شبِ میلادِ و بر برگِ شقایق
نوشته نام زیبای تو صادق

رئیس مذهب پاکِ تشیّع
تو بر دل آشنا کردی حقایق

در آن گمراهیِ سختِ زمانه
ز تو تفسیر شد قرآن ناطق

اگر اکنون علی را دوست داریم
همه از زحمتت گردیده لایق

به هر بزم سؤالِ فقه و علمی
ز پاسخ‌های خود گشتی تو فائق

اگر ای پاسدار دین نبودی
کجا بود این همه عشق و علایق

بدان تا حشر ای شیخ الائمه
بوَد مدیون درسِ تو خلایق







تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 5:32 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


شمایل
بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(علیه السلام) بود. جز آنکه کمى‏باریکتر و بلندتر بود. مردى بود میانه بالا، افروخته روى،پیچیده موى و پیوسته صورتش چون آفتاب مى درخشید.

در جوانى‏ موهاى سرش سیاه بود. بینى‏اش کشیده و وسط آن اندکى بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهى داشت.

محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت‏و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامى فاصله داشت. بسیار لبخند مى‏زد و چون نام ‏پیامبر برده مى‏شد رنگ رخسارش زرد و سبز مى‏شد. در پیرى سفیدى‏موى سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.


آراستگى ظاهر

بسیار با ابهت ‏بود. چندانکه چون دانشمندان زمانش به قصدپیروزى بر او براى مناظره‏هاى علمى به دیدارش مى رفتند، بادیدن او زبانشان بند مى‏آمد. همواره با وقار و متین راه مى‏رفت‏و به هنگام راه رفتن عصا در دست مى‏گرفت. ظاهرش همیشه مرتب ولباسش اندازه بود.

به وضع ظاهر خود بسیار اهمیت مى داد. موهاى‏سر و صورتش را هر روز شانه مى‏زد. عطر به کار مى برد و گل‏مى‏بوئید. انگشترى نقره بانگین عقیق در دست مى‏کرد و نگین عقیق‏بسیار دوست مى‏داشت.

هنگام نشستن گاه چهار زانو مى‏نشست و گاه‏پاى راست را بر ران چپ مى‏نهاد. در اتاقش نزدیک در و رو به‏قبله مى‏نشست. لباسهایش را خود تا مى‏کرد. گاه بر تخت مى‏خوابیدو گاه بر زمین. چون از حمام بیرون مى‏آمد لباس تازه و پاکیزه‏مى‏پوشیدو عمامه مى‏گذاشت.


لباس پوشیدن

در لباس پوشیدن هم ظاهر را حفظ مى‏کرد و هم توانایى مالى را ومى‏فرمود: «بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول مردم همان‏زمان است.» هم لباس نو مى‏پوشید و هم لباس وصله‏دار. هم لباس‏گران قیمت مى‏پوشید و هم لباس کم بها و مى‏فرمود: «اگر کهنه‏نباشد، نو هم نیست.»

لباس کم بها و زبر را زیر و لباس نرم وگران قیمت را روى آن مى‏پوشید و چون «سفیان ثورى‏» زاهد به وى‏اعتراض کرد که «پدرت على (علیه السلام) لباسى چنین و گرانبهانمى‏پوشید» فرمود:

«زمان على (علیه السلام) زمان فقر و ندارى بود واکنون همه چیز فراوان است. پوشیدن آن لباس در این زمان لباس‏شهرت است و حرام خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد و چون‏به بنده‏اش نعمتى مى‏دهد، دوست دارد بنده‏اش آن را آشکار کند.

سپس آستین را بالا زد و لباس زیر را که زبر و خشن بود، نشان‏داد و فرمود: «لباس زبر و خشن را براى خدا پوشیده‏ام و لباس‏روئین را که نو و گرانبها است‏براى شما.» هنگام احرام وانجام فریضه حج‏برد سبز مى‏پوشید و به گاه نماز پیراهن زبر وخشن و پشمین. لباس سفید را بسیار دوست داشت و چون به دیدن‏دیگران مى‏رفت آن را برتن مى‏کرد. نعلین زرد مى‏پوشید و به کفش‏زرد رنگ و سفید علاقه‏مند بود.


غذا خوردن

به هنگام غذا خوردن چهار زانو مى‏نشست و گاهى هم بر دست چپ‏تکیه مى‏کرد و غذا مى‏خورد. رعایت‏بهداشت را بویژه به هنگام غذاخوردن بسیار مهم مى‏شمرد. همواره هم پیش از غذا خوردن دستانش‏را مى‏شست و هم بعد از غذا، با این تفاوت که پیش از غذا دستانش‏را بعد از شستن، با چیزى چون حوله خشک نمى‏کرد ولى پس از غذاآنها را مى‏شست و خشک مى‏کرد.

اگر هنگام غذا خوردن دستانش تمیزبود آنها را نمى شست. همیشه غذا را با گفتن «بسم الله‏» شروع‏مى‏کرد و با جمله «الحمدالله‏» به پایان مى‏برد. نیز غذا را بانمک آغاز و با سرکه تمام مى‏کرد.

به هنگام خوردن غذا«الحمدلله‏» بسیار مى‏گفت و نعمتهاى خدا را سپاس مى‏گفت. غذارا داغ نمى‏خورد بلکه صبر مى‏کرد تا معتدل شود، میل مى‏کرد. به‏وقت‏خوردن از آن قسمت ظرف که مقابلش بود غذا مى‏خورد.

هیچگاه‏در حال راه رفتن غذا نمى‏خورد. و هیچ وقت‏شام نخورده‏نمى‏خوابید. همواره به اندازه غذا مى‏خورد و از پرخورى پرهیزمى‏کرد. بعد از غذا خوردن خلال مى‏کرد.


عبادت
امام صادق(علیه السلام) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارج‏نبود: یا روزه داشت، یا نماز مى ‏خواند و یا ذکر مى ‏گفت. چون‏روزه مى‏گرفت‏بوى خوش به کار مى ‏برد و بعد از ماه رمضان بى‏درنگ‏زکات فطره روزه خود، خانواده و خدمتکارانش را مى‏ پرداخت.

شبهاى قدر را اگرچه مریض بود تا صبح در مسجد به نیایش وعبادت مى‏ گذراند. چون نیمه شب براى خواندن نماز شب بر مى‏خاست‏با صداى بلند ذکر مى ‏گفت و دعا مى ‏خواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد براى عبادت برخیزد. هنگامى که ماموران حکومت‏براى دستگیرى وى شبانه از دیوار منزلش وارد مى ‏شدند، او را درحال راز و نیاز با تواناى بى ‏همتا یافتند. آن گرامى ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار مى ‏کرد.

امام صادق(علیه السلام) خداوند را همه جا حاضر و او را بر اعمال خودناظر مى ‏دانست. از این رو به‏گاه نیایش مجذوب خداوند مى‏شد. مالک‏بن انس مى‏گوید: «با امام صادق بر او درود خداى باد حج‏ گزاردم، به هنگام تلبیه هرچه مى ‏کوشید تا لبیک بگوید، صدایش درگلو مى ‏ماند و چنان حالتى به او دست مى‏داد که نزدیک بود ازمرکبش به زیر افتد. گفتم: چاره‏اى نیست‏باید لبیک گفت. فرمود:

چگونه جرات کنم لبیک بگویم، مى‏ترسم خداوند بگوید: «نه‏لبیک‏» چون زبان به لبیک مى‏گشود، آن قدر آن را تکرار مى‏کرد که‏نفسش بند مى‏آمد. قرآن را بسیار بزرگ مى ‏داشت و آن را در چهارده‏ بخش قرائت مى ‏فرمود.


تجارت

امام صادق(علیه السلام) نه تنها پیروان و یارانش را به کارهاى درست وتجارت صحیح تشویق مى ‏کرد بلکه خود نیز گاهى به تجارت مى‏پرداخت.اما نه به دست‏خویش. بلکه سرمایه‏اش را در اختیار کارگزاران وافراد مطمئن قرار مى‏داد تا با آن تجارت کنند.

چون مى‏شنید که‏سودى برده و روزى به او رسیده شادمان مى‏شد. با این حال برتجارت سالم بسیار تاکید داشت و هنگامى که کارپرداز وى مصادف‏که با سرمایه وى به تجارت مصر رفته بود، با سودى کلان باز گشت‏فرمود:

«این سود خیلى زیاد است‏با کالاها چه کردید که چنین‏سود هنگفتى به دست آوردید؟»

مصادف پاسخ داد: «چون به مصرنزدیک شدیم از کاروانهاى که از مصر مى ‏آمدند از وضع کالاى خویش‏پرسیدیم. دانستیم که این کالا مورد نیاز مردم مصر است و دربازار آنجا بسیار نایاب است. از این رو با هم پیمان بستیم که‏کالایمان را جز در برابر هریک دینار سرمایه یک دینار سود، کمترنفروشیم، این بود که سود زیادى بردیم.»

امام(علیه السلام) فرمود:«سبحان الله، علیه مسلمانان هم پیمان مى ‏شوید که کالایتان راجز در برابر هر دینار سرمایه یک دینار سود کمتر نفروشید!»

سپس اصل سرمایه‏اش را برداشت و فرمود: «من را به این سودنیازى نیست. اى مصادف، چکاچک شمشیرها از کسب روزى حلال آسان‏تراست.» چون امام(علیه السلام) این گونه سود بردن را اجحاف در حق ‏مسلمانان مى‏دانست‏به کارگزار خود اعتراض کرد و از آن سود چیزى‏بر نگرفت.






تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 5:30 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()




پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن می‌گرفت
تا زمین، نظاره‌گر طلوع دوباره مهر باشد.

مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود.


... و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعله‌های سرکش و ابدی آتش،
بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای رحمت آفتابی برآمد.

زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست.
مولودی از بطن عشق و طهارتزاده شد تا متن دین را بگستراند.


و او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛

او چشمه سار فضل و دانش‌اش محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم
عطوفتش، بنیان کن هر چه سنگِ خاراست.

او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهان و روشنای دیده و دل باقرالعلوم
علیه السلام، شکافنده دانشها.

اینک، فرشتگان، دسته دسته می‌آیند و به تماشای ابنُ المکّرمه می‌نشینند.

اینک، زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش می‌رسد اینک، شمیم و عطر گل محمدی،
سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جانهای خسته شیعیان را می‌نوازد.

اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام می‌آید تا طلوع هشتمین ستاره عصمت
از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه شیعه بگذارد.






نسرین رامادان






تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 5:26 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


در اینجا باید به نکته مهمى اشاره کرد و آن اینکه مناقبى که براى هر یک از ائمه ذکر شده در بسیارى از اوقات با یکدیگر اختلاف دارد. البته این بدان معنا نیست که منقبتى که به یک امام مخصوص داشته‏ایم در امام دیگر موجود نبوده است. بلکه آنان همگى در تمام مناقب و فضایل پسندیده مشترک‏اند. آنان همه از یک نور و از یک طینت‏سرشته شده‏اند و هر کدام در برخوردارى از صفات پسندیده سرآمد مردم روزگار خویش بوده‏اند اما از آنجا که مقتضیات هر دوره و بازنمودهاى این صفات در ائمه، بر حسب اختلاف هر عصر و دوره، متفاوت است هر یک مناقب خاص خود را دارند. به عنوان مثال ظهور آثار شجاعت از امیر مؤمنان (ع) و فرزند بزرگوارش امام حسین (ع) همچون ظهور آنان در دیگر ائمه نیست. شجاعت على (ع) با جهاد وى در رکاب پیغمبر (ص) و نبرد او با قاسطین و مارقین و ناکثین در روزگار خلافتش به ظهور رسید و شجاعت‏ حسین (ع) نیز به هنگامى که دستور یافت‏ با ستمگران به مبارزه برخیزد، آشکار شد. اما دیگر ائمه چون مامور به تقیه و مدارا بودند، بروز شجاعت ‏بدان‏گونه که در آن دو امام (ع) مشاهده شد، لزومى نیافت. اما با این وصف همه آنان در اینکه شجاع‏ترین مردم زمانه خویش بوده ‏اند، مشترک‏ اند. در عوض صفت علم در امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بیش از سایر ائمه به چشم مى‏ خورد. زیرا شرایط آنان به گونه‏ اى بود که در واپسین روزگار حکومتى مى ‏زیستند که به نابودى مى‏ گرایید و در همان حال حکومت دیگرى مى ‏رفت تا جایگزین حکومت پیشین شود. اما صفت علم در تمام آنها مشترک است و آنان همگى داناترین مردم روزگار خویش بوده ‏اند. همچنین نشانه ‏هاى کرم و بخشش و فراوانى صدقات و آزاد کردن بندگان در برخى از ائمه نسبت‏ به بعضى دیگر نمود بیش‏ترى دارد چرا که از نظر مالى وسعت معیشت داشته ‏اند و یا آنکه در زمان آنها تعداد فقرا بسیار بوده است. اما همه آنان در کرم و سخاوت سرآمد دوران خود به حساب مى ‏آمده ‏اند. در برخى از ائمه نیز صفت عبادت از برجستگى بیش‏ترى برخوردار است و این بدان خاطر بوده که اطلاع مردم از احوال آنان کمتر بوده و یا آنکه آن امام مدت اندکى در دنیا زیسته است. با این حال همه ائمه عابدترین مردم زمانه خویش به شمار مى ‏آمده‏ اند. همچنین صفت‏ حلم در برخى از ائمه بیش از سایر امامان در نظر جلوه مى‏ کند، چرا که ممکن است آن امام در طول زندگى خویش متحمل انواع آزار و اذیت ‏شده و تحمل آن همه سختى و شکنجه خود به خود سبب بروز حلم بیش‏ترى از سوى امام مى‏ گردد. اما با این وصف همه امامان از حلیم‏ترین مردم روزگار خویش محسوب مى ‏شده ‏اند. اینک به بازگویى مناقب و فضایل امام صادق (ع) مى‏ پردازیم. مناقب آن حضرت بسیار است که به اقتصار از آنها یاد مى‏ کنیم.
علم: عبد العزیز بن اخضر جناب ذى در کتاب معالم العترة الطاهره از صالح بن اسود نقل مى ‏کند که گفت: «شنیدم جعفر بن محمد مى ‏گوید: پیش از آن که مرا از دست دهید، هر چه مى ‏خواهید از من بپرسید. زیرا هیچ کس پس از من نمى‏ تواند از علوم و دانشها، چنان که من به شما مى ‏گویم، شما را آگاه کند. »
ابن حجر در الصواعق، مى ‏نویسد: مردم به اندازه ‏اى از علوم امام صادق (ع) نقل کرده ‏اند که سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران و آوازه ‏اش در هر گوشه و کنار زبانزد مردم گشته است. ابن شهر آشوب در مناقب مى ‏گوید: «از آگاهى به علوم امام صادق (ع) به اندازه‏ اى نقل شده که از هیچ کس دیگرى منقول نیست. »وى همچنین مى ‏نویسد: «نوح بن دراج به ابن ابى لیلى گفت: آیا تا کنون به خاطر حرف کسى از سخن یا کار خود دست کشیده ‏اى؟گفت: خیر مگر حرف یک نفر. پرسید: او کیست؟پاسخ داد: جعفر بن محمد. »
شیخ مفید در ارشاد مى ‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده ‏اند به اندازه ‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقلها را از امام صادق روایت کرده ‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده‏ اند از دیگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده ‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏ رسد.
نگارنده: این نکته شایان ذکر است که تنها حافظ بن عقده زیدى در کتاب رجال خود نام راویان موثق آن حضرت را جمع ‏آورى کرده و آنها را به چهار هزار نفر رسانده است. همچنین در مقدمه ‏هاى پیشین قول محقق را در معتبر نقل کردیم که گفته بود: «علوم فراوان و ارزشمندى از ناحیه جعفر بن محمد نقل شده که عقول را به حیرت وا مى ‏دارد».
تنها یکى از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حدیث از امام صادق (ع) نقل کرده است. کشى در رجال به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حدیث از من روایت کرد. همچنین نجاشى در رجال خویش به نقل از حسن بن على وشا در حدیثى آورده است که گفت: «در این مسجد (مسجد کوفه) محضر نهصد تن از بزرگان حدیث را درک کردم که همگى مى ‏گفتند جعفر بن محمد برایم حدیث کرد.
امام صادق (ع) نیز مى‏فرمود: سخن من سخن پدرم و سخن او سخن جدم و سخن وى سخن على بن ابى طالب و سخن على سخن رسول خدا (ص) و سخن او گفتار خداوند عز و جل است.
ابن شهر آشوب در مناقب مى ‏نویسد: هیچ کتاب حدیث و حکمت و زهدى و موعظه ‏اى از گفتار امام صادق (ع) خالى و بى‏ بهره نیست. و همه مى‏ گویند جعفر بن محمد چنین گفت و جعفر بن محمد صادق چنین فرمود.






تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 5:25 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


امام سجاد علیه السلام روایت مى کند که رسول اکرم (ص) فرمود: «هنگامى که پسرم جعفربن محمد...متولد شد، نام او را «صادق» بگذارید چرا که بزودى از نوه هاى او شخصى به نام جعفر، ظهور مى کند و به دروغ ادعاى امامت مى کند، از این رو نام او جعفر کذاب است.(منظور از جعفر کذاب، یکى از فرزندان امام هادى علیه السلام است که به دروغ ادعاى امامت کرد، و با طاغوتیان همکارى مى نمود.)
ابو خالد کابلى مى گوید: «به امام سجاد علیه السلام عرض کردم، امام بعد از شما کیست؟» فرمود پسرم محمد است که علم را مى شکافد، و بعد از او جعفر است که نامش در آسمان، «صادق» میباشد.
عرض کردم: چرا تنها نام او صادق(راستگو) است با اینکه همه شما صادق هستید؟
فرمود: پدرم، از پدرش نقل کرد که رسول خدا(ص) فرمود: «هنگامى که پسرم جعفربن محمد متولد شد، نام او را صادق بگذارید، زیرا نام پنجمین فرزند او (پسر امام هادى علیه السلام) جعفر است، که به دروغ ادعاى امامت مى کند، از این رو در نزد خداوند، به نام جعفر کذاب است...»
بنابراین از آنجا که امام صادق علیه السلام همنام فرزند ناخلف امام هادى، جعفر است، براى اینکه بین این دو نفر بر اثر تشابه اسمى، اشتباهى رخ ندهد، امام ششم به عنوان جعفر صادق، نامیده شد، و این نام را رسول خدا(ص) براى او انتخاب کرد و این انتخاب پیام آور آن است که امام صادق علیه السلام در گفتار و رفتار و همه شیوه هاى زندگى راستگو و درستکار است.
نام اصلى امام صادق علیه السلام «جعفر» است، واژه جعفر معانى متعدد دارد، یکى از آن معانى، نام نهرى است در بهشت، از این رو امام باقر نام او را جعفر نهاد چرا که و جود پربرکت او همچو آب زلال نهر بهشت، حیاتبخش و پر ثمر است.
روزى امام صادق به «ضریس کنانى» فرمود:«چرا پدرت نام تو را ضریس نهاده؟(با اینکه ضریس به معنى گرسنه، یا چاه سنگچین و یا مهره هاى پشت است).
او گفت: «پدرم مرا چنین نامید چنانکه پدرت تو را جعفر نامیده.»
امام صادق فرمود: پدرت از روى نادانى نامت را ضریس نامید، زیرا ضریس نام یکى از پسران ابلیس است، ولى پدر من از روى آگاهى نام مرا جعفر نامید، زیرا جعفر نام نهرى از نهرهاى بهشت است...»
به این ترتیب، امام صادق توصیه فرمود که براى نام فرزندان، نام نیک و معنى دار انتخاب کنید.





تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 5:24 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.