سفارش تبلیغ
صبا ویژن


1- حسن نصیبى مى گوید:
به دلم گذشت که آیا عرق جنب ، طاهر است یا نه ؟ لذا به خانه امام حسن عسکرى روى آوردم تا از او در این باره بپرسیم و چون شب بدانجا رسیدم همانجا تا صبح خوابیدم ، سپیده که دمید امام خارج شد و مرا که خفته بودم بیدار کرد و فرمود:
((ان کان حلالا فنعم ، و ان کان من حرام فلا(71)؛ اگر جنب از حلال باشد عرق او طاهر است و اگر از حرام باشد نه )).

2- اسماعیل بن محمد عباسى مى گوید: نزد امام حسن عسکرى از تنگدستى شکایت کردم و سوگند خوردم که حتى یک درهم ندارم . ایشان فرمودند: ((آیا نام خدا را به دروغ به زبان مى آورى و سوگند ناروا مى خوردى در حالى که دویست دینار پنهان کرده اى ؟ من این سخن را براى محروم کردن تو از بخشش به زبان نمى آورم . اى غلام هر چه با خود دارى به او بده )).
او نیز یکصد دینار به من داد. سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: ((دینارهایى که بدانها احتیاج دارى نهان کرده اى و بر خود حرام مى کنى )). مدتى گذشت تا آنکه به آن پول نیاز پیدا کردم و به جستجو پرداختم لیکن دینارها را نیافتم تا آنکه فهمیدم پسرم محل آنها را یافته و آنها را دزدیده و گریخته است (72).

3- محمد بن حجر از ظلم و ستم عبدالعزیز و یزید بن عیسى به امام حسن عسکرى - علیه السلام - شکایت کرد. حضرت پاسخ داد:
((بزودى از شر عبدالعزیز رهایى خواهى یافت و با ((یزید)) در پیشگاه خداوند متعال قرار خواهید گرفت تا داورتان باشد)).
چند روز بعد عبدالعزیز هلاک شد اما یزید محمد بن حجر را کشت و بدین گونه در روز قیامت هر دو در برابر خداوند قرار خواهند گرفت تا پروردگار میان آنها داورى کند(73).

4- ابوهاشم مى گوید: ((از تنگناى زندان و سنگینى قید و بند به امام حسن عسکرى شکایت کردم . ایشان به من نوشتند: نماز ظهر امروز را در خانه ات خواهى خواند. این امر محقق شد و او همان روز از زندان رها شد و نماز را در منزلش گزارد))(74).

5- ابوهاشم مى گوید: ((تنگدست بودم و مى خواستم مشکلم را با امام حسن عسکرى - علیه السلام - در میان بگذارم لیکن بر اثر شوم و حیا از آن کار خوددارى کردم و به سوى منزلم رفتم . همینکه بدانجا رسیدم حضرت برایم یکصد دینار همراه نامه اى فرستاد که در آن آمده بود: اگر به چیزى نیاز داشتى خجالت نکش و نترس که هر چه دوست داشته باشى به دست مى آورى (75).

6- ثقه و امین بزرگوار ابوهاشم جعفرى مى گوید: شنیدم امام حسن عسکرى - علیه السلام - مى فرمود:
((بهشت را درى است به نام ((المعروف )) که تنها اهل نیکى و رسیدگى به مردم از آن مى گذرند)).
خشنود شدم و خدا را سپاس گفتم که از برآورندگان نیازهاى مردم هستم و جزء نیکان به شمار مى روم ، حضرت به من نگاهى انداخت و فرمود: ((آرى ، تو همانگونه اى که پنداشته اى هستى . نیکان در دنیا، نیکان در آخرت نیز هستند، خداوند تو را اى اباهاشم از آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند))(76).

7- محمد بن حمزه دورى مى گوید: تنگدست شده بودم و از رسوایى هراسان لذا نامه اى به امام حسن عسکرى - علیه السلام - نوشتم و از ایشان درخواست کردم برایم دعا کنند و از خداوند بى نیازى مرا بخواهند. پاسخ حضرت بدین گونه به دستم رسید:
((به تو مژده مى دهم که خداوند بى نیازت کرد. پسر عمویت یحیى بن حمزه در گذشت و جز تو وارثى ندارد، ماترک او که یکصد هزار دینار است به زودى به دست تو خواهد رسید. پس خداى را سپاسگو و میانه روى پیشه کن و از باددستى و اسراف بپرهیز)).
پس از چندى روز همانطور که امام گفته بود خبر مرگ پسر عمویم به من رسید و دارایى او در اختیار قرار گرفت . فقر و ندارى از من دور شده بود. حق خداوند را ادا کردم و به برادران دینى خود نیکى کردم و بر خلاف قبل که اسراف مى کردم ، میانه روى و اقتصاد را نصب العین خود قرار دادم (77).

8- محمد بن حسن بن میمون مى گوید: به مولایم امام حسن عسکرى نامه اى نوشتم و از تنگدستى شکوه نمودم . سپس با خود گفتم : مگر امام صادق - علیه السلام - نفرموده است که با ما بودن در حال فقر بهتر از با دشمن ما بودن در حال توانگرى است و کشته شدن با ما بهتر از زیستن با دشمنان ماست ؟!
چندى بعد پاسخ حضرت بدین مضمون رسید:
((خداوند جلّ و علا گناهان دوستان و موالیان را با فقر و بى چیزى پاک مى کند و از گناهان بیشمارى درمى گذرد. مطلب همانست که با خود اندیشیده اى : فقر با بهتر از دارایى با دشمنان ماست . ما پناه پناهندگان ، روشنى روشنى خواهان و نگاهبان کسانى هستیم که به ما مى پیوندند و آنان را از هر لغزش باز مى داریم . آنکه ما را دوست بدارد همراه ما در اوج افتخار و شرافت خواهد بود و هر کس از ما منحرف شود در گودال دوزخ سقوط خواهد کرد...))(78).

9- ابوجعفر هاشمى مى گوید: همراه گروهى از شیعیان در زندان بسر مى بردیم که امام حسن عسکرى و برادرش جعفر را بدانجا آوردند. بسرعت خودمان را به ایشان رساندیم و من رخسار ایشان را بوسیدم و ایشان را بر زیرانداز خود جاى دادم . جعفر نیز نزدیک حضرت نشست . مسؤ ول زندان صالح بن وصیف بود. در آنجا مردى از ((بنى حجم )) در میان ما بود که خود را علوى معرفى مى کرد. حضرت متوجه ما شده فرمود:
((اگر در میان شما بیگانه اى نبود شما را از زمان رهایى تان باخبر مى کردم ...)).
سپس به آن مرد حجمى اشاره کردند و گفتند:
((این مرد از شما نیست پس هشیار باشید که در پیراهن خود دفترى دارد که آنچه را شما مى گویید در آن نوشته به خلیفه گزارش ‍ مى کند)).
یکى از زندانیان به شتاب نزد او رفت و او را بازرسى کرد. در این هنگام نامه اى از او به دست آمد که در آن اتهامات متعددى را به گروه نسبت داده بود و مدعى شده بود که آنان مى خواهند در زندان نقبى بزنند و از آن بگریزند(79)

10- احمد بن محمد نقل مى کند که : هنگامى که ((مهدى )) خلیفه عباسى دست به کشتار شیعیان زده بود به امام حسن عسکرى نوشتم : آقاى من ! خدا را شکر مى کنم که خطر او را از شما باز داشت . شنیده ام که شما را تهدید کرده و گفته است : به خدا آنان را از صفحه روزگار پاک مى کنم !.
امام با خط خود نگاشت : ((عمر او کوتاهتر از آن است که چنین کند؛ از امروز پنج روز را بشمار که در روز ششم پس از خفت و خوارى بسیار، او را خواهد کشت )). پیش بینى امام درست درآمد و همانگونه شد که فرموده بود(80).

11- ابوهاشم مى گوید: فهنکى از امام حسن عسکرى درباره علت تفاوت ارث زن و مرد پرسش کرد و گفت که چرا مرد دو برابر زن ارث مى برد؟
حضرت پاسخ داد: ((زیرا بر زنان نفقه ، جهاد و خونبها واجب نیست و بر مرد است پرداخت نفقه ، خونبهاى عاقله و هزینه جهاد و خود جهاد)).
ابوهاشم مى افزاید: به ذهنم خطور کرد که این سؤ ال ، عین سؤ الى است که ابن ابى العوجاء از امام صادق - علیه السلام - پرسش کرد و جواب حضرت نیز همان جواب امام ششم است .
امام به من توجه کرد و فرمود: ((آرى این همان سؤ ال ابن ابى العوجاء است و سؤ ال که یکى باشد جواب آن نیز از طرف ما یکى خواهد بود و دانش و علم ما یکسان است هر چند پیامبر خدا و امیرالمؤ منین - علیه السلام - فضیلت و برترى خود را دارند))(81).

12- ابوهاشم مى گوید: یکى از شیعیان به امام حسن عسکرى نامه اى نوشت و خواستار دعایى شد. حضرت در پاسخ ، دعاى زیر را براى او نوشت و گفت : چنین دعا کن :
((اى شنواترین شنوندگان و اى بیناترین بینندگان و اى نگرنده ترین نگرندگان و اى سریعترین حسابرسان و اى مهربانترین مهربانان و اى استوارترین حکمران ، بر محمد و آل محمد درود فرست و درهاى روزى را بر من بگشا و عمرم را دراز کن و به رحمت خود بر من منت بگذار و مرا از کسانى قرار ده که براى یارى دینت از آنان بهره مى گیرى و (با نابودى من ) دیگرى را جایم مگذار!)).
ابوهاشم مى گوید: با خود گفتم : پروردگارا! مرا در حزب و گروه خودت قرار ده .
حضرت به من رو کرد و فرمود: ((اگر به خدا مؤ من باشى و رسول او را تصدیق کنى در حزب و گروه خدا خواهى بود))(82).

13- شاهویه بن عبد ربه مى گوید: برادرم صالح در زندان بود و من نامه اى به امام حسن عسکرى - علیه السلام - نوشتم و پرسشهایى کردم . حضرت پس از پاسخ به پرسشهایم نوشته بود:
((روزى که نامه ام به دستت مى رسد برادرت صالح از زندان آزاد مى گردد. تو مى خواستى درباره کار او از من پرسش کنى لیکن فراموش ‍ کردى )).
در حال قرائت نامه حضرت بودم که شخصى آمد و مژده آزادى برادرم را به من داد و من پس از دیدن او نامه ایشان را برایش خواندم (83).

14- ابوهاشم مى گوید: به ذهنم خطور کرد که آیا قرآن مخلوق است یا غیر مخلوق . امام حسن عسکرى - علیه السلام - به من نگاهى کرد و فرمود: ((اى اباهاشم ! خداوند آفریننده همه چیز است و جز او همه آفریدگانند))(84).

15- ابوهاشم مى گوید: براى درخواست نگینى تا با آن انگشترى بسازم و برکت زندگى من باشد نزد امام حسن عسکرى - علیه السلام - رفتم . پس از آنکه نشستم خواسته خود را فراموش کردم و همینکه خواستم با او وداع کنم و خارج شوم ایشان انگشترى به من دادند و با لبخندى فرمودند: ((نگینى خواسته بودى و ما به تو انگشترى دادیم و نگین به سودت شد. پروردگارم تو را بدان تهنیت مى گوید)).
از این مطلب شگفت زده شدم و گفتم : آقاى من ! تو ولى خدا و امامى هستى که به فضل و سرورى او در پیشگاه خدا معترفم و به پیروى از شما پایبند. ایشان به من فرمودند: ((اى ابوهاشم ! خداوند از تو در گذرد))(85).

16- ابوهاشم مى گوید: شنیدم که امام حسن عسکرى - علیه السلام - مى فرمود:
((خداوند در روز قیامت آنقدر از گناهان بندگان درمى گذرد که به ذهن هیچ کس خطور نکرده است تا آنکه مشرکان مى گویند: به خدا ما مشرک نبودیم )).
به یاد حدیثى افتادم که یکى از اصحاب ما از اهالى مکّه برایم خوانده بود که : پیامبر اکرم این آیه را تلاوت کرد: ((ان اللّه یغفر الذنوب جمیعا(86)؛ خداوند تمامى گناهان را مى بخشد)) سپس آن مرد گفت : حتى مشرکین را مى بخشد. من این سخن را نپسندیدم و در دل نهان داشتم و با خود همچنان حدیث نفس مى کردم که امام حسن عسکرى - علیه السلام - به من رو کرد و این آیه را تلاوت کرد:
((ان اللّه یغفران یشرک به ، و یغفر مادون ذلک لمن یشاء))(87).
((خداوند شرک را نمى بخشد و جز آن را بر هر کس از بندگان که بخواهد مى بخشد)).
این مرد چه بد سخنى گفت و چه بد روایتى نقل کرد(88)!.
مورخان کرامات بیشمارى را امام حسن عسکرى و آگاهى ایشان به نهانیهاى اشخاص و ضمایر آنها نقل کرده اند. همچنین پیش بینى هاى متعدد و اخبار از حوادث و رویدادهاى آینده که از مختصات امامان بوده است به وسیله بسیارى از افراد ثقه نقل شده است . همه اینها نشانه هاى گویایى هستند از امامت ایشان زیرا جز امام را چنین علم و اشرافى بر نفوس نیست .
شایسته گفتن است که بسیارى از این کرامات و معجزات را شیعه حقیقى و دیندار واقعى ، ابوهاشم جعفرى که از بزرگان و نیکان علما بود و از یاران نزدیک امام على هادى و امام حسن عسکرى - علیه السلام - به شمار مى رفت براى ما نقل کرده است . او که شاهد معجزات زیادى از این دو بزرگوار بوده است مى گوید:
((هر روز و هر زمان که نزد ((عسکریین )) مى رفتم دلیل و برهانى آشکار بر امامت آنان مشاهده مى کردم ))(89).






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 8:39 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



ولی حق حسن العسکری علیه السلام ای آن که قضا / مجری امر تو و بنده رای تو بود، شهادتش تسلیت باد
* * * *
شهادت، عشق است. فرزند غایبش را سر سلامت بگویید و باران اشکتان را در بی‏شکیبی انتظار، بهانه سازید!

* * * *
نه همین جای تو در سامره تنها باشد / که به دلهای محبان تو جای تو بود

* * * *
شیعه را خاک غم بر سر می‏باید و بازار دل، تا ابد سیاه‏پوش و آسمان دین را باران باران و اشک و اشک!

* * * *
وقتی امامی می‏رود، نیمه‏ای از عشق امتش را با خود به خاک می‏برد...

* * * *
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بهار جوشش خون شیعه است در غم غیبت

* * * *
مولای غایب غریبم! سرسلامت باد ما را در غم بابای شهیدت پذیرا باش؛ ای غمگین‏ترین شیعه در عصر غیبت!

* * * *
دیده گریان نشود روز جزا در محشر / هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود، شهادت امام عسکری علیه السلام تسلیت باد

* * * *
ردپاهای گمشده‏ی ما، مسافران طوفانند که پی عطر تو می‏گردند

* * * *
مگر حرمت را بر آسمان هفتم بنا کرده‏اند که این همه ابر بارانی، بر شانه ما می‏گیرند؟

* * * *
فرسنگها سنگ را به شوق زیارت حرمت، با بادها می‏دوم و با رودها آواز می‏خوانم؛ شاید در پای تو کبوترانه بمیرم
* * * *
داغ امام عسگری دلها شکسته / در ماتم بابای خود مهدی (عج) نشسته






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 8:38 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


نوع فایل: rar 40hadisaskarijar.rar (223.4 کیلو بایت






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 8:35 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153205867_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153206727_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153207633_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153208477_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153209289_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153210133_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153213961_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153219274_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153212977_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153211164_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153214867_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153215711_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153217492_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153218352_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153223414_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153222555_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153220961_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153221774_PhotoL.jpg

http://edalatpress.com/wp-content/uploads/2012/02/13901111153224258_PhotoL.jpg






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 8:10 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



آشنایی با یازدهمین اختر تابناک امامت

اشاره
هشتم ربیع الاول، سالروز شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه‏السلام است. در این روز، یکی دیگر از گل‏های سرسبز باغ علوی پژمرده شد و آفتاب عمر با سعادت او غروب کرد.

آسمانیان و زمینیان در غم فقدان او محزون شدند و گل‏های بوستان احمدی در خزان یکی دیگر از شاخه‏های طوبای خود، به ماتم نشستند. ما نیز با فرزند برومند آن امام همام، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم‏ناله شده و در عزای آن سفیر هدایت و کشتی نجات به سوگ می‏نشینیم.

طلوع یک ستاره
روز جمعه، هشتم ماه ربیع الثانی سال 232 ق، در تاریخ پرافتخار مسلمانان، روزی به یاد ماندنی است. هنوز بیست بهار از عمر شریف امام هادی علیه‏السلام نگذشته بود که شهر مدینه، شاهد ظهور و تولد ستاره‏ای فروزان از ستارگان حریم نبوی گردید. مدینه، با شکوفه زدن گلی دیگر از گلستان امامت و ولایت نورباران شد و باردیگر، شور و شعفْ بوستان علوی را فرا گرفته، خانه کوچک و با صفای امام هادی علیه‏السلام به نور فرزند پاک و مطهر خود روشن گردید.

حرکت به عراق
با تولد امام حسن عسکری علیه‏السلام در سال 232ق، شور و نشاطْ ساکنان شهر مدینه و خانه با صفای امام هادی علیه‏السلام را فرا گرفت. بنی‏هاشم از این تولد مبارک، مسرور شده و سجده شکر به جای آوردند. متأسفانه این شور و شادی، بعد از مدتی به حزن و اندوه خاندان علوی تبدیل شد.

خلیفه عباسی و درباریان فاسد که نفوذ علمی و معنوی امام هادی علیه‏السلام را در شهر مدینه می‏دیدند، به وحشت افتاده و برای حفظ قدرت ظاهری خود، دستور حرکت امام علیه‏السلام را به دیار غربت عراق صادر کردند.

امام هادی علیه‏السلام به همراه فرزند عزیزش امام عسکری در سال 233 ق از شهر مدینه حرکت و به شهر سامراء، مرکز حکومت خلیفه عباسی وارد شد. امام حسن عسکری علیه‏السلام به همراه پدر بزرگوار خود، در یکی از محله‏های سامراء ساکن شده و تا آخر عمر مبارک خود در آن جا اقامت داشت.


زندان بی‏ حصار

در تمام سال‏هایی که امام حسن عسکری علیه‏ السلام در شهر سامراء می‏زیست، به جز چند نوبتی که در زندان دستگاه فاسد بنی عباس بود، در صورت ظاهر، همانند شهروندی عادی زندگی می‏کرد، ولی تمام رفتار و حرکات حضرت، به طور محتاطانه‏ای زیر نظر حکومت وقت قرار داشت.

وجود شبکه منظم و متشکل شیعیان که از مدت‏ها قبل شکل گرفته بود، نگرانی و وحشت خلفای عباسی را فراهم کرده و باعث می‏شد تمام رفتار امام و شیعیان حضرت، به نحوی کنترل شود. به همین دلیل، از امام خواسته بودند تا همواره حضور خود را در سامراء، به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که براساس نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت مجبور بود هر دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حاضر شده و خود را به دربار معرفی کند.

در حقیقت، شهر سامراء به زندان بی ‏حصاری برای امام تبدیل شده بود که تمام آرامش و آسایش را از حضرت می‏گرفت.



در سوگ برادر

امام حسن عسکری علیه‏السلام سه برادر داشت که عبارت اند از: حسین، جعفر و محمد. حسین، یکی از عابدان و زاهدان زمان خود بود و به امامت امام عسکری علیه‏السلام ایمان داشت. جعفر، برادر ناصالح حضرت بود که به جعفر کذّاب مشهور است.

محمد، فرزند بزرگ امام هادی علیه‏السلام بود. او در سال 252 ق (دو سال قبل از شهادت امام هادی علیه‏السلام ) از دنیا رفت. امام عسکری علیه‏السلام در وفات برادر، گریبان چاک کرد و عزادار برادر خود گشت. قبر شریف ایشان در نزدیکی سامراء است و به امامزاده سید محمد شهرت دارد.




ازدواج امام عسکری علیه‏السلام

امام حسن عسکری علیه‏السلام ، در کنار پدر بزرگوار خود، مراحل رشد و شکوفایی را گذراند، و از دریای معارف و فضیلت‏های پدر بهره‏مند شد. آن حضرت، مدتی قبل از شهادت پدر مهربانش، با یک دختر شایسته رومی به نام نرجس، که از نوادگان حضرت شمعون، وصی حضرت عیسی بود، ازدواج کرد.

نرجس، در یکی از جنگ‏های مسلمانان با سپاه روم، به اسارت مسلمانان درآمده بود که توسط امام هادی علیه‏السلام خریداری و به امام حسن عسکری علیه‏السلام تزویج شد. او یکی از زنان پاکدامن و بزرگواری بود که دین مبین اسلام را اختیار و افتخار همسری امام را پیدا کرد.

با ازدواج امام عسکری علیه‏السلام و نرجس، بارقه امید در دل‏های مؤمنان و شیفتگان و منتظران امام زمان روشن شد. اگرچه تاریخ دقیق ازدواج امام عسکری علیه‏السلام مشخص نیست، ولی به طور قطع ازدواج ایشان در زمان حیات امام هادی علیه‏السلام صورت گرفته است.


شهادت پدر

اگرچه امام عسکری روزهای سختی را در شهر سامراء می‏گذراند، ولی وجود پدری معصوم و مهربان، باعث آرامش خاطر حضرت می‏شد.

در اوایل ماه رجب سال 254ق، دوران خوشی و آرامش حضرت به پایان رسید و آن حضرت در غم از دست دادن پدر مهربان خود، به سوگ نشست و برای همیشه عزادار پدر بزرگوار خود شد.

خلیفه عباسی، وقتی موقعیت خلافت خود را در خطر دید، دستور داد امام هادی علیه‏السلام را مسموم کنند و به شهادت رسانند.

با شهادت آن حضرت، غربت و تنهایی امام عسکری علیه‏السلام در شهر سامرا فزونی یافت.

این دوران، از سخت‏ترین و طاقت‏فرساترین دوران زندگی کوتاه امام عسکری علیه‏السلام است.

بعد از شهادت امام هادی علیه‏السلام ، دوران ولایت و امامت شش ساله امام عسکری علیه ‏السلام شروع شد و خط سبز و اصیل معارف الهی، به پرتوافشانی خود ادامه داد.


جود و بخشش

نگاه خاندان رسالت به مسایل مادی، به گونه‏ ای بود که بتوانند به وسیله آن، رضایت و خشنودی پروردگار عالم را به دست آورده، گرهی از مشکلات زندگی مردم باز کنند.

امام عسکری علیه ‏السلام با تمام وجود از یاران خاص و نزدیک و نیازمندان شیعه حمایت و پشتیبانی مالی می‏کرد. این اقدام، مانع از آن می‏شد که شیعیان، زیر فشار مالی، جذب دستگاه عباسی شوند.

ابوهاشم جعفری می‏گوید: از نظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامه‏ای به امام عسکری علیه ‏السلام بنویسم، ولی خجالت کشیدم و صرف نظر کردم. روزی هنگامی که وارد منزل شدم، دیدم که امام علیه ‏السلام صد دینار برای من فرستاده و طی نامه ‏ای نوشته است:
«هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا نکن و از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود می‏رسی».


جایگاه اجتماعی امام

امام حسن عسکری علیه‏السلام اگر چه بسیار جوان بود، ولی به دلیل موقعیت بلند علمی، اخلاقی و خانوادگی، به ویژه رهبری شیعیان و اعتماد بی‏شائبه آنان به حضرت و احترام بی‏چون و چرای مردم، شهرت فراوانی پیداکرده بود.

به همین دلیل، حاکمان عباسی نیز به جز در مواردی، در ظاهر، رفتاراحترام‏آمیزی از خود به امام عسکری علیه‏السلام نشان می‏دادند. خادم آن امام می‏گوید:
روزهایی که امام عسکری علیه‏السلام به مقر خلافت می‏رفت، شور و شعف عجیبی در مردم پیدا می‏شد. خیابان‏های مسیر آن حضرت، پر از جمعیتی بود که بر مرکب‏های خود سوار بودند. هنگامی که امام مشرف می‏شدند، هیاهو یکباره خاموش می‏شد و حضرت از میان جمعیت گذشته، وارد مجلس می‏شد.



شاگردان

امام حسن عسکری علیه‏السلام در مدت شش ساله امامت خود، شاگردان زیادی را تربیت کرد و آن‏ها را به سر منزل کمال رساند که به عنوان نمونه، به چند نفر از آنان اشاره می‏کنیم:

1. احمدبن اسحاق اشعری قمی، که نماینده و فرستاده مردم قم و از یاران خاص حضرت بود. او از جمله کسانی است که حضرت مهدی(عج) را زیارت کرده است.

2. سید عبدالعظیم حسنی، که از نوادگان حضرت مجتبی علیه‏السلام است. او از عالمان، فقیهان و پارسایان برجسته زمان خود بود و ائمه اطهار، شیعیان را به مراجعه به او دستور داده‏اند. قبر مطهر ایشان در شهر ری است.

3. فضل بن شاذان که یکی از پرکارترین دانشمندان شیعه است. او خراسانی بود و از مکتب پربرکت امام عسکری علیه‏السلام کسب فیض می‏نمود. آن حضرت در مورد او می‏فرماید: «باید اهل خراسان به جایگاه فضل بن شاذان و بودن او در میانشان برخود ببالند».


سفیران هدایت

با توجه به ایجاد محدودیت و پراکنده بودن شیعیان در مناطق مختلف، امام حسن عسکری علیه‏السلام برای ارتباط با آنان، از شیوه انتخاب وکیل استفاده می‏کردند. وکلای حضرت موظف بودند تا در زمینه احکام شرعی و مسایل مالی و خمس و دیگر موارد، به عنوان رابط بین امام و مردم عمل کرده و مشکلات مردم را حل کنند. بعضی از وکلای حضرت عبارت‏اند از:

1. عثمان بن سعید عمری که از بزرگان شیعه است و از شغل روغن فروشی، به عنوان پوششی برای فعالیت‏های خود استفاده می‏کرد.

2. ابراهیم بن عبده، که نماینده و وکیل امام در شهر تاریخی و مذهبی نیشابور بود.

3. احمدبن اسحاق قمی اشعری که از یاران خاص امام و از شخصیت‏های بزرگ شیعی و وکیل و نماینده امام در موقوفات قم بود. او استاد شیخ صدوق بوده و پس از شهادت امام عسکری علیه‏السلام ، وکالت امام زمان(عج) را هم برعهده داشت.

4. ابراهیم بن مهزیار اهوازی.







تاریخ : شنبه 91/10/30 | 3:9 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.