سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پس از واقعه تلخ عاشورا، رسالت سنگین بانوان کاروان
حسینی آغاز گردید.

آنان با وجود شرایط سخت جسمی و روحی، می بایست از اندیشه
و کلام و احساس یاری گرفته و با خطبه های پرشور خویش، مردمی
که در عمق نادانی به سر می بردند را از
حقانیت راه امام حسین
(علیه السلام) و مظلومیت ایشان
آگاه سازند و به رهبری زینب(علیهاالسلام)،
به نشر معارف اسلام و رساندن پیام شهیدان
بپردازند تا اسلام را از هدم و زوال نجات بخشند






تاریخ : جمعه 91/8/26 | 9:49 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



 

 


زارو گریان حسینم چه بود بهتر از این

سخت حیران حسینم چه بود بهتر از این

من نه خود می روم این ره که کسی می بردم

خار دامان حسینم چه بود بهتر از این

قبلتین دل من زینب و عباس شدند

من مسلمان حسینم چه بود بهتر از این

نوکران را همه با نام پدر بشناسد

مست عرفان حسینم چه بود بهتر از این






تاریخ : جمعه 91/8/26 | 9:17 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

 

اومدم تا بشینم به زیر پرچم غمت
اومدم گریه کنم با نوحه محتشمت
از غم پیرهن تو پیـرهن سیاه می پوشم
یه بار دیگه می گیرم پرچـمـتـو رو دوشم
سینه می زنم تا که بگیرم عطر حرمت
سینه می زنم یه عمریه با روضه غمت
سینه می زنم شفـا بگیرم زیر پرچمت
وای بای ذنب قتلت
پیـرهـن مشکـی مـن الـهی باشـه کفنم
الهی آقـام بـیـاد تـو لحـظه جـون دادنم
برای من نبـاریـد کـفـن بـرام نیارید
فقط یه مهر تربت رو پیشونیم بزارید
آخه کفن آقـامون حـسیـن خاک صحرا شد
جسم بی سرش پیش بچه هاش اربا اربا شد
دسـت سـاربون انگـشـتریه آقـا پـیـدا شد
وای بای ذنب قتلت






تاریخ : جمعه 91/8/26 | 12:12 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

 


پیک های نجات سرزمین حجاز
در آسمان غوطه ور کینه هاست

به سوی آزادی از دربند ها

مقصد آن سرزمین کربلاست

نویدی نوین در ره شستشوی دل

با سفیر حسین آغاز شهادت هاست

مسلم بن عقیل قرعه پرواز گرفت

رهسپار عراق شد در این ترفند هاست

سوار اشک فلک گشته این امین

رساله ای داشته برای خاطره هاست

چو آمد به کوفه و جمعی به گرد آن

هزاران مجیب گشته در این بیعت هاست

خبر چه زود پیچید در دیار کفر

که بکوبید این سفیر آرزوها ست

صدها سوار به دنبال وی گشته اند

در هر کوی و برزن و درغارهاست

زمانه کشید او را به کلبه ای

طوعه نامش ازمریدان حسین هاست

نا گاه با رشوه زنی یزیدیان

به دام انداخته اند طعمه در کمند هاست

با لشکری تا زیده اند سوی بازوان

خورشید گرفتار این دست بند هاست

بعد از نبرد سخت تن به تن

یکی در برابر این همه گرگهاست

خسته شد از این همه شمشیر زنان

همه جایش خون کرده زخم هاست

زمانه او را کشید است به حلقه ی دار

او رادریده اند بالای قصر اعدامهاست

کسی نبود که برساند خبرش

به امام حسین فرزند مرتضی است

به امید حق سیر داد حرکتش

ان امام به سوی آزادی قلب هاست

تا اینکه در صحرای کربلا

محاصره گشته از هزاران سواره هاست






تاریخ : جمعه 91/8/26 | 12:6 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

 


کاش چشمِ بسته‌ام می دید یک دم روی تو
می کشیدش بر رخِ خونم خم گیسوی تو


یادم آمد در وداع آخرینم با تو عشق

دل ربود از من کمانی گوشه ی ابروی تو


یا حسین جان من غریبِ کوفه و تو در کجا

می رسد اینک مشامم آن شمیمِ بوی تو


هر کجا هستی میا نزدیک تر مولای من

کینه ها بسیار دارد دشمن بد خوی تو


کوی من این شهر دشمن خیز اما دیده ام

می شود کرب و بلا صحرای خون و کوی تو


گوئیا افتادم از دار الاماره بر زمین

سر به روی قبله کردم قبله ی من سوی تو


وعده ی ما جنت المأوا در آن وقتِ وصال

تا که جان بخشد به جانِ من رخِ دلجوی تو






تاریخ : جمعه 91/8/26 | 12:3 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.