غفلت اگر که دامن ما را رها کند
دل دائما هوای حریم شما کند
بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست
ما را خدا زروضه مبادا جدا کند
مالم اگر حلال بود خرج روضه است
تا مادرت به روزی ما اعتنا کند
باشد صله به مادر تو گریه بر غمت
در بین گریه فاطمه ما را دعا کند
قیمت بده به ما که نداریم ارزشی
شاید خدا که هستی ما را فدا کند
ما خلق گشته ایم شبیه شما شویم
چشمان ما به چشم شما اقتدا کند
بی غسل و بی کفن شدنم آرزو بود
ارباب ما بگو زعنایت خدا کند
باید زچشم حضرت عباس روضه خواند
شاید خدای قسمت ما کربلا کند
با دیده ای که تیر میانش نشسته است
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند
چه زود شستیاز آن دست های زیبا دست
کشید از سر دنیایتآرزوها دست
شب ولادت تو قلبمادرت لرزید
و داد حال عجیبی برایبابا دست
گرفت دست تو را (غرقبوسه باران) کرد
که راز هجرت سرخ توبود فردا دست
زمان گذشت و گذشت ورسید عاشورا
رسید تا بدهد امتحانخود را دست
بیا که صد گره کور ازطناب حیات
شبی به ناخن تدبیر میکند وا دست
هوای آب، دلش را زشعله آکندست
نمی کند دمی از آبتیغ پروا دست
شب مکاشفه از خواب،چشم پوشیدی
حجابه ای زمان راکنار زد تا دست
هزار گونه هنر ریختاز هر انگشتش
در آن هنرکده غوغانمود غوغا دست
ز دست قدِّ کسی چونتو بر نمی آمد
قیامتی که در آن دشتکرد بر پا دست
چنان تکان به زمین وبه آسمان دادی
که داد بر تو تکان ازبهشت، زهرا دست
به ضرب شست تو پی بردروبه مکار
چگونه روبهکان رو بهرو شود با دست
بساط حیله گشودست وباب تردستی
و کودکان به دعا بردهاند بالا دست
و دشمن تو زبون بود وخوب می دانست
که هست شرط نخستینبرای سقا دست
به قصد دست تو تیغکمین فرود آورد
جدا ز شاخه ی تن شددریغ و دردا دست
میان معرکه ی زخم وخنجر و نیرنگ
تنی نمانده و ماندهاست دست تنها دست
و کرد یکدل و یکدستو یکصدا یکجا
تمام خویش دودستی بهدوست اهدا دست
و هر چه داد از ایندست بهتر از آن را
به روز واقعه گیرد زحق تعالی دست
به پای دست تو آرینمی رسد دستی
که دست آخریابد به فیض عظما دست
شتاب رفتنت از کثرتتجلی بود
صدا زدند تو را ازدیار بالا دست
بروی رودی از ایثار وعاشقی می رفت
شبیه زورقی از خونبسوی دریا دست
همیشه دست ادب بودروی سینه او
کمر به خدمت جان بستهبود او را دست
در آخرین دم دیدارپیشدستی کرد
که تا دراز نماید بهسمت مولا دست
خجل شد و به زبان عرقبه مولا گفت
که پیش پای تو دستمبخاک افتادست
و قرنهاست از آن روزمی رود هر روز
ردیف شعر تو تکرار میشود با دست
قلم شد و علمجاودانگی افراشت
سرود شعر تو را بازبان گویا دست
آبی بنوش ای آتشت کرده کبابم
عباس گفت ای آب حاشا کز تو نوشم
آید صدای نالهی اصغر به گوشم
دریا صدا زد ساقی عطشان که دیده؟!
ای بحر را هم داده آب از اشک دیده
عباس گفت ای آب آتش شو به کامم
پیداست در تو عکس لبهای امامم
دریا صدا زد تا کنی یاریّ عترت
از من دهانی تَر کن ای دریای غیرت
عباس گفت از تشنگان شرمنده هستم
آخر نگاه فاطمه باشد به دستم
دریا صدا زد تو همه هستِ حسینی
نیرو بگیر از من که خود دستِ حسینی
عباس گفتا اوست مولا، من غلامم
بی او بُوَد آب روان آتش به کامم
دریا صدا زد ای زده آتش به هستم
من چون تو بر داغ لب تو تشنه هستم
عباس گفتا تشنهتر از تو رباب است
در سینهاش آتش به جای شیر ناب است
دریا صدا زد گر نمینوشی ز من آب
آب از چه همره میبری با این تب و تاب
عباس گفتا وعده دادم بر سکینه
تا آب آرم بهر گلهای مدینه
دریا صدا زد ای همه ایثار و صبرت
زیبد که تا محشر بگردم دور قبرت
کاروان امام عاشورا
کاروان بهشتیان زمین
کاروان فرشتگان سما
یکی از نوکرانشان جبریل
یکی از چاکرانشان حوا
گوشه ای از صدایشان داوود
نفسی از دعایشان عیسی
نوجوانانشان چو اسماعیل
پیرمردانشان خلیل آسا
زائر اشکهایشان باران
تشنه مشکهایشان دریا
همه آیات سوره مریم
همه چون کاف و ها و یا و الی...
یوسفان عشیره حیدر
مریمان قبیله زهرا
کعبه می بیند و طواف ملک
چشم تا کار میکند اینجا
کشتگان حوادث امروز
صاحبان شفاعت فردا
تا به حالا ندیده هیچ کسی
این همه آفتاب در یکجا
هردلی با دلی گره خورده است
همه مجنون صفت، همه لیلا
دارد این کاروان صحرائی
دخترانی عفیفه و نوپا
همه با احترام و با معجر
همه در پرده های حجب و حیا
پرده را از مقابل محمل
باد حتی نمیبرد بالا
دور تا دور شان بنی هاشم
تحت فرمان حضرت سقا
پای علیا مخدره زینب
روی زانوی اکبر لیلا
از غروب مدینه می آیند
در زمینی به نام کرب وبلا
می رسیدند و یاد می کردند
از سر و طشت و حضرت یحیی
حق نگهدار این همه مجنون
حق نگهدار این همه لیلا
السلام علینا و علی عباد الله الصالحین فرمودند مصداق اتم عباد صالحین عباس بن علی است چرا آقا عبد صالح است؟ شمارا می برم به محضر قرآن کریم چون ائمه معصوم ما فرموده اند کلامی از دهان ما خارج نمی شود مگر اینکه از آیه ای از قرآن استخراج کردیم گاهی از یک واو قرآن گاهی از یک نقطه حضرت ده خط فرموده اند ،فرمود لمکان نقطه ،گفت آقا این حکم را از کجا فرمودید فرمود لمکان الباء _وامسحو برؤسکم _ غوغاست در این زمینه فقط هم کار معصوم است .عبدالله بن عباس بن عبد المطلب معروف به ابن عباس پسر عموی پیغمبر اکرم شبی خدمت امیر المؤمنین رسید بعد از نماز حضرت شروع کردند در مورد نقطه باء بسم الله صحبت کردند تا اذان صبح نماز صیح را خواندند بعد حضرت فرمودند بخدا قسم اگر بخواهم مطالبی که در مورد نقطه باء بسم الله است را بگویم باید هفتاد شتر بیاوری و مطالب را بنویسی وبار کنی و باز مطالب به اتمام نمی رسد آن وجود مبارک که عین او امام صادق است _ لا تفرقو بیننا بین ما فرق نگذارید اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد و کلنا محمد _فرموده السلام علیک ایها العبد اصالح .سوره نساء آیه 69 فرموده است و من یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقا شرط معیت چیست ؟ومن یطع الله و الرسول .
حالا ببینیم امام صادق چه فرمودند: السلام علیک ایها العبد اصالح، المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین والحسن و الحسین این اولین جمله زیارت آقا اباالفضل است برای اباالفضل شناسی بسم الله از اینجا شروع می شود آقا اباالفضل در مقابل امامش سر سوزنی جلوه ندارند فکر نکنید آقا اباالفضل در روز عاشورا به فنای امام حسین حلول کرده فدای پاشنه در سید الشهدا شدند نه از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد، و اباالفضل تماشا کردند ،عشق پیدا شد وآتش به همه عالم زد،و هرکس میخواهد اباالفضلی بشه باید اولین قدم المطیع لله و لرسوله شود باید هیچ اظهار رأی در مقابل امام زمانت نداشته باشی .
سراینکه اسمی از آقا اباالفضل در زیارت عاشورا نیست همین جاست چرا؟چون خودش هم نیست ،مسمی نیست که اسمی وجود داشته باشه گفت یعنی علی بن الحسین است فرمود مشیت خدا است که او امام است باید باشد ولی آقا اباالفضل قبل از همه به ایشان اشاره شده و علی الارواح التی حلت بفنائک.
شب عاشورا وقتی سید الشهدا فرمودند از تاریکی شب استفاده کنید اینها با من کار دارند اینها با من کار دارند اولین کسی که اشک از چشمان مبارکشون جاری شد آقا اباالفضل بودند واولین کسی که گفت آقا جان اگرکشته شوم زنده شوم ،کشته شوم زنده شوم تا هفتاد بار به خدا دست از شما بر نمی دارم آقا اباالفضل بودند،ولذا مثل عبد ذلیل وقتی آقا اباالفضل می آمدند محضر امام حسین مثل بنده نمی نشستند ،دو زانو و دست مبارک هم بر روی زانو می گذاشتند مثل اینکه مرده بودند _من أراد أن ینظر إلی میت یمشی علی وجه الارض فلینظر إلی وجه علی بن أبی طالب_این حدیث دو معنی دارد یکی نگاه کند به امیر المؤمنین یکی هم اینکه حضرت امیر وجهی دارد که غیر از خودشان است و آن هم آقا اباالفضل است این خضوع بود مال بدن آقا اباالفضل نفس و قلب آقا در مقابل سید الشهدا خشوع داشت هر قطعه ای از وجود آقا اباالفضل ادب خاص خود را داشت سر سوزنی طغیان نداشت مرتب سیدی و مولای نمی فرمود یا أخی ،از کی از دو سالگی از وقتی زبان باز کردند چون آقا در کربلا34سال داشتند وامام حسین 57 سال، بر حسب ظاهر امام حسین 23 سال بزرگتر بودند .
خدا رحمت کند عباس بن عبد المطلب، پیغمبر یه جایی می خواستند وارد بشوند با عمو قرین شدند _حضرت که سر تا پا ادب بودند فرمودند أنا أدیب الله و علی أدیبی من را خدا ادب کرده و علی هم ادب شده من است _این أدیب الله آمدند وارد بشوند عموشون بزرگتر بود فرمودند عمو جون شما بفرما یک وقت عباس گفت أنا أسن و أنت أکبر من مسن ترم ولی شما بزرگترید از من .برا همین یه کار سلام خدا بر عباس بن عبد المطلب، یک چنین ادبی آقا اباالفضل که هم از نظر سنی و هم از نظر مراتب وجودی از سید الشهدا کوچکتر بودند، داشتند.
وقتی به دنیا آمدند و دو ساله شدند حضرت سید الشهدا 25 ساله بودند از آنجا حضرت در مقابل امام حسین مؤدب شدند و بعد همراه پدر بزرگوار وارد کوفه شدند در این 5 سال که مولای ما امیرالمؤمنین در کوفه بودند ازآقا اباالفضل چیزهایی سر زده که آرام آرام روشن می شود که چرا معصوم به دست آقا اباالفضل بوسه زده است حضرت امیر در ابتدا و حضرت سید الشهدا در انتهای عمر شریف آقا .
البته سید الشهدا پیشی گرفته اند ازهمه ائمه، حضرت رسول بر پیشانی و دست و سینه حضرت زهرا بوسه می زدند ولی امام حسین از برادرشان امام حسن هم سبقت گرفته اند جایی را بوسیدند که هیچ کس نبوسید و آن هم کف پای مادرشان بود به خاطر همین عمل امام حسین بعضی از فقها فتوا داده اند بوسه زدن بر پای مادر جایز است و بر پای ولی معصوم خدا جایز است چون مادرشون ولیه الله و عصمه الله الکبری بودند .این خانواده خیلی مؤدب بودند اگر می خواهید ادب ایشان را ببینید حدیث کسا را بخوانید .
سبب التزکیه الاخلاق حسن الادب ،حضرت عباس که ادب نداشتند بلکه أحسن ادب داشتند .
هر جا می خواهید برسید با ادب میرسید،در ادامه زیارت آقا اباالفضل است المواسی لأخیه الحسین ،هرچه برای خودش میخواهد برای حسین می خواهد ،جونش را برای حسین قطعه قطعه کرد ،شما هم برای هم باید این جور باشید ،فدای هم شوید .
من نمیدونم میتوان دو برادر در عالم پیدا کرد که با هم این قدر یگانه باشند .
دفتر کربلای معلی 50 هزار سال است چون یوم العاشورا، یوم القیامه است.هرسالش چندین دفتر است سال به سال اسرار جدیدی از کربلا بر روی بشر باز می شود ،ولی سر این دفتر به دست آقا اباالفضل است مفتاحش آقا اباالفضل است.