حجة‌ الوداع‌ " آخرین‌ سفر پیامبر ( ص‌ ) به‌ مکه‌ "

چند ماه‌ از عمر پربار پیامبر عالیقدر اسلام‌ (ص‌) باقى‌ نمانده‌ بود. سال‌ دهم‌ هجرت‌ بود. پیامبر (ص‌) اعلام‌ فرمود:

مردم‌ براى‌ انجام‌ مراسم‌ عظیم‌ حج‌ آماده‌ شوند. بیش‌ از صد هزار نفر گرد آمدند. پیامبر مکرم‌ (ص‌)، با پوشیدن‌ دو پارچه‌ سفید، از مسجد شجره‌ در نزدیک‌ مدینه‌ احرام‌ بست‌ و مسلمانان‌ نیز همچنین‌.

صداى‌ گوش‌ نواز: لبیک‌ اللهم‌ لبیک‌، لا شریک‌ لک‌ لبیک‌، در فضا طنین‌ انداز شد. هزاران‌ نفر این‌ نداى‌ ملکوتى‌ پیامبر (ص‌) را تکرار مى‌کردند.


شکوه‌ عظیمى‌ بود: وحدت‌ اسلامى‌، برابرى‌ و برادرى‌ تبلور یافت‌. پیامبر مکرم‌ (ص‌)، براى‌ اولین‌ و آخرین‌ بار مراسم‌ و مناسک‌ حج‌ را، به‌ مسلمانان‌ آموخت‌.

این‌ سفر بزرگ‌ نمایشگر ثمرات‌ بزرگ‌ و تلاشهاى‌ چند ساله‌ پیغمبر اکرم‌ (ص‌) بود که‌ جان‌ و مال‌ و زندگى‌ خود را، خالصانه‌ در راه‌ تحقق‌ آرمانهاى‌ اسلامى‌ و فرمانهاى‌ الهى‌ بذل‌ کرد، و پیامهاى‌ الهى‌ را به‌ مردم‌ جهان‌ رسانید.

پیامبر (ص‌) در سرزمین‌ عرفات‌ پس‌ از نماز ظ‌هر و عصر هزاران‌ نفر از مسلمانان‌ پاک‌ اعتقاد را، مخاطب‌ ساخته‌ چنین‌ فرمود:

"اى‌ مردم‌! سخنان‌ مرا بشنوید شاید پس‌ از این‌ شما را در این‌ نقطه‌ ملاقات‌ نکنم‌ .

اى‌ مردم‌، خونها و اموال‌ شما بر یکدیگر تا روزى‌ که‌ خدا را ملاقات‌ نمائید مانند امروز و این‌ ماه‌، محترم‌ است‌ و هر نوع‌ تجاوز به‌ آنها، حرام‌ است‌".

سپس‌ مردم‌ را به‌ برابرى‌ و برادرى‌ فراخواند و به‌ رعایت‌ حقوق‌ بانوان‌ سفارش‌ کرد و از شکستن‌ حدود الهى‌ بیم‌ داد و از ستمکارى‌ و تجاوز به‌ حقوق‌ یکدیگر بر حذر داشت‌ و به‌ تقوى‌ توصیه‌ کرد.






تاریخ : چهارشنبه 91/10/20 | 1:5 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام بدن مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله را غسل داد و
در کفن پیچید چند جمله ای را خطاب به حضرتش عرضه داشت که آن عبارات هم بیانگر سوز
و گداز درونی امیرمومنان است و هم رسول خدا صلی الله علیه و آله را بیش از پیش معرفی می کند و هم تشریح ابعاد گوناگون این مصیبت عالمگیر است.
متن سخنان حضرت را می توان در دو منبع کهن یعنی کتاب شریف نهج البلاغة و امالی شیخ مفید(ره) با اندک تفاوتی ملاحظه کرد. ظرایفی در نقل شیخ مفید(ره) وجود دارد که در نهج البلاغه نیامده است از این رو ما در این نوشته متن امالی را محور بحث قرارداده؛ به ترجمه و شرح فرازهایی از آن می پردازیم.
شیخ مفید(ره) با واسطه از عبدالله بن عباس نقل می کند: (1)
«لَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ تَوَلَّى غُسْلَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ مَعَهُ وَ الْفَضْلُ بْنُ الْعَبَّاسِ»
زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت؛ امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام عهده دار غسل دادن آن حضرت شد؛ که در این کار عباس و فضل بن عباس هم به ایشان کمک کردند.
«فَلَمَّا فَرَغَ عَلِیٌّ مِنْ غُسْلِهِ کَشَفَ الْإِزَارَ عَنْ وَجْهِهِ ثُمَّ قَال‏:»
وقتی علی علیه السلام کار غسل [و کفن] را به پایان رساند، کفن روی صورت آن حضرت را کنار زد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی طِبْتَ حَیّاً وَ طِبْتَ مَیِّتاً»
پدر و مادرم به فدایت! پاک زیستی و پاک از دنیا رفتی
«انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ أَحَدٍ مِمَّنْ سِوَاکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاء»
با رفتن شما نبوت و خبررسانی از عالم بالا به گونه ای قطع شد که با مرگ هیچ کس چنین نشد

 

 

 


شرح سخن
رسول خدا صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران و دینی که او عرضه کرد کامل ترین دین آسمانی است؛ دینی که تا قیامت تمام افراد بشر در هر مکان و زمانی که باشند را پوشش می دهد و راهنمای دنیا و آخرت آنها خواهد بود.
بنابراین وقتی که آن حضرت از این دنیا رحلت می کند نبوت و خبرهای که مخصوص شان رسالت است مانند نزول و تشریع احکام به کلی قطع می شود و این همان فیض خاص و ارزشمندی است که امیرالمومنین علیه السلام از قطع شدن آن افسوس می خورد.

«خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً»
مرحوم مجلسی در توضیح این فراز می نویسد:
مصیبت تو آنقدر بزرگ است که یادآوری آن به سایر مصیبت دیدگان، باعث تسلی آنان می شود.
(زیرا مصیبت خود را در مقابل مصیبت شما ناچیز می بیند) و این داغ و اندوه همه را در بر گرفته و اینگونه نیست که تنها عده ای را داغدار کرده باشد
.(2)
«وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُون‏»
اگر نبود دستور شما بر صبر و شکیبایی و نهی شما از فریاد و فغان و بی قراری؛ بی تردید تا خشک شدن چشمه های اشکمان در غم فراغت مى‏گریستیم
«وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُه‏» (3)
و این درد براى ما بى‏درمان مى‏ماند و حزن و اندوهمان پایان نمی یافت؛ باز هم این همه در مصیبتت کم بود ، اما چاره چیست که بر گرداندن مرگ و دفع آن، مقدور کسی نیست.
«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِن‏ هَمِّکَ (بالِکَ)‏»
پدر و مادرم به فدایت باد ما را نزد پروردگارت یاد کن و ما را در خاطر خویش نگه دار.
علامه مجلسی در بیان این فراز می نویسد: «البال القلب أی اجعلنا ممن حضر بالک و تهتم بشأنه و تدعو و تشفع له»؛ البال یعنی قلب (روح، نفس)؛ بنابراین معنای عبارت این می شود: ما را از کسانی قرار بده که همیشه در خاطر شریفت حاضرند و شما به آنها توجه داری و برای آنها دعا کرده و در پیشگاه الهی آنها را شفاعت می کنی.(4)
بعد از آنکه امیرالمومنین علیه السلام این مطالب را به پیشگاه مقدس رسول خدا صلی الله علیه وآله عرضه داشت طاقت از کف بداد و خود را بر روی بدن شریف حضرتش انداخت،
ثُمَّ أَکَبَّ عَلَیْهِ فَقَبَّلَ وَجْهَهُ، برای آخرین بار روی ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله را بوسید،
وَ مَدَّ الْإِزَارَ عَلَیْه‏. و کفن را روی صورت حضرت کشید.

پی نوشت:
1. امالی شیخ مفید(ره) مجلس 12 حدیث 4
2. بحار الأنوار ج‏22، ص 542
3. با مراجعه به متن نهج البلاغه خطبه 235 روشن می شود در این فراز؛ متن امالی موجود دچار تصحیف (تغییر و اشتباه) شده است و آنچه صحیح است همان است که در نهج البلاغه موجود است. (بیان علامه مجلسی بحار ج22 ص527) از این رو ما در اینجا همان متن نهج البلاغه را می آوریم.
4. بحارالانوار، همان







تاریخ : چهارشنبه 91/10/20 | 1:3 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

«ابن‏ماجه‏» قضیه را چنین نقل مى‏کند: مسلمانان در تعیین محل قبر پیامبر اختلاف نظر پیدا کردند: گروهى گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهى گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى، هر جا که از دنیا رفت، در همان جا دفن مى‏شود» از این‏رو بستر پیامبر را که در آن درگذشته بود، بلند کردند و در محل آن قبر کندند و نیمه شب چهارشنبه به خاک سپردند.
«مالک‏» روایت مى‏کند که پیامبر روز دوشنبه از دنیا رفت و روز سه ‏شنبه به خاک سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تک تک بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهى گفتند: نزد منبر دفن شود. دیگران گفتند: در بقیع دفن شود، ابوبکر آمد و گفت: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى در همان محلى که در آنجا فوت کرده، دفن مى‏شود» پس در همان جا براى حضرت قبر کندند.
«احمد زینى دحلان‏» پس از نقل سخنان ابوبکر، اضافه مى‏کند: على گفت: من نیز این سخن را از پیامبر شنیدم.
«على بن‏برهان الدین حلبى‏» در این باره چنین مى‏نویسد: اصحاب پیامبر در تعیین محلى که پیامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پیدا کردند: برخى گفتند: باید حمل شود و در کنار قبر ابراهیم خلیل دفن گردد. ابوبکر گفت: او در همان محلى که در آن درگذشته است دفن کنید زیرا خداوند روح او را در محل پاک قبض کرده است.
در برخى روایات سخن ابوبکر با این لفظ نقل شده است: «خداوند روح هیچ پیامبر را قبض نمى‏کند مگر در همان محلى که باید در آنجا دفن شود.»
نیز از ابوبکر نقل شده است که: از پیامبر شنیدم مى‏فرمود: «هر پیامبرى در جایى که در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنیا مى‏رود.» در حدیث آمده است «هر پیامبرى که درگذشته، در همانجا که از دنیا رفته به خاک سپرده شده است‏» پس بستر پیامبر را کنار زدند و بدن او را در همان محلى که در آنجا به لقاى خدا شتافته بود، به خاک سپرده شد.
این معنا در کتب و احادیث‏شیعه نیز آمده است: مرحوم شیخ طوسى روایت‏مى‏کند: هنگامى که پیامبر درگذشت، خاندانش و کسانى که از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلى که سزاوار است پیامبر در آن دفن گردد، اختلاف کردند: بعضى گفتند: در بقیع دفن شود، بعضى دیگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «خداوند، پیامبر را در پاکترین نقاط قبض روح کرده است، پس سزاوار است در همان بقعه‏اى که در آن درگذشته است، دفن شود». این سخن را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر در حجره‏اش به خاک سپرده شد.
فضل بن‏حسن طبرسى نیز مى‏نویسد: مسلمانان در باره محل دفن پیکر پیامبر به بحث و گفتگو پرداختند، در این هنگام على علیه السلام گفت: «خداوند هر مکانى را که پیامبر را در آن قبض روح کرده است، همانجا را براى دفن او برگزیده است، من او را در حجره‏اش که در آن درگذشته است، دفن مى‏کنم‏» مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند. همه این اسناد و شواهد گواهى مى‏دهد که در انتخاب محل دفن پیامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در میان نبوده و خود حضرت چیزى در این باره نفرموده است.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع : استاد مهدى پیشوایى، ماهنامه کوثر، شماره 4.






تاریخ : چهارشنبه 91/10/20 | 1:2 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


وهابیان چون سفر براى زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام مى‏دانند، با استناد به حدیثى که از طریق عائشه از پیامبر اسلام نقل مى‏کنند علت دفن حضرت در خانه مسکونى‏اش را از دلایل این حکم مى‏دانند و ادعا مى‏کنند براى آنکه قبر پیامبر مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصیت کرد که در حجره مسکونى‏اش دفن گردد. حدیث‏یاد شده بدین صورت است:
«عن عائشة رضى الله عنها قالت: قال النبى فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشى ان یتخذ مسجدا؛ عائشه مى‏گوید: پیامبر در آن بیمارى که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت ‏خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار مى‏گردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند. »
ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت در توضیح این حدیث مى‏نویسد: چون پیامبر، کسانى را که قبور را مسجد قرار مى‏دهند، لعن کرد و امت ‏خود را از این کار برحذر داشت و نهى نمود، و از اینکه قبر او را مسجد قرار دهند نهى نمود،
از این ‏رو در اتاق خود دفن گردید تا کسى نتواند قبر او را مسجد قرار دهد ...
استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهى از مسجد قرار دادن قبرها - که از طریق اهل سنت نقل شده - مانند بسیارى دیگر از استدلالهاى او است که موضوع یا حکمى را مسلم مى‏گیرد و موضوعها و مسایل دیگر را بر آن استوار مى‏سازد در حالى که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد.
در اینجا اجمالا باید توجه داشت که مقصود از احادیث‏ یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است زیرا یهود و نصارى چنین مى‏کردند. اما حرمت‏ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمى‏شود.
اما این ادعا که پیامبر اسلام براى آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانه‏اش دفن گردید، هیچ سند و مدرکى ندارد جز اظهار نگرانى عائشه در دنباله حدیث که ابن‏تیمیه نیز به آن استناد کرده است. یعنى جمله «لو لا ذلک لابزر قبره، خشى ان یتخذ مسجدا»، یعنی: اگر این ملاحظه نبود قبر پیامبر آشکار مى‏گردید، [پیامبر] ترسید که قبر او را مسجد قرار دهند.
این حدیث را مسلم در صحیح خود از طریق دیگر، از عائشه بدین صورت نقل کرده:
قال رسول الله فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود و النصارى التخذوا قبور انبیائهم مساجد، قالت فلو لا ذلک ابرز قبره غیر انه خشى ان یتخذ مسجدا. یادآورى مى‏شود که در این حدیث کلمه «خشى‏» توسط شارح صحیح بخارى به صورت فعل ماضى معلوم (خَشى) و توسط شارح صحیح مسلم به صورت مجهول (خُشِىَ) اعراب‏گذارى و ضبط شده است. چه «خشى‏» را معلوم بخوانیم و چه مجهول، در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر. بخارى این حدیث را در صحیح خود در کتاب «جنائز» نیز نقل کرده و در آخر آن سخن عائشه بدین صورت اضافه شده است: «و لو لا ذلک لابرزوا قبره غیر انى اخشى ان یتخذ مسجدا»،
یعنی: اگر این ملاحظه نبود قبر او را آشکار مى‏کردند ولى من مى‏ترسم آن را مسجد قرار دهند.
اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر در اتاق مسکونى آن حضرت را این حدیث قرار دهیم موضوع هیچ ارتباطى با پیامبر نخواهد داشت زیرا این عائشه است که مى‏گوید: مى‏ترسم قبر پیامبر را مسجد قرار دهند، نه پیامبر! از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثى که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثى که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است
.






تاریخ : چهارشنبه 91/10/20 | 1:1 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



ای زمزمه نشسته بر اندوه! ای زمزم گریسته بر خلوت غبار!
ای ناله ‏های فروخفته در نای لحظه‏ها؛ اندوهتان بلند!
هان بگویید، اینک این رستخیز نا به هنگام، از پی چیست؟!
این که بنشانده‏ست بر آیینه دل‏ها، غبار؟!
این که برده از دل پیروجوان، اینک قرار؟!
ترجمانِ داغِ عالم سوز کیست؟!
ای مدینه!
اینک تو و این سکوت مُصحف!
اینک تو و این غم مضاعف! ای شهر نشسته در غم یار!
با رفتن آفتاب مگذار! از خاطره‏ها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش!
ای مدینه!
بشتاب که می‏رود امیدت!
امیّد همیشه رو سفیدت!
بشتاب که می‏شود فراموش!
در خاطر روزهای عیدت!
اینک تو و این غم مضاعف!
ای مدینه!
سرد است نگاه مسجد امروز!
آیینه دل نشسته در سوز!
بغضی به گلوی خسته دارم!
آتش به دلم بیا، بیافروز!
اینک تو و این غم مضاعف!
ای خانه وحی یاری‏ام کن!
پروانه وحی، یاری‏ام کن!
سرمایه رحمت جهان رفت!
آن نورِ زمین و آسمان، رفت!
آیینه، غبار غم به دامان!
گرید به هوایِ روی جانان!
گوید به زبان بی زبانی!
شاید به اشاره‏ای بدانی.
ای شهر نشسته در غم یار!
با رفتن آفتاب مگذار!
از خاطره‏ها رود حضورش!
آیینه حق نمای نورش!
ـ ای خانه وحی، کو محمد صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله‏وسلم ؟
آیینه حق نمای سرمد!
فرزند حجاز کو، نیامد!
آن روح نماز کو، نیامد!
محراب نهاده سر به زانو!
گر مرثیه‏خوان و گه سبب جو!
آکنده دل از غم صدایش!
گوید به میانِ ناله‏هایش: ای شهر نشسته در غم یار!
با رفتن آفتاب مگذار!
از خاطره‏ها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش!
ـ ای خانه وحی، داغ بابا!
آشفته اگرچه قلب زهرا علیهاالسلام !
ما را به شراره‏ای بسوزان!
با مرثیه واره‏ای بسوزان!
شاید به زبان بیت الاحزان!
نالیم، که در فراق جانان: ای شهر نشسته در غم یار! با رفتن آفتاب مگذار
از خاطره‏ها رود حضورش!
آیینه حق نمای نورش!
ای زمزمه نشسته بر اندوهم!
ای کعبه برده از دلم آرامش! ای گریه آسمانی جبراییل علیه‏السلام ! ای ناله نای تنهایی‏ها! بغضی به گلوی خسته دارم!
آن روز در آن غروب غمگین
با رفتن آفتاب دیدم.
در چهره عاشقانِ توحید، غم بود و...






تاریخ : چهارشنبه 91/10/20 | 1:0 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.