سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

این زمین، کربُ بلاست، کعبه ی قالوا بلی? است

قتلگاه من صفا، مروه ام طشت طلاست


محمل مرانید با من بمانید


اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت


وعده کردم با خدا، تا کنم جان را فدا


بالب عطشان سرم می شود از تن جدا


خون گلویم غسل و وضویم

اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت


نقش خاک این زمین، شاخه ی یاس من است


هدیه در راه خدا، دست عباس من است


او کشته ی یار من بی علمدار


اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت


زخم ما اینجا شود جامه ی احرام ما


می شود با خون ما شستشو اندام ما


حج این چنین است لبیکم این است


اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت


کودک ناخورده شیر، از عطش پر می زند


پیش تیرحرمله، خنده اصغر می زند


طفل صغیرم ذبح کبیرم


اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت


جسم پاک اکبرم اِرباً اِربا می شود


پاره تر از جسم او قلب بابا می شود


دار و ندارم تقدیم یارم


اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت


این زمین در هر قدم حج بیت الله ماست


هم شهادت گاه ما، هم زیارت گاه ماست


داده خدایم چنین ندایم


اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت

غلامرضا سازگار






تاریخ : یکشنبه 91/8/28 | 4:28 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

 




یک نیمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعد

قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد

اما نیامده ز سفر مهربان او

یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد

آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش

تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد

آخر رسید از سفر، اما سر پدر

سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد

گرد و غبار از رخ مهمان مهربان

با اشک چشم و گوشه‌ی معجر گرفت و بعد

انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت

طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد

از روزهای بی کسی اش گفت با پدر

یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:

خورشید من به مغرب گودال رفتی و

باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد

معراج رفتی از دل گودال قتلگاه

نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد

دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه ای

بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد

اما دوباره فرصت جبران رسیده بود

یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد

جان داد در مقابل چشمان عمه اش

با بال های زخمی خود پر گرفت و بعد ...






تاریخ : یکشنبه 91/8/28 | 3:59 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

 


رفتار وحشیانه دشمنان با اهل بیت پیامبر پس از شهادت امام حسین:
دشمنان بعد از شهادت امام حسین با نهایت قساوت و قباحت به خیمه ها هجوم آوردند
و در رسیدن به خیمه ها برای غرات اموال اهل بیت از هم سبقت می گرفتند و وقتی به خیمه ها رسیدند ،
وحشیانه با خاندان پیامبر رفتار کردند و به غارت پرداختند و حتی گوشواره های دختران خردسال را با بیرحمی از گوشهایشان کشیدند.


واکنش زنان اهل بیت هنگام هجوم دشمن به خیمه ها:
زنان با ترس و وحشت از خیمه ها بیرون رفتند و غریبانه شروع به گریستن کردند و با اشک ریختن یکدیگر را دلداری دادند.


خشونت یکی از دشمنان در رفتار با امام سجاد هنگام هجوم به خیمه ها:
حضرت زینب می فرمایند: مردی خولی وارد خیمه امام سجاد شد و همه اشیا خیمه را به غرات برد.
سپس به فرش زیر پای امام خیره شد و آن را با گستاخی از زیر آن حضرت کشید و ایشان را به شدت بر زمین غلطاند.
آنگاه رو به من کرد و مقنعه و گوشواره هایم را با خشونت از سر و گوشم کشید.

نفرین حضرت زینب در حق مرد خولی:
ای خولی خداوند دست ها و پاهایت را قطع کند و تو را در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند.


محقق شدن نفرین حضرت زینب در حق مرد خولی:
چند صباحی از واقعه ی کربلا نگذشته بود که خولی به دام مختار ثقفی افتاد و مختار ثفقی همانگونه که حضرت زینب خولی را نفرین کرده بود ، دست ها و پاهایش را قطع کرد و او را سوزاند.


صحنه ی دردناکی که حضرت زینب هنگام جستجوی افراد گمشده با آن رو به رو شد:
حضرت زینب هنگام جستجوی زنان و کودکان گمشده دو کودک را در حالی یافتند که همدیگر را در آغوش گرفته و از شدت ترس و تشنگی جان داده بودند.
آن دو کودک سعد و عقیل ، نوه های امام علی از دخترش خدیجه بودند.


عملکرد پیوسته حضرت زینب در اسارت جهت آشکار نشدن چهره شان در برابر نامحرمان:
مورخین نوشته اند: هنگامی که دشمن به خیمه اهل بیت یورش برد و دست به غارت اموال اهل بیت زد و نقاب های زنان را ربود،
حضرت زینب جهت مصون ماندن چهره شان از گزند مردان نامحر همواره صورتشان را با دستانشان می پوشاندند تا با این کار نظر مردان بیگانه را کمتر به خود جلب کنند.






تاریخ : یکشنبه 91/8/28 | 1:59 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()




حضرت زینب و دگرگونی ناگهانی آسمان و زمین:
وضعیت زمین و آسمان پس از شهادت امام حسین ناگهان تغییر کرد، آسمان و سرخ و شد و گرد و غبار همه جا را گرفت...
حضرت زینب علت این تحول ناگهانی را از امام سجاد سوال کرد و ایشان فرمودند:
ای عمه! پدرم هم اکنون شهید شدند.


عکس العمل حضرت زینب هنگام شهادت امام حسین:
راوی می گوید: من در کربلا حاضر بودم ، وقتی سرورم حسین به شهادت رسید ، بانویی دامن کشان بر زمین افتاد و برخاست و آنگاه به طرف حسین حرکت کرد.
چهره آن زن مانند پاره خورشید می درخشید و فریاد میزد:
وا حسیناه ، وا اماماه ، وا قتیلاه ، وا اخاه
آنگاه کنار جسد بی سر برادر ایستاد و او را در آغوش گرفت و چنان ناله کرد که اشک همه را در آورد.
پرسیدم این زن چه نام داد و چه کسی است؟ گفتند: وی زینب ، دختر امیرالمومنین است.

مرثیه حضرت زینب هنگام بازگشت اسب ذوالجناح امام حسین:
در مصیبت برادرم بی پناه شدم ، درحالی که قبل از این مصیبت پناهگاهی برای بی پناهان بودم.
هنوز باور نمیکنم حسینم کشته شده است ، بر او ندبه می کنم و افکارم (به خاطر شهادتش مشوش گشته است.)
برای حسین امیدهایی داشتم که اگر قضا و قدر نبود ، تحقق آن امیدها بسیار مطلوب بود.
اسب برادرم حسین آمد ، از او استقبال نمی کنم ، مگر آنکه انتقام قاتلان حسین گرفته شود.
ای نفس ! بر تلخی ها و سختی های دنیا شکیبا باش! این حسین است که برهنه بر روی زمین افتاده است.


شکوه حضرت زینب به درگاه الهی وقتی دشمنان بر بدن امام حسین اسب تاختند:
حضرت زینب از سوز دل به درگاه الهی ناله بر آوردند:
بار خدایا! می بینی که حسینت را کشتند و سرش را از بدنش جدا کردند و بروی نیزه گذاشتند و پیکرش را در مقابل آفتاب سوزان قرارا دادن و اکنون می خواهند اسب بر بدن وی بتازند...
ای کاش زینب مرده بود و چنین صحنه ای را نمی دید....






تاریخ : یکشنبه 91/8/28 | 1:58 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

افتاده ای روی زمین و سر نداری
در این بیابان یک نفر یاور نداری
از بس جراحت بر تنت جا خوش نموده
یک جای سالم در همه پیکر نداری
بگذار تا که جان دهم پیش تن تو
اصلا تصور کن دگر خواهر نداری
در خیمه ها هر کودکی چشم انتظار است
خیزو بگو عباس آب آور نداری
در خیمه ها هر کودکی چشم انتظار است
خیز و بگو عباس آب آور نداری
با من بگو پیراهن و عمامه ات کو؟
بگذر از این انگشت و انگشتر نداری






تاریخ : یکشنبه 91/8/28 | 1:53 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.