برطرف شدن فقر با صلوات
فرستادن صلوات، توانگرى مىآورد و فقر را از انسان مىزداید.
گویند: فقیرى در حال تنگدستى پیامبر را در خواب دید. حضرت به او فرمودند: اگر مىخواهى بىنیاز شوى و خداوند براى تو از آسمان روزى برساند، بر من صلوات بفرست. پس از این خواب، آن مرد شروع به فرستادن صلوات کرد.
چند روزى نگذشته بود که در راه عبور از خرابهاى، پایش به خشتى خورد و هنگامى که خشت کنار رفت، ناگهان چشمش به گنجى از طلا افتاد، ولى با خود گفت: پیامبر فرموده که خدا از آسمان برایم روزى خواهد فرستاد. از این رو، به آن دست نَزَد و به خانه رفت. در خانه جریان را براى همسرش تعریف مىکرد که به طور اتفاقى مرد یهودىاى که همسایه آنها بود، صداى او را از پشت بام شنید و از محل گنج آگاه شد.
یهودى، غلام خود را صدا کرد و سراغ گنج رفتند. وقتى به آن محل رسیدند، به غیر از چند مار و عقرب چیزى دیگر ندیدند. یهودى مار و عقربها را جمع کرد و به قصد انتقام از دروغپردازى آن مردم مسلمان، آنها را به خانه آورد و از سوراخ پشتبام به خانه مرد مسلمان ریخت.
همه مار و عقربها دوباره به طلا تبدیل شدند و آن مرد فقیر مسلمان به آرزوى خود رسید و خدا از آسمان برایش روزى فرستاد. یهودى از شدت شگفتى فریاد زد: این چه سرّى است که کوزه پیش من پر از مار و عقرب بود و نزد شما پر از دینار؟
آن مرد مسلمان گفت: پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله وسلم به من فرمودند: اگر مىخواهى بىنیاز شوى، بر من صلوات بفرست. در این هنگام مرد یهودى اسلام آورد و مسلمان شد.
اگر از آفت دوران شکستهحال شوى
امان طلب ز جناب مقدس نبوى
و گر سهام حوادث تو را نشانه کند
پناه بر به حصار درود مصطفوى
استجابت دعا با صلوات
دعا براى رسیدن به مرحله استجابت، نیازمند صلوات است.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «هر کس، اگر حاجتى داشته باشد، باید اول بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، سپس حاجت خود را بخواهد و در پایان دعا نیز صلوات بفرستد؛ زیرا حق تعالى، کریمتر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند و وسط دعا را نپذیرد.
صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله علیه وآله وسلم، حجابها را برطرف مىکند.» بیان دیگر ایشان چنین بر جانها مىنشیند:
«همیشه میان دعا و مستجاب شدنش، حجابى مىآید و مانع مىشود، و تا بر محمد صلىاللهعلیهوآله وسلم صلوات فرستاده نشود، آن حجاب برطرف نمىگردد».
البته به منزل اجابت نرسد
ارتباط پیامبران پیشین با صلوات
صلوات، مهریه حوّا بوده است.
در أمالى شیخ صدوق آمده است که حضرت آدم علیهالسلام ده بار بر پیامبر صلوات فرستاد تا خداوند حوا را به ازدواج او درآورد.
امام هادى علیهالسلام به عبدالعظیم حسنى فرمودند: حق تعالى ابراهیم را خلیل خود گردانید به دلیل آنکه بسیار بر محمد و آل او صلوات مىفرستاد.
خداوند به موسى علیهالسلام وحى کرد: اى موسى!
آیا مىخواهى من به تو، از کلامت به تو، از نگاهت به چشم تو، از روحت به بدن تو و از اندیشهات به دل تو نزدیکتر باشم؟
موسى علیهالسلام عرض کرد: آرى. خطاب رسید:
اکنون که جویاى این سعادت هستى، بر حبیب من، محمد مصطفى صلى اللهعلیه وآله وسلم صلوات بفرست؛ زیرا صلوات بر او، رحمت و نور است.
صلوات، برطرف کننده نیاز
پیامبر اعظم صلىاللهعلیهوآله وسلم مىفرمایند:
«صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن نیازهایتان است.
در این صورت، خدا را از شما راضى مىگرداند و اعمالتان را پاکیزه مىکند.» امام صادق علیهالسلام روش خواستن حاجت را اینگونه شرح مىدهد: «هرگاه اراده کردید چیزى از نیازمندىهاى دنیا را از خداوند سبحان بخواهید، ابتدا باید خدا را بستایید و سپس بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید.
آنگاه حاجت خود را از خداوند کریم درخواست کنید.» نیز از آن حضرت است که: مردى وارد مسجد شد و پس از بهجا آوردن نماز، دست به سوى درگاه خدا بلند کرد و نیازهاى خود را طلبید. پیامبر اکرم صلى اللهعلیه وآله وسلم که در مسجد حضور داشت، با مشاهده این وضع فرمودند: این بنده در خواسته خود از خدا تعجیل کرد.
سپس شخص دیگرى آمد و دو رکعت نماز گزارد و ثناى خدا را بهجا آورد.
آنگاه بر محمد و آل محمد صلى الله علیه وآله وسلم صلوات فرستاد و خدمت حضرت رسید.
رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم به او فرمودند: «دعایت در آستانه اجابت است».
“ابوذر به رسول خدا “صلی الله علیه و آله “ عرض کرد: مرا توصیهای کن . پیامبر: تو را به “تقوا” سفارش میکنم ، چرا که تقوا در رأس همه کارهای توست .
ابوذر : باز هم بفرمایید، بیشتر.
پیامبر: بر تو باد قرآن خواندن و یاد خدای متعال ، چرا که تلاوت قرآن برای تو در آسمانها “یاد” است و در زمین ، “نور” .(1)
تقوا عنوان کلی است ، پروای از خدا در همه کارها. قرآن خواندن هم ، انس مستمر با آفریدگار و کلام اوست ، که تلاوت هر روزه ، “برنامه گرفتن “ از این منشور بی نظیر و جاویدان است . ابوذر قانع نیست ، بیشتر میخواهد و بیشتر، از این رو، از حضرت مطالب بیشتر و مواعظ بلیغتر میطلبد. این گفتگو ادامه مییابد:
“ابوذر: باز هم بیفزای ، ای رسول خدا “ص “!
پیامبر :بر تو باد “جهاد” . چرا که رهبانیت آیین من ، جهاد است .
ابوذر :با زهم بیشتر، یا رسول اللّه “ص “!
پیامبر: بر تو باد “سکوت “ ، مگر آنجا که حرف نیک بگویی ، چرا که سکوت و خموشی شیطان را از تو طرد میکند و در امور دینی هم یاور توست .” (2)
این هم جهاد است ، لیکن در جبهه درونی و در جهاد با نفس . گاهی کنترل زبان و مهار کردن سخنان ، از یک جنگ بیرونی دشوارتر است و قوّتی بیشتر میطلبد. چه بسیار حرفها که بی پایه و بی مایه است و خاستگاه نفسانی دارد و وسوسههای ابلیسی انگیزه آن گفتار است ، پس خموشی گزیدن و رعایت سکوت و کم حرفی ، بستن راه شیطان است .
“ابوذر: ای پیامبر، باز هم موعظهام کن ، و بیشتر! پیامبر از خنده زیاد بپرهیز، چرا که دل را می میراند و نور چهره را از بین میبرد.
ابوذر باز هم ، یا رسول اللّه “ص “!...
پیامبر به پایینتر از خودت نگاه کن ، نه به بالاتر از خویش ، چرا که این سبب میشود نعمتهای خدا را درباره خودت ، کم مشماری .” (3)
در احادیث دیگر، این نکته با تفصیل بیشتری آمده است . در امور دنیایی و برخورداریها و مال و معیشت و زندگی ، باید به پایینتر از خود نگریست نه بالاتر. چون نظر به پایینتر، سبب میشود انسان آنچه را هم که دارد قدر بشناسد و شکرگزار باشد. اما اگر به بالاتر از خود بنگرد و تمتعات و امکانات و رفاه و خانه و حقوق و... دیگران را ببیند، همیشه احساس کمبود میکند و به دنیاطلبی و “تکاثر” میگراید.
" پس به پیامبر پاکیزه و پاک خود اقتدا کن ، زیرا آن حضرت سزاوار پیروی کردن است برای کسی که پیروی کند و صبر و شکیبائی او برای کسی که شکیبا باشد ، سرمشق است . و محبوب ترین بندگان نزد خدا کسی است که پیرو پیغمبر خود بوده و بدنبال نشانه او برود.
لقمه دنیا را به اطراف دندان می خورد . ( بدین معنا که در دنیا زیادتر از آنچه را که ناچار به استفاده از آن بود فرا نمی گرفت. ) و به دنیا به گوشه چشم نمی نگریست . ( هیچ گونه به دنیا دل نمی بست ) . . .
دنیا به او پیشنهاد شد ، از قبول آن امتناع نمود . و ـ چون ـ دانست خدا چیزی را دشمن می دارد ، آنرا دشمن داشت و چیزی را که خوار شمرده، آنرا خوار انگاشت و چیزی را که کوچک شمرده ، آنرا کوچک داشت ...
پیغمبر صلی الله علیه و آله ، بر روی زمین طعام می خورد و می نشست مانند نشستن بنده ( عبد ) و بدست خود پای افزار خود را پینه می بست و جامه خود را خود وصله می نمود . ..
پس به دل خود از دنیا روی گرداند ، و یاد آنرا در خاطر خود می راند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا از آن جامه زیبا فرا نگیرد ، دنیا را پایدار نمی دانست و امیدواری درنگ کردن در آنجا را نداشته باشد . پس ـ علاقه ـ انرا از خود برون کرده ، و دل از ان برداشت و دیده از آن برگردانید . . .
همانا خدا ، محمد صلی الله علیه و آله را نشانه ای ساخت برای قیامت ( چون پس از او پیامبری مبعوث نخواهد شد . ) و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت . از دنیا برون رفت و از نعمت آن سیر نخورد ( از لذات و خوشیهای دنیوی بهره مند نگردید ) و به آخرت وارد شد و گناهی با خود نبرد . . .
پس چه بزرگ است منتی که خدا بر ما نهاده و چنین نعمتی به ما داده است : پیشروی که باید او را پیروی کنیم و پیشوائی که پا بر جای پای او نهیم . . .( 1 )
خدا می داند این غم جانکاه چقدر بر سینه امیر المونین علیه السلام تنگی می کند که حضرتش به هنگام تطهیر و غسل بدن پاکیزه پیامبر (ص) اینگونه دردمندانه ناله سر می دهد که:
" پدر و مادرم بفدای تو باد ای رسول خدا همانا با مرگ تو - رشته ای – از نبوت و احکام الهی و اخبار آسمانی بریده شد که با مرگ دیگران ( سایر پیامبران ) بریده نگردید . . .
اگر امر به شکیبائی و نهی از ناله و فریاد و فغان نفرموده بودی ، هر آینه ( در فراق تو ) سرچشمه های اشک چشم را ( با گریه بسیار ) خشک می کردیم ، و درد و غم پیوسته ، و حزن و اندوه همیشه باقی بود ، و خشکی اشک چشم و دائمی بودن حزن و اندوه در مصیبت تو کم است ، ولی مرگ چیزی است که بر طرف نمودن آن ممکن نبوده و دفع آن غیر مقدور است .
پدر و مادرم به فدای تو باد ، مارا نزد پروردگارت بیاد آورده و در خاطر خویش نگهدار . (2)
منبع:
1- نهج البلاغه ، خطبه 160
2- نهج البلاغه، خطبه 235