



شبِ میلادِ و بر برگِ شقایق
نوشته نام زیبای تو صادق
رئیس مذهب پاکِ تشیّع
تو بر دل آشنا کردی حقایق
در آن گمراهیِ سختِ زمانه
ز تو تفسیر شد قرآن ناطق
اگر اکنون علی را دوست داریم
همه از زحمتت گردیده لایق
به هر بزم سؤالِ فقه و علمی
ز پاسخهای خود گشتی تو فائق
اگر ای پاسدار دین نبودی
کجا بود این همه عشق و علایق
بدان تا حشر ای شیخ الائمه
بوَد مدیون درسِ تو خلایق

شمایل
بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(علیه السلام) بود. جز آنکه کمىباریکتر و بلندتر بود. مردى بود میانه بالا، افروخته روى،پیچیده موى و پیوسته صورتش چون آفتاب مى درخشید.
در جوانى موهاى سرش سیاه بود. بینىاش کشیده و وسط آن اندکى بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهى داشت.
محاسن آن جناب نه زیاد پرپشتو نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامى فاصله داشت. بسیار لبخند مىزد و چون نام پیامبر برده مىشد رنگ رخسارش زرد و سبز مىشد. در پیرى سفیدىموى سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.
آراستگى ظاهر
بسیار با ابهت بود. چندانکه چون دانشمندان زمانش به قصدپیروزى بر او براى مناظرههاى علمى به دیدارش مى رفتند، بادیدن او زبانشان بند مىآمد. همواره با وقار و متین راه مىرفتو به هنگام راه رفتن عصا در دست مىگرفت. ظاهرش همیشه مرتب ولباسش اندازه بود.
به وضع ظاهر خود بسیار اهمیت مى داد. موهاىسر و صورتش را هر روز شانه مىزد. عطر به کار مى برد و گلمىبوئید. انگشترى نقره بانگین عقیق در دست مىکرد و نگین عقیقبسیار دوست مىداشت.
هنگام نشستن گاه چهار زانو مىنشست و گاهپاى راست را بر ران چپ مىنهاد. در اتاقش نزدیک در و رو بهقبله مىنشست. لباسهایش را خود تا مىکرد. گاه بر تخت مىخوابیدو گاه بر زمین. چون از حمام بیرون مىآمد لباس تازه و پاکیزهمىپوشیدو عمامه مىگذاشت.
لباس پوشیدن
در لباس پوشیدن هم ظاهر را حفظ مىکرد و هم توانایى مالى را ومىفرمود: «بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول مردم همانزمان است.» هم لباس نو مىپوشید و هم لباس وصلهدار. هم لباسگران قیمت مىپوشید و هم لباس کم بها و مىفرمود: «اگر کهنهنباشد، نو هم نیست.»
لباس کم بها و زبر را زیر و لباس نرم وگران قیمت را روى آن مىپوشید و چون «سفیان ثورى» زاهد به وىاعتراض کرد که «پدرت على (علیه السلام) لباسى چنین و گرانبهانمىپوشید» فرمود:
«زمان على (علیه السلام) زمان فقر و ندارى بود واکنون همه چیز فراوان است. پوشیدن آن لباس در این زمان لباسشهرت است و حرام خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد و چونبه بندهاش نعمتى مىدهد، دوست دارد بندهاش آن را آشکار کند.
سپس آستین را بالا زد و لباس زیر را که زبر و خشن بود، نشانداد و فرمود: «لباس زبر و خشن را براى خدا پوشیدهام و لباسروئین را که نو و گرانبها استبراى شما.» هنگام احرام وانجام فریضه حجبرد سبز مىپوشید و به گاه نماز پیراهن زبر وخشن و پشمین. لباس سفید را بسیار دوست داشت و چون به دیدندیگران مىرفت آن را برتن مىکرد. نعلین زرد مىپوشید و به کفشزرد رنگ و سفید علاقهمند بود.
غذا خوردن
به هنگام غذا خوردن چهار زانو مىنشست و گاهى هم بر دست چپتکیه مىکرد و غذا مىخورد. رعایتبهداشت را بویژه به هنگام غذاخوردن بسیار مهم مىشمرد. همواره هم پیش از غذا خوردن دستانشرا مىشست و هم بعد از غذا، با این تفاوت که پیش از غذا دستانشرا بعد از شستن، با چیزى چون حوله خشک نمىکرد ولى پس از غذاآنها را مىشست و خشک مىکرد.
اگر هنگام غذا خوردن دستانش تمیزبود آنها را نمى شست. همیشه غذا را با گفتن «بسم الله» شروعمىکرد و با جمله «الحمدالله» به پایان مىبرد. نیز غذا را بانمک آغاز و با سرکه تمام مىکرد.
به هنگام خوردن غذا«الحمدلله» بسیار مىگفت و نعمتهاى خدا را سپاس مىگفت. غذارا داغ نمىخورد بلکه صبر مىکرد تا معتدل شود، میل مىکرد. بهوقتخوردن از آن قسمت ظرف که مقابلش بود غذا مىخورد.
هیچگاهدر حال راه رفتن غذا نمىخورد. و هیچ وقتشام نخوردهنمىخوابید. همواره به اندازه غذا مىخورد و از پرخورى پرهیزمىکرد. بعد از غذا خوردن خلال مىکرد.
عبادت
امام صادق(علیه السلام) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارجنبود: یا روزه داشت، یا نماز مى خواند و یا ذکر مى گفت. چونروزه مىگرفتبوى خوش به کار مى برد و بعد از ماه رمضان بىدرنگزکات فطره روزه خود، خانواده و خدمتکارانش را مى پرداخت.
شبهاى قدر را اگرچه مریض بود تا صبح در مسجد به نیایش وعبادت مى گذراند. چون نیمه شب براى خواندن نماز شب بر مىخاستبا صداى بلند ذکر مى گفت و دعا مى خواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد براى عبادت برخیزد. هنگامى که ماموران حکومتبراى دستگیرى وى شبانه از دیوار منزلش وارد مى شدند، او را درحال راز و نیاز با تواناى بى همتا یافتند. آن گرامى ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار مى کرد.
امام صادق(علیه السلام) خداوند را همه جا حاضر و او را بر اعمال خودناظر مى دانست. از این رو بهگاه نیایش مجذوب خداوند مىشد. مالکبن انس مىگوید: «با امام صادق بر او درود خداى باد حج گزاردم، به هنگام تلبیه هرچه مى کوشید تا لبیک بگوید، صدایش درگلو مى ماند و چنان حالتى به او دست مىداد که نزدیک بود ازمرکبش به زیر افتد. گفتم: چارهاى نیستباید لبیک گفت. فرمود:
چگونه جرات کنم لبیک بگویم، مىترسم خداوند بگوید: «نهلبیک» چون زبان به لبیک مىگشود، آن قدر آن را تکرار مىکرد کهنفسش بند مىآمد. قرآن را بسیار بزرگ مى داشت و آن را در چهارده بخش قرائت مى فرمود.
تجارت
امام صادق(علیه السلام) نه تنها پیروان و یارانش را به کارهاى درست وتجارت صحیح تشویق مى کرد بلکه خود نیز گاهى به تجارت مىپرداخت.اما نه به دستخویش. بلکه سرمایهاش را در اختیار کارگزاران وافراد مطمئن قرار مىداد تا با آن تجارت کنند.
چون مىشنید کهسودى برده و روزى به او رسیده شادمان مىشد. با این حال برتجارت سالم بسیار تاکید داشت و هنگامى که کارپرداز وى مصادفکه با سرمایه وى به تجارت مصر رفته بود، با سودى کلان باز گشتفرمود:
«این سود خیلى زیاد استبا کالاها چه کردید که چنینسود هنگفتى به دست آوردید؟»
مصادف پاسخ داد: «چون به مصرنزدیک شدیم از کاروانهاى که از مصر مى آمدند از وضع کالاى خویشپرسیدیم. دانستیم که این کالا مورد نیاز مردم مصر است و دربازار آنجا بسیار نایاب است. از این رو با هم پیمان بستیم کهکالایمان را جز در برابر هریک دینار سرمایه یک دینار سود، کمترنفروشیم، این بود که سود زیادى بردیم.»
امام(علیه السلام) فرمود:«سبحان الله، علیه مسلمانان هم پیمان مى شوید که کالایتان راجز در برابر هر دینار سرمایه یک دینار سود کمتر نفروشید!»
سپس اصل سرمایهاش را برداشت و فرمود: «من را به این سودنیازى نیست. اى مصادف، چکاچک شمشیرها از کسب روزى حلال آسانتراست.» چون امام(علیه السلام) این گونه سود بردن را اجحاف در حق مسلمانان مىدانستبه کارگزار خود اعتراض کرد و از آن سود چیزىبر نگرفت.
پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن میگرفت
تا زمین، نظارهگر طلوع دوباره مهر باشد.
مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود.
... و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعلههای سرکش و ابدی آتش،
بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای رحمت آفتابی برآمد.
زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست.
مولودی از بطن عشق و طهارتزاده شد تا متن دین را بگستراند.
و او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛
او چشمه سار فضل و دانشاش محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم
عطوفتش، بنیان کن هر چه سنگِ خاراست.
او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهان و روشنای دیده و دل باقرالعلوم
علیه السلام، شکافنده دانشها.
اینک، فرشتگان، دسته دسته میآیند و به تماشای ابنُ المکّرمه مینشینند.
اینک، زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش میرسد اینک، شمیم و عطر گل محمدی،
سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جانهای خسته شیعیان را مینوازد.
اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام میآید تا طلوع هشتمین ستاره عصمت
از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه شیعه بگذارد.
نسرین رامادان
در اینجا باید به نکته مهمى اشاره کرد و آن اینکه مناقبى که براى هر یک از ائمه ذکر شده در بسیارى از اوقات با یکدیگر اختلاف دارد. البته این بدان معنا نیست که منقبتى که به یک امام مخصوص داشتهایم در امام دیگر موجود نبوده است. بلکه آنان همگى در تمام مناقب و فضایل پسندیده مشترکاند. آنان همه از یک نور و از یک طینتسرشته شدهاند و هر کدام در برخوردارى از صفات پسندیده سرآمد مردم روزگار خویش بودهاند اما از آنجا که مقتضیات هر دوره و بازنمودهاى این صفات در ائمه، بر حسب اختلاف هر عصر و دوره، متفاوت است هر یک مناقب خاص خود را دارند. به عنوان مثال ظهور آثار شجاعت از امیر مؤمنان (ع) و فرزند بزرگوارش امام حسین (ع) همچون ظهور آنان در دیگر ائمه نیست. شجاعت على (ع) با جهاد وى در رکاب پیغمبر (ص) و نبرد او با قاسطین و مارقین و ناکثین در روزگار خلافتش به ظهور رسید و شجاعت حسین (ع) نیز به هنگامى که دستور یافت با ستمگران به مبارزه برخیزد، آشکار شد. اما دیگر ائمه چون مامور به تقیه و مدارا بودند، بروز شجاعت بدانگونه که در آن دو امام (ع) مشاهده شد، لزومى نیافت. اما با این وصف همه آنان در اینکه شجاعترین مردم زمانه خویش بوده اند، مشترک اند. در عوض صفت علم در امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بیش از سایر ائمه به چشم مى خورد. زیرا شرایط آنان به گونه اى بود که در واپسین روزگار حکومتى مى زیستند که به نابودى مى گرایید و در همان حال حکومت دیگرى مى رفت تا جایگزین حکومت پیشین شود. اما صفت علم در تمام آنها مشترک است و آنان همگى داناترین مردم روزگار خویش بوده اند. همچنین نشانه هاى کرم و بخشش و فراوانى صدقات و آزاد کردن بندگان در برخى از ائمه نسبت به بعضى دیگر نمود بیشترى دارد چرا که از نظر مالى وسعت معیشت داشته اند و یا آنکه در زمان آنها تعداد فقرا بسیار بوده است. اما همه آنان در کرم و سخاوت سرآمد دوران خود به حساب مى آمده اند. در برخى از ائمه نیز صفت عبادت از برجستگى بیشترى برخوردار است و این بدان خاطر بوده که اطلاع مردم از احوال آنان کمتر بوده و یا آنکه آن امام مدت اندکى در دنیا زیسته است. با این حال همه ائمه عابدترین مردم زمانه خویش به شمار مى آمده اند. همچنین صفت حلم در برخى از ائمه بیش از سایر امامان در نظر جلوه مى کند، چرا که ممکن است آن امام در طول زندگى خویش متحمل انواع آزار و اذیت شده و تحمل آن همه سختى و شکنجه خود به خود سبب بروز حلم بیشترى از سوى امام مى گردد. اما با این وصف همه امامان از حلیمترین مردم روزگار خویش محسوب مى شده اند. اینک به بازگویى مناقب و فضایل امام صادق (ع) مى پردازیم. مناقب آن حضرت بسیار است که به اقتصار از آنها یاد مى کنیم.
علم: عبد العزیز بن اخضر جناب ذى در کتاب معالم العترة الطاهره از صالح بن اسود نقل مى کند که گفت: «شنیدم جعفر بن محمد مى گوید: پیش از آن که مرا از دست دهید، هر چه مى خواهید از من بپرسید. زیرا هیچ کس پس از من نمى تواند از علوم و دانشها، چنان که من به شما مى گویم، شما را آگاه کند. »
ابن حجر در الصواعق، مى نویسد: مردم به اندازه اى از علوم امام صادق (ع) نقل کرده اند که سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران و آوازه اش در هر گوشه و کنار زبانزد مردم گشته است. ابن شهر آشوب در مناقب مى گوید: «از آگاهى به علوم امام صادق (ع) به اندازه اى نقل شده که از هیچ کس دیگرى منقول نیست. »وى همچنین مى نویسد: «نوح بن دراج به ابن ابى لیلى گفت: آیا تا کنون به خاطر حرف کسى از سخن یا کار خود دست کشیده اى؟گفت: خیر مگر حرف یک نفر. پرسید: او کیست؟پاسخ داد: جعفر بن محمد. »
شیخ مفید در ارشاد مى نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده اند به اندازه اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقلها را از امام صادق روایت کرده اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده اند از دیگران سود نبرده اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى رسد.
نگارنده: این نکته شایان ذکر است که تنها حافظ بن عقده زیدى در کتاب رجال خود نام راویان موثق آن حضرت را جمع آورى کرده و آنها را به چهار هزار نفر رسانده است. همچنین در مقدمه هاى پیشین قول محقق را در معتبر نقل کردیم که گفته بود: «علوم فراوان و ارزشمندى از ناحیه جعفر بن محمد نقل شده که عقول را به حیرت وا مى دارد».
تنها یکى از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حدیث از امام صادق (ع) نقل کرده است. کشى در رجال به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حدیث از من روایت کرد. همچنین نجاشى در رجال خویش به نقل از حسن بن على وشا در حدیثى آورده است که گفت: «در این مسجد (مسجد کوفه) محضر نهصد تن از بزرگان حدیث را درک کردم که همگى مى گفتند جعفر بن محمد برایم حدیث کرد.
امام صادق (ع) نیز مىفرمود: سخن من سخن پدرم و سخن او سخن جدم و سخن وى سخن على بن ابى طالب و سخن على سخن رسول خدا (ص) و سخن او گفتار خداوند عز و جل است.
ابن شهر آشوب در مناقب مى نویسد: هیچ کتاب حدیث و حکمت و زهدى و موعظه اى از گفتار امام صادق (ع) خالى و بى بهره نیست. و همه مى گویند جعفر بن محمد چنین گفت و جعفر بن محمد صادق چنین فرمود.