ مردم‌ کسى‌ است‌ که‌ یارى‌اش‌ را ( از مردم‌ ) باز دارد وتنها بخورد و زیر دستش‌ را بزند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 472)
13. بخیل‌ را آسایشى‌ نیست‌ ، و حسود را خوشى‌ و لذتى‌ نیست‌ ، و زمامدار را وفایى‌ نیست‌ ، و دروغگو را مروت‌ و مردانگى‌ نیست‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 473)
14. کسى‌ دست‌ کسى‌ را نمى‌بوسد ، زیرا بوسیدن‌ دست‌ او مانند نماز خواندن‌ براى‌ اوست.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 473)

 



14. کسى‌ دست‌ کسى‌ را نمى‌بوسد ، زیرا بوسیدن‌ دست‌ او مانند نماز خواندن‌ براى‌ اوست. (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 473)
15. به‌ خداوند خوشبین‌ باش‌ ، زیرا هرکه‌ به‌ خدا خوشبین‌ باشد ، خدا با گمان‌خوش‌ او همراه‌ است‌ ، و هرکه‌ به‌ رزق‌ و روزى‌ اندک‌ خشنود باشد ، خداوند به‌ کردار اندک‌ او خشنود باشد ، و هرکه‌ به‌ اندک‌ از روزى‌ حلال‌ خشنود باشد ، بارش‌ سبک‌ و خانواده‌اش‌ در نعمت‌ باشد و خداوند او را به‌ درد دنیا و دوایش‌ بینا سازد و او را از دنیا به‌ سلامت‌ به‌ دار السلام‌ بهشت‌ رساند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 472)
16. ایمان‌ چهار رکن‌ است‌ : توکل‌ بر خدا ، رضا به‌ قضاى‌ خدا ، تسلیم‌ به‌ امرخدا ، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
17. از امام‌ رضا درباره‌ بهترین‌ بندگان‌ سؤال‌ شد . فرمود : آنان‌ هرگاه‌ نیکى‌کنند خوشحال‌ شوند ، و هرگاه‌ بدى‌ کنند آمرزش‌ خواهند ، و هرگاه‌ عطا شوند شکر گزارند ، و هرگاه‌ بلا بینند صبر کنند ، و هرگاه‌ خشم‌ کنند، درگذرند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 469)
18. کسى‌ که‌ فقیر مسلمانى‌ را ملاقات‌ نماید و بر خلاف‌ سلام‌ کردنش‌ بر اغنیا براو سلام‌ کند ، در روز قیامت‌ در حالى‌ خدا را ملاقات‌ نماید که‌ بر او خشمگین‌ باشد.
(عیون‌ اخبار الرضا ، ج‌ 2 ، ص‌ 52)
19. از حضرت‌ امام‌ رضا (علیه السلام) درباره‌ خوشى‌ دنیا سؤال‌ شد . فرمود : وسعت‌ منزل‌و زیادى‌ دوستان.
(بحارالانوار ، ج‌ 76 ، ص‌ 152)
20. زمانى‌ که‌ حاکمان‌ دروغ‌ بگویند ، باران‌ نبارد و چون‌ زمامدار ستم‌ ورزد ،دولت‌ ، خوار گردد ، و اگر زکات‌ اموال‌ داده‌ نشود چهار پاپان‌ از بین‌ روند.
(بحار الانوار ، ج‌ 73 ، ص‌ 373) 21. هر کس‌ اندوه‌ و مشکلى‌ را از مؤمنى‌ برطرف‌ نماید ، خداوند در روز قیامت‌اندوه‌ را از قلبش‌ برطرف‌ سازد. (اصول‌ کافى‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 268)
22. بعد از انجام‌ واجبات‌ ، کارى‌ بهتر از ایجاد خوشحالى‌ براى‌ مؤمن‌ ، نزدخداوند بزرگ‌ نیست‌.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 347)
23. بر شما باد به‌ میانه‌روى‌ در فقر و ثروت‌ ، و نیکى‌ کردن‌ چه‌ کم‌ و چه‌ زیاد ،زیرا خداوند متعال‌ در روز قیامت‌ یک‌ نصفه‌ خرما را چنان‌ بزرگ‌ نماید که‌ مانند کوه‌ احد باشد.

(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 346)

24. به‌ دیدن‌ یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست‌ داشته‌ باشید و دست‌ یکدیگر رابفشارید و به‌ هم‌ خشم‌ نگیرید.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 347)
25. بر شما باد راز پوشى‌ در کارهاتان‌ در امور دین‌ و دنیا . روایت‌ شده‌ که‌" افشاگرى‌ کفر است‌ " و روایت‌ شده‌ " کسى‌ که‌ افشاى‌ اسرار مى‌کند با قاتل‌ شریک‌ است‌ " و روایت‌ شده‌ که‌ " هرچه‌ از دشمن‌ پنهان‌ مى‌دارى‌ ، دوست‌ تو هم‌ بر آن‌ آگاهى‌ نیابد.
"(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 347)



26. آدمى‌ نمى‌تواند از گردابهاى‌ گرفتارى‌ با پیمان‌شکنى‌ رهایى‌ یابد ،
و ازچنگال‌ عقوبت‌ رهایى‌ ندارد کسى‌ که‌ با حیله‌ به‌ ستمگرى‌ مى‌پردازد.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 349)
27. با سلطان‌ و زمامدار با ترس‌ و احتیاط همراهى‌ کن‌ ، و با دوست‌ با تواضع‌ ،و با دشمن‌ با احتیاط ، و با مردم‌ با روى‌ خوش‌.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 356)

28. هر کس‌ به‌ رزق‌ و روزى‌ کم‌ از خدا راضى‌ باشد ، خداوند از عمل‌ کم‌ او راضى‌باشد.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 356)

29. عقل‌ ، عطیه‌ و بخششى‌ است‌ از جانب‌ خدا ، و ادب‌ داشتن‌ ، تحمل‌ یک‌ مشقت‌است‌ ، و هر کس‌ با زحمت‌ ادب‌ را نگهدارد ،
قادر بر آن‌ مى‌شود ، اما هر که‌ به‌ زحمت‌ بخواهد عقل‌ را به‌ دست‌ آورد جز بر جهل‌ او افزوده‌ نمى‌شود.

(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 342)

30. به‌ راستى‌ کسى‌ که‌ در پى‌ افزایش‌ رزق‌ و روزى‌ است‌ تا با آن‌ خانواده‌ خود را اداره‌ کند ، پاداشش‌ از مجاهد در راه‌ خدا بیشتر است.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 339)

31. پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد امید چیزى‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌ : کسى‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینى‌ ، و
کسى‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابى‌ ، و کسى‌ که‌ در خلق‌ و خوى‌اش‌ استوارى‌ نبینى‌ ، و کسى‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابى‌ ، و) کسى‌ که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470)




32. هرگز دو گروه‌ با هم‌ روبه‌رو نمى‌شوند ، مگر این‌که‌ نصرت‌ و پیروزى‌ با گروهى‌است‌ که‌ عفو و بخشش‌ بیشترى‌ داشته‌ باشد.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470) 33. مبادا اعمال‌ نیک‌ و تلاش‌ در عبادت‌ را به‌ اتکاى‌ دوستى‌ آل‌ محمد ( علیهم السلام ) رهاکنید ، و مبادا دوستى‌ آل‌ محمد
( علیهم السلام ) و تسلیم‌ براى‌ آنان‌ را به‌ اتکاى‌ عبادت‌ از دست‌ بدهید ، زیرا هیچ‌ کدام‌ از این‌دو به‌ تنهایى‌ پذیرفته‌ نمى‌شود.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 347)

34. عبادت‌ پر روزه‌ داشتن‌ و نماز خواندن‌ نیست‌ ، و همانا عبادت‌ پر اندیشه‌کردن‌ در امر خداست.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

35. کسى‌ که‌ نعمت‌ دارد باید که‌ بر عیالش‌ در هزینه‌ وسعت‌ بخشد.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

36. هرچه‌ زیادى‌ است‌ نیاز به‌ سخن‌ زیادى‌ هم‌ دارد.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

37. کمک‌ تو به‌ ناتوان‌ بهتر از صدقه‌ دادن‌ است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470)

38. به‌ آن‌ حضرت‌ گفته‌ شد : چگونه‌ صبح‌ کردى‌ ؟ فرمود : با عمر کاسته‌ ، و کردارثبت‌ شده‌ ،
و مرگ‌ بر گردن‌ ما و دوزخ‌ دنبال‌ ما است‌ ، و ندانیم‌ با ما چه‌ شود.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470)

39. سخاوتمند از طعام‌ مردم‌ بخورد تا از طعامش‌ بخورند ، و بخیل‌ از طعام‌ مردم‌نخورد تا از طعامش‌ نخورند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470)

40. ما خاندانى‌ باشیم‌ که‌ وعده‌ خود را وام‌ دانیم‌ چنانچه‌ رسول‌ خدا ( صلی الله علیه وآله )کرد.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 470)






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 1:56 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین
آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین

وسط کوچه همینکه بدنت لرزه گرفت
ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین

این چه زهری است که داری به خودت می پیچی
گاه پشت کمرت گاه جبین خورد زمین

از سر تو چه بگوییم؟ روی خاک افتاد
از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین

دگرت نیست توان تا که ز جا برخیزی
ای که با تو همه ی دین مبین خورد زمین

داشت می مرد اباصلت که چندین دفعه
دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین

زهر اول اثرش بر جگر مسموم است
پهلویت سوخت که زانوت چنین خورد زمین

پسرت تا ز مدینه به کنار تو رسید
طاقتش کم شد و گریان و حزین خورد زمین

به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است
جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین

جواد حیدری






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 1:51 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


امام رضا (علیه السلام ) هشتمین امام شیعه اثنا عشرى است و پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نام وى را به صراحت ذکر فرموده : على فرزند موسى ، فرزند محمد، فرزند على ، فرزند حسین ، فرزند على ، فرزند ابوطالب که درود خدا بر همه آنان باد.
کنیه اش ابوالحسن است .
برخى از لقبهایش عبارتند از: رضا، صابر، زکى ، ولى ...
نقش انگشتریش : حسبى الله ، یا به روایت دیگر: ماشاءالله ، لا قوة الا بالله
زادگاهش در مدینه به سال 148 هجرى بود. یعنى در همان سالى که جدش امام صادق (علیه السلام) درگذشت و این نظر بیشتر علما و تاریخنویسان است.(1)
و نیز گفته شده که تاریخ تولد حضرت امام رضا (علیه السلام) سال 151 است . ولى بهر حال قول نخست از همه قویتر و مشهورتر است. تاریخ وفات امام رضا (علیه السلام)، بنا به گفته علما و مورخان بزرگ ، سال 203 هجرى در طوس بوده است .
دانش ، پارسایى و پرهیزگارى امام (علیه السلام)

این از چیزهایى است که تمام مورخان درباره آن اتفاق نظر دارند. کوچکترین مراجعه به کتابهاى تاریخى این نکته را بخوبى روشن مى گرداند. حتى مامون بارها خود در فرصتهاى گوناگون آن را اعتراف کرده مى گفت : رضا (علیه السلام) دانشمندترین و عابدترین مردم روى زمین است . وى همچنین به رجاء بن ابى ضحاک گفته بود:

(...... بلى اى پسر ابى ضحاک ، او بهترین فرد روى زمین ، دانشمندترین و عبادت پیشه ترین انسانهاست ... .(2)
مامون به سال 200 که بیش از سى و سه هزار تن از عباسیان را جمع کرده بود، در حضورشان گفت :
(...... من در میان فرزندان عباس و فرزندان على رضى الله عنهم بسى جستجو کردم ولى هیچیک از آنان را با فضیلت تر، پارساتر، متدینتر، شایسته تر و سزاوارتر به این امر از على بن موسى الرضا ندیدم)(3)
موقعیت و شخصیت امام (علیه السلام )
این موضوع از مسایل بسیار بدیهى براى همگان است . تیرگى روابط بین امین و مامون به امام این فرصت را داد تا به وظایف رسالت خود عمل کند و به کوشش و فعالیت خویش بیفزاید. شیعیانش نیز این فرصت را یافتند که مرتب با او در تماس بوده از راهنمایی هایش بهره ببرند.

پس در نتیجه ، امام رضا از مزایاى منحصر به فردى سود مى جست و توانست راهى را بپیماید که به تحکیم موقعیت و گسترش نفوذش در قسمتهاى مختلف حکومت اسلامى بیانجامد حتى روزى امام به مامون که سخن از ولایتعهدى مى راند، گفت : «...... این امر هرگز نعمتى برایم نیفزوده است .
من در مدینه که بودم دستخطم در شرق و غرب اجرا مى شد. در آن موقع ، استر خود را سوار مى شدم و آرام کوچه هاى مدینه را مى پیمودم و این از همه چیز برایم مطلوبتر مى نمود.....»(4).






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 1:47 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

بارالها!

در پیشگاه تو ایستاده ام،

و دستهایم را بسوى تو بلند کرده ام

آگاهم که در بندگى ات کوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى کرده ام،

اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا کردن مى ترسیدم...

ولى … پروردگارم!

آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،

و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مى دهى ،

... براى پیروى ندایت آمدم،

و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.

و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،

و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،

پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم

اگر با این همه، خواسته ام را رد کنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،

همچون مالکى که از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،

و آقایى که از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.

واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،

اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه کسى روى کنم؟اما...

اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده،

و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ، چونان مالکى هستى که لطف و بخششى را آغاز کرده،

و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى که لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم کرده است.

در این حالت نمى دانم کدام نعمتت را شکرگزارم؟

... آیا آن هنگام که به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟

... یا آن گاه که با آغاز کردن کرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزایى ؟

پروردگارا!

خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است که...

گناهان گذشته ام را بیامرزى ،

و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،

و پدر و مادرم را که دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاکها خفته اند، ببخشى .

... تنهایى شان را با انوار احسانت از بین ببر،

و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل کن،

و به نیکوکارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،

و به گناهکارشان مغفرت و رحمت عطا کن،

... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت درامان باشند،

به رحمتت در بهشت ساکنشان گردان

و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار کن،

تا مشمول شادمانى گذشته وآینده شویم.

آقایم!

اگر در کارهایم چیزى سراغ دارى که مقامشان را بالا مى برد و بر اکرامشان مى افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،

و مرا در رحمت با آنان شریک کن،

و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان که مرا در کودکى تربیت کردند.






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 1:45 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.