اینجا بهشت سرخ بدنهای بی سراست
اینجا نگارخانهی گلهای پرپر است
اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست
اینجا حریم قرب شهیدان داور است
اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق
اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است
اینجا به جای جامهی احرام ما به تن
زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است
اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک
اینجا به روی سینهی من قبر اصغر است
اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان
گرد و غبار کرب و بلا مُشک و عنبر است
اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی
بر کودکان در به درم سایه گستر است
اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا
اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است
اینجا به جای جای گلوی بریدهام
گلبوسههای زینب و زهرای اطهر است
اینجا به یاد العطش کودکان من
هر صبح و شام دیدهی میثم، ز خون تر است
مرا درد و مرا درمان حسین(ع) اســت
مـرا اول مـــــــرا پایان حسین(ع) است
دل هر کـس به ایمانی سرشتـــــه
مرا هم دین و هم ایمان حسین(ع) است
همه عالم به اذن حق تعالــــــــــی
چو عبدی سر به فرمان حسین(ع) است
بهشت و جنت و فردوس اعــــــلاء
همه معلــــــــــول پیمان حسین(ع) است
برای هر دلی جانان و جانـــــــــــی
مرا هم جان و هم جانان حسین(ع) است
عقول جن و انس و هم ملائــــــک
به حقِ حق که حیران حسین(ع) است
چو خواهم روضه ی رضوان به فردا
که من را روضه ی رضوان حسین(ع) است
چرا عالم ز جانش نـــــــــــاله دارد
مگر او هم پریشان حسین(ع) است
اگر خواهی ز حال عبد مســــــکین
خوشا حالش که مهمان حسین(ع) است
نون و قلم نبی است و ما یَسترون حسین(ع)
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین(ع)
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین(ع)
هستی تمام ظاهر و ما فی البطون حسین(ع)
با یک قیامت است هم القالبون حسین(ع)
در این قیام نقطه ی پرگار زینب است
روزی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به حضور پیامبر رسیدند،در حالی که
جبرئیل همنزد رسول خدا بود.این دو عزیز،جبرئیل را به«دحیه کلبی»تشبیه کرده و
دور او میچرخیدند. جبرئیل هم چیزی در دست داشت و اشاره میکرد. دیدند که در
دست جبرئیل یک سیب،یک گلابی و یک انار است.آنها را به«حسنین»داد. آن دو
خوشحال شدند و با شتاب نزد پیامبر دویدند.پیامبر آنها را گرفت و بویید و فرمود:ببرید
نزد پدر ومادرتان. آن دو نیز چنان کردند. میوهها را نخوردند تا آنکه پیامبر صلی الله
علیه و آله هم نزد آنان رفت وهمگی از آنها خوردند،ولی هر چه میخوردند،میوهها باز
باقی بود.تا آنکه پیامبر از دنیارفت. امام حسین علیه السلام نقل میکند که در ایام حیات
مادرمان فاطمه سلام الله علیها تغییری در میوه هاپیش نیامد،تا آنکه فاطمه از دنیا
رفت،انار ناپدید شد و سیب و گلابی مانده بود.با شهادت علی علیه السلام گلابی هم
ناپدید شد و سیب به همان حالت باقی ماند. امام حسن علیه السلام مسموم وشهید شد و
سیب همچنان باقی بود تا روزی که(در کربلا)آب را به روی ما بستند.منهر گاه تشنه
میشدم آن را میبوییدم،سوز عطش من تسکین مییافت.چون تشنگیامشدت یافت،بر آن دندان
زدم و دیگر یقین به مرگ پیدا کرده بودم.
امام سجاد علیه السلام میفرماید:این سخن را پدرم یک ساعت قبل از شهادتش
فرمود.چونشهید شد، بوی سیب در قتلگاه به مشام میرسید.دنبال آن گشتیم و اثری از
سیب نبود،ولی بوی آن پس از حسین علیه السلام باقی بود.قبر حسین را زیارت کردم و
دیدم بوی آن سیب از قبر او به مشام میرسد.پس هر یک از شیعیان ما که زیارت می
کنند،اگر بخواهند آن را بشنوند،هنگام سحر در پی زیارت بروند،که اگر مخلص
باشند،بوی آن سیب را استشمام میکنند.
منابع:
بحار الانوار-شبکه جهانی امام حسین(ع)
یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین
پسر فاطمه هستی پسر ام بنین
تو علمدارترین صاحب پرچم هستی
تو به اسرار دل فاطمه محرم هستی
تا تو بودی نگرانی به دل خیمه نبود
تا تو رفتی همه ی خیمه شده رنگ کبود
گر چه گفتی تو غلامی به من اما عباس
تو شدی آبروی حضرت زهرا عباس
من زینب چه کنم بی تو در این دشت بلا
من و یک خیمه ی پر کودک و زن در صحرا
دست تو قطع شد و دست مرا می بندند
چشم تو پاره و بر گریه ی من می خندند
جگر من شده چون چشم تو پاره پاره
دختر شیر خدا بعد تو شد آواره
از شکافی که به فرق سر تو افتاده
معجر از روی سر خواهر تو افتاده
به همان محکمی ضربت نامرد عمود
خورده ام سیلی و رخساره ی من گشته کبود
تو سر نیزه و من محمل بی پرده اخا
سهم تو علقمه و قسمت من شام بلا