رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(1)؛ پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.
قابل توجه است که پیامبر اکرم فقط دو تن از خاندان خود را بضعه خود معرفی کرده است؛ دختر گرامی خود حضرت زهرا(علیهاالسلام) و امام رضا(علیه‎السلام) .

امام رضا(علیه‎السلام) فرمود: «ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام‏الوفاء بالعهد و حسن الاداء زیارة قبورهم»(2)؛ هر امام و رهبری، عهد و میثاقی بر پیروان و دوستدارانش دارد و همانا یکی از اعمالی که نمایانگر وفاداری و ادای میثاق است، زیارت آرامگاه آنان است.
امام رضا(علیه‎السلام) فرمود: «اللهم انک تعلم انی مکره مضطر فلا تؤاخذنی کما لم تؤاخذ عبدک ‏و نبیک یوسف حین وقع الی ولایة مصر»(3)؛ بار خدایا تو می‏دانی که من بر پذیرفتن ولایتعهدی مامون مجبور و ناچارم پس مرا مؤاخذه مکن همانگونه که بنده و پیامبرت یوسف ‏را به هنگام پذیرفتن حکومت مصر مؤاخذه نکردی.

امام رضا(علیه‎السلام) فرمود:«قد علم الله کراهتی لذلک، فلما خیرت بین قبول ذلک و بین‏القتل اخترت القبول علی القتل»(4)؛ ریان گوید: به حضرت رضا(علیه‎السلام) عرض کردم مردم می‏گویند شما با این که اظهار بی‏رغبتی به دنیا می‏کنید ولایتعهدی را پذیرفته‏اید؟ امام فرمود: خداوند خود می‏داند که من این امر را ناپسند می‏داشتم ولی چون بین پذیرش آن و مرگ مخیر شدم، قبول آن ‏را بر مرگ ترجیح دادم.
امام رضا(علیه‎السلام فرمود: «من زارنی علی بعد داری و مزاری اتیته یوم القیامه فی ثلاثة ‏مواطن حتی اخلصه من اهوالها اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا و عند الصراط و عند المیزان»(5)؛ کسی که با توجه به دوری راه مزارم را زیارت کند، روز قیامت در سه جا [برای دستگیری] نزد او خواهم آمد و او را از بیم و گرفتاری آن موقف‎ها رهایی خواهم بخشید: هنگامی که نامه‏ها [ی ‏اعمال] به راست و چپ پراکنده شود، نزد صراط و نزد میزان [هنگام‏ سنجش اعمال].
این بارگاه بوستانی از بوستان‏های بهشت است، و محل آمد و شد فرشتگان آسمان، و همواره گروهی از ملائکه فرود می‏آیند و گروهی‏ بالا می‏روند تا وقتی که در صور دمیده شود.

امام رضا(علیه‎السلام) فرمود:«من زارنی و هو یعرف ما اوجب الله تعالی من حقی و طاعتی فانا و آبائی شفعائه یوم القیامة و من کنا شفعائه نجی»(6)؛ هر کس مرا زیارت کند در حالی که حق و طاعت مرا که خدا بر او واجب کرده بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت ‏شفیع او هستیم و هر کس ما شفیع وی باشیم نجات یابد.
امام رضا(علیه‎السلام) فرمود: «انی ساقتل بالسم مظلوما فمن زارنی عارفا بحقی... غفر الله‏ ما تقدم من ذنبه و ما تاخر»(7)؛ من به زودی مظلومانه با سم به قتل خواهم رسید. پس هر کس با شناخت‏ حق من زیارتم کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را ببخشاید.
امام رضا(علیه‎السلام) فرمود: «... و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائکة لا یزال ‏فوج ینزل من السماء و فوج یصعد الی ان ینفخ فی الصور»(8)؛ این بارگاه بوستانی از بوستان‏های بهشت است، و محل آمد و شد فرشتگان آسمان، و همواره گروهی از ملائکه فرود می‏آیند و گروهی‏ بالا می‏روند تا وقتی که در صور دمیده شود.
امام رضا(علیه‎السلام) فرمود: «و قد اکرهت و اضطررت کما اضطر یوسف و دانیال علیهماالسلام اذ قبل کل واحد منهما الولایة من طاغیة زمانه، اللهم لا عهد الاعهدک و لا ولایة الا من قبلک فوفقنی لاقامة دینک و احیاء سنة‏ نبیک... .»(9)؛ من [به این کار] واداشته شدم و ناچار گشتم، چنان که یوسف و دانیال علیهماالسلام مجبور شدند چه هر یک از آن دو، ولایت را از خودکامه زمان خویش پذیرفتند، خدایا پیمانی نیست مگر پیمان ‏تو و ولایتی نیست مگر از سوی تو، پس مرا در برپا داشتن دینت و زنده کردن سنت پیامبرت توفیق رسان.
امام رضا(علیه‎السلام( فرمود: «قد نهانی الله عز و جل ان القی بیدی الی التهلکة فان کان الامر علی هذا ... اقبل ذلک علی انی لا اولی احدا و لا اعزل احدا و لا انقض رسما و لا سنة»(10)؛ خداوند مرا بازداشته از این که خویش را با دست‏ خود به نابودی ‏افکنم، پس اگر قرار چنین است آن را می‏پذیرم به شرط آن که نه ‏کسی را به کار گمارم و نه کسی را از کار کنار گذارم و نه رسم ‏و سنتی را نقض کنم.

پی‏ نوشت‏ها:
1- عیون اخبار الرضا، ج‏2، ص‏257.
2- بحارالانوار، ج‏100، ص‏116.
3- بحارالانوار، ج‏49، ص‏130.
4- عیون اخبار الرضا، ج‏2، ص‏139.
5- وسائل الشیعه، ج‏10، ص‏433.
6- همان، ج‏5، ص‏436.
7- همان، ج‏10، ص‏438.
8- بحارالانوار، ج‏102، ص‏44.
9- عیون اخبار الرضا، ج‏1، ص‏19.
10- علل الشرایع، ج‏1، ص‏226.






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:22 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

 

شهادت امام :

 

در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد.



مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی‌که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند.


بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا ( علیه السلام ) به شهادت رسیدند .


تدفین امام :

به قدرت و اراده الهی امام جواد ( علیه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان, بدن مطهر ایشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:20 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


5 در حالى‏ که مامون امام را جدا از مردم مى ‏پسندید و این جدایى را در نهایت وسیله‏اى براى قطع رابطه معنوى و عاطفى میان امام و مردم مى‏خواست، امام در هر فرصتى خود را در معرض ارتباط با مردم قرار مى‏داد.

با اینکه مامون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را طورى انتخاب کرده بود که شهرهاى معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند، امام در همان مسیر تعیین‏شده، از هر فرصتى براى ایجاد رابطه جدیدى میان خود و مردم استفاده کرد، در اهواز آیات امامت را نشان داد، در بصره خود را در معرض محبت دلهایى که با او نامهربان بودند قرار داد، در نیشابور حدیث ‏سلسلة الذهب را براى همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه‏ها و معجزه‏هاى دیگرى نیز آشکار ساخت و در جاى‏جاى این سفر طولانى فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد. در مرو هم که سرمنزل اصلى و اقامتگاه دستگاه خلافت‏بود هرگاه فرصتى دست‏داد حصارهاى‏دستگاه حکومت را براى حضوردرانبوه‏جمعیت‏مردم‏ درکافت .

6 - نه‏تنهاسرجنبانان تشیع از سوى امام‏به‏سکوت‏و سازش ‏تشویق نشدند بلکه قرائن حاکى‏از آن است که وضع جدید امام موجب دلگرمى آنان شد و شورش گرانى که بیشترین دورانهاى عمرخودرا در کوههاى صعب‏العبور و آبادیهاى دور دست و با سختى و دشوارى مى‏گذراندند با حمایت امام على بن موسى الرضا،علیه‏السلام، حتى مورداحترام‏ و تجلیل کارگزاران حکومت‏در شهرهاى‏مختلف‏نیز قرار گرفتند.

هر ناسازگار و تند زبانى چون دعبل که هرگز به هیچ خلیفه و وزیروامیرى روى‏خوش نشان‏نداده ودر دستگاه‏آنان رحل اقامت نیفکنده بوده‏و هیچ‏کس‏از سرجنبانان خلافت از تیزى زبان او مصون نمانده بود و به همین دلیل همیشه مورد تعقیب و تفتیش دستگاههاى دولتى به‏سر مى‏برد و سالیان دراز، دار خود را بر دوش‏خودحمل‏مى‏کردومیان‏ شهرهاوآبادیهاسرگردان‏وفر? ?? ?? ?رى‏مى‏گذرانید، توانست‏به حضور امام و مقتداى محبوب خود برسد و معروفترین و شیوا ترین‏ قصیده‏خود را که ادعانامه نهضت‏نبوىضددستگاههاى‏خلا فت اموى ‏وعباسى ‏است‏براى آن حضرت بسراید و شعر او در زمانى کوتاه به همه اقطار عالم اسلام برسد، به طورى که در بازگشت از محضر امام آن را از زبان رئیس راهزنان میان راه مى‏شنود.

اکنون‏بار دیگر نگاهى بر وضع کلى صحنه این نبرد پنهانى که مامون آن را به ابتکار خود آراسته و امام‏على بن موسى‏الرضا، علیه‏السلام، را با انگیزه‏هایى که اشاره شد به آن میدان کشانده بود مى‏افکنیم:

یک‏سال پس از اعلام ولیعهدى وضعیت چنین است:
مامون‏چه‏درمتن‏فرمان‏ول ایتعهدى‏و چه در گفته‏ها و اظهارات دیگر او را به فضل و تقوى و نسب رفیع و مقام علمى‏منیع ستوده‏است و او اکنون در چشم آن مردمى که برخى از او فقط نامى شنیده و حتى به همین اندازه هم او را نشناخته و شاید گروهى بغض او را همواره در دل پرورانده بودند به عنوان یک چهره در خور تعظیم و تجلیل و یک انسان شایسته خلافت که از خلیفه به سال علم و تقوى و خویشى با پیغمبر، بزرگتر و شایسته‏تر است‏شناخته‏اند.


مامون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعى خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را ازخود و خلافت‏خود منصرف سازد بلکه حتى على‏بن موسى،علیه‏السلام، مایه ایمان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است در مدینه ، مکه و دیگر اقطار مهم اسلامى نه فقط نام على‏بن موسى ،علیه ‏السلام، به تهمت‏حرص‏به‏دنیا و عشق‏به‏مقام‏و منصب از رونق نیفتاده بلکه حشمت ظاهرى بر عزت معنوى او افزوده شده و زبان ستایشگران پس از دهها سال به فضل و رتبه معنوى پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است.

کوتاه سخن آنکه مامون در این قمار بزرگ نه تنها چیزى به دست نیاورده که بسیارى چیزها را از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دست‏بدهد.
اینجابودکه‏مامون‏احساس شکست و خسران کرد و درصدد برآمد که خطاى فاحش خود را جبران کند و خود را محتاج آن دید که پس از اینهمه سرمایه‏ گذارى سرانجام براى مقابله با دشمنان آشتى‏ناپذیر دستگاههاى خلافت‏یعنى ائمه اهل بیت ،علیهم‏السلام، به همان شیوه‏اى متوسل شود که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند یعنى قتل.

بدیهى است قتل امام هشتم پس از چنان موقعیت ممتاز به‏آسانى میسر نبود. قرائن نشان مى‏دهد که مامون پیش از اقدام قطعى خود براى به شهادت رساندن امام به کارهاى دیگرى دست‏زده‏است‏که شاید بتواند این آخرین علاج را آسانتر به‏کار برد، به گمان زیاد اینکه ناگهان در مرو شایع شد که على‏بن موسى ، علیه‏السلام، همه مردم را بردگان خود مى‏دانند، جز با دست‏اندرکارى عمال مامون ممکن نبود.

هنگامى که اباصلت این خبر را براى امام آورد حضرت فرمود: «بارالها اى پدیدآورنده آسمانها و زمین تو شاهدى که نه من و نه هیچ‏یک از پدرانم هرگز چنین سخنى نگفته‏ایم و این یکى از همان ستمهایى است که از سوى اینان به ما مى‏شود.»

تشکیل مجالس مناظره با هر آن کسى که کمتر امیدى به غلبه او بر امام مى‏رفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامى‏که‏امام مناظره‏کنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومى خود منکوب کرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه‏جا پیچید مامون درصدد برآمد که هر متکلم و اهل مجادله‏اى را به مجلس مناظره با امام بکشاند، شاید یک نفر دراین بین بتواند امام را مجاب کند.

البته چنانکه مى‏دانیم هرچه تشکیل مناظرات ادامه مى‏یافت قدرت علمى امام‏آشکارترمى‏شد ومامون از تاثیر این وسیله نومیدتر.

بنابر روایات یک یا دو بار توطئه قتل امام را به وسیله نوکران و ایادى خود ریخت و یکبار هم حضرت را در سرخس‏به زندان‏افکندامااین شیوه‏ها هم نتیجه‏اى جز جلب اعتقاد همان دست‏اندرکاران به رتبه معنوى امام، به بار نیاورد، و مامون درمانده‏تر و خشمگین‏تر شد، در آخر چاره‏اى جز آن نیافت که به دست‏خود و بدون هیچ واسطه‏اى امام را مسموم کند و همین کار را کرد و در ماه صفر دویست و سه هجرى یعنى قریب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و یک سال و اندى پس از صدور فرمان ولیعهدى به نام آن حضرت، دست‏خود را به جنایت‏بزرگ و فراموش نشدنى قتل امام آلود.

 







تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:20 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



امام رضا علیه السلام از ولایتعهدی تا شهادت

حقا باید گفت‏ سیاست مامون از پختگى و عمق بى‏نظیرى برخوردار بود. اما آن سوى دیگر این صحنه نبرد، امام على‏ابن موسى‏الرضا ، علیه‏السلام،است و همین است که على‏رغم زیرکى شیطنت‏آمیز مامون تدبیر پخته و همه جانبه او را به حرکتى بى‏اثر و بازیچه‏اى کودکانه بدل مى‏کند.

مامون با قبول آن همه زحمت و با وجود سرمایه‏گذارى عظیمى که در این راه کرد از این عمل نه تنها طرفى بر نبست‏ بلکه سیاست او به سیاستى بر ضد او بدل شد. تیرى که با آن، اعتبار و حیثیت و مدعاهاى امام على‏بن موسى‏الرضا ، علیه‏السلام، را هدف گرفته شده بود خود او را آماج قرار داد، به طورى‏که بعد از گذشت مدتى کوتاه ناگزیر شد همه تدابیر گذشته خود را کان‏لم‏یکن شمرده، بالاخره همان شیوه‏اى را در برابر امام در پیش بگیرد که همه گذشتگانش درپیش‏گرفته‏بودندیعنى «قتل» .

و مامون که در آرزوى چهره قداست مآب خلیفه‏اى موجه و مقدس و خردمند، این همه تلاش کرده بود سرانجام در همان مزبله‏اى که همه خلفاى پیش از او در آن سقوط کرده بودند، یعنى فساد و فحشا و عیش و عشرت توام با ظلم و کبر فرو غلطید.

دریده شدن پرده ریا مامون را در زندگى پانزده ساله او پس از حادثه ولیعهدى در دهها نمونه مى‏توان مشاهده کرد که از جمله آن به خدمت گرفتن قاضى القضاتى فاسق و فاجر و عیاش همچون یحیى‏ بن اکثم و همنشینى و مجالست با عموى خواننده و خنیاگرش ابراهیم‏بن‏مهدى‏وآراستن بساط عیش و نوش و پرده‏درى در دارالخلافه او در بغداد است.


اکنون به تشریح سیاستها و تدابیر امام على بن موسى الرضا، علیه السلام، در این حادثه مى‏پردازیم:

1 هنگامى که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضاى مدینه را از کراهت و نارضایى خود پر کرد، به طورى که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مامون با نیت‏سوء حضرت‏را از وطن خود دور مى‏کند، امام بد بینى خود به مامون را با هر زبان ممکن به همه گوشها رساند، در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده‏اش، در هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که براى وداع انجام مى‏داد، با گفتار و رفتار با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست.


همه کسانى‏که باید طبق انتظار مامون نسبت ‏به او خوش‏بین و نسبت‏ به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین مى‏شدند در اولین لحظات این سفر دلشان از کینه مامون که امام عزیزشان را این‏طور ظالمانه از آنان جدا مى‏کرد و به قتلگاه مى‏برد لبریز شد.

2 هنگامى که در مرو پیشنهاد ولایتعهدى آن حضرت مطرح شد حضرت بشدت استنکاف کردند و تا وقتى مامون صریحا آن حضرت را تهدید به قتل نکرد، آن را نپذیرفتند.

این مطلب همه‏جا پیچید که على‏بن موسى‏الرضا ،علیه‏السلام، ولیعهدى و پیش از آن خلافت را که مامون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است، دست‏اندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مامون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام را همه‏جا منتشر کردند حتى فضل‏بن سهل در جمعى از کارگزاران و ماموران حکومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده‏ام امیرالمؤمنین آن را به على‏بن موسى‏الرضا ، علیه‏السلام، تقدیم مى‏کند و على‏بن موسى دست رد به سینه او مى‏زند.

خود امام در هر فرصتى، اجبارى بودن این منصب را به گوش این و آن مى‏رساندوهمواره مى‏گفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدى را قبول کردم.

طبیعى بود که این سخن همچون عجیب‏ترین پدیده سیاسى، دهان به دهان و شهر به شهر پراکنده شود و همه آفاق اسلام در آن روز یا بعدها بفهمند که در همان زمان که کسى مثل مامون فقط به دلیل آنکه از ولیعهدى برادرش امین عزل شده است‏به جنگى چند ساله دست مى‏زند و هزاران نفر از جمله برادرش امین را به خاطر آن به قتل مى‏رساند و سر برادرش را از روى خشم شهر به شهر مى‏گرداند کسى مثل‏على‏بن‏موسى‏الرضا،ع لیه‏السلام، پیدا مى ‏شود که به ولیعهدى با بى‏اعتنایى نگاه مى‏کند و آن را جز با کراهت و در صورت تهدید به قتل نمى‏پذیرد.

 


مقایسه‏اى که از این رهگذر میان امام‏ على ‏بن ‏موسى‏الرضا، علیه‏السلام، و مامون عباسى در ذهنها نقش مى‏بست درست عکس آن چیزى را نتیجه مى‏داد که مامون به خاطر آن سرمایه‏گذارى کرده بود.

3 - با اینهمه على‏بن موسى‏الرضا، علیه‏السلام،فقط بدین‏شرط ولیعهدى را پذیرفت که در هیچ یک از شؤون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مامون که فکر مى‏کرد فعلا در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعدا بتدریج مى‏توان امام را به صحنه فعالیتهاى خلافتى کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد، روشن است که با تحقق این شرط، نقشه مامون نقش برآب مى‏شد و بیشتر هدفهاى او برآورده نمى‏گشت.

امام در همان حال که نام ولیعهد داشت و قهرا از امکانات دستگاه خلافت‏نیز برخوردار بود چهره‏اى به خود مى‏گرفت که گویى با دستگاه خلافت، مخالف و به آن معترض است، نه امرى نه نهى نه تصدى مسؤولیتى، نه قبول شغلى، نه دفاعى از حکومت و طبعا نه هیچ‏گونه توجیهى براى کارهاى آن دستگاه. روشن است که عضوى در دستگاه حکومت که چنین با اختیار و اراده خود، از همه مسؤولیتها کناره مى‏گیرد، نمى‏تواند نسبت ‏به آن دستگاه صمیمى و طرفدار باشد، مامون بخوبى این نقیصه را حس مى ‏کرد و لذا پس از آنکه کار ولیعهدى انجام گرفت‏بارها درصدد برآمد امام را بر خلاف تعهد قبلى با لطائف‏الحیل به مشاغل خلافتى بکشاند و سیاست مبارزه منفى امام را نقض کند، اما هر دفعه امام هوشیارانه نقشه او را خنثى مى‏کرد.

یک نمونه همان است که معمربن خلاد از خود امام هشتم نقل مى‏کند که مامون به امام مى‏گوید : اگر ممکن است‏به کسانى که از او حرف شنوى دارند در باب مناطقى که اوضاع آن پریشان است، چیزى بنویس و امام استنکاف مى‏کند و قرار قبلى که همان عدم دخالت مطلق است را به یادش مى‏آورد و نمونه بسیار مهم و جالب دیگر ماجراى نماز عید است که مامون به این بهانه«که مردم قدر تو را بشناسند و دلهاى آنان آرام گیرد».

امام را به امامت نماز عید دعوت مى‏کند، امام استنکاف مى‏کند و پس از اینکه مامون اصرار را به نهایت مى‏رساند امام به این شرط قبول مى‏کند که نماز را به شیوه پیغمبر و على‏بن ابى‏طالب به جا آورد و آنگاه امام از این فرصت چنان بهره‏اى مى‏گیرد که مامون را از اصرار خود پشیمان مى‏سازد و امام را از نیمه‏راه نماز برمى‏گرداند، یعنى بناچار ضربه‏اى دیگر بر ظاهر ریاکارانه خود وارد مى ‏سازد


4 - اما بهره ‏بردارى اصلى امام از این ماجرا بسى از اینها مهمتر است: امام با قبول ولیعهدى، دست‏به حرکتى مى‏زند که در تاریخ زندگى ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجرى تا آن‏روز و تا آخر دوران خلافت‏بى‏نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه امامت‏شیعى در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانهاست .

تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانى را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه جز به خاصان و یاران نزدیک گفته نشده بود به صداى بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولى آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمى‏ گرفت آن را به گوش همه رساند، مناظرات امام در مجمع علما و در محضر مامون که در آن قویترین استدلال هاى امامت را بیان فرموده است.

نامه جوامع ‏الشریعه که در آن همه رئوس مطالب عقیدتى و فقهى شیعى را براى فضل‏بن سهل نوشته است، حدیث معروف امامت که در مرو براى عبدالعزیزبن مسلم بیان کرده است; قصائد فراوانى که در مدح آن حضرت به مناسبت ولایتعهدى سروده شده وبرخى از آن مانند قصیده دعبل و ابونواس همیشه در شمار قصائد برجسته عربى به شمار رفته است نمایشگر این موفقیت عظیم امام ،علیه‏السلام، است .


در آن سال در مدینه و شاید دربسیارى ‏از آفاق اسلامى‏هنگامى‏که خبر ولایتعهدى ‏على‏بن‏موسى‏ا لرضا، علیه‏السلام، رسید در خطبه فضائل اهل بیت‏بر زبان رانده شده بود و اهل بیت پیغمبر که نود سال علنا بر منبرها دشنام داده شده بودند و سالهاى متمادى دیگر کسى جرات بر زبان آوردن فضائل آنها را نداشت، اکنون همه جا به عظمت و نیکى یاد مى‏شدند، دوستان آنان از این حادثه روحیه و قوت‏قلب گرفتند، بى‏خبرها و بى‏تفاوتها با آنان آشنا شدند و به آن، گرایش یافتند و دشمنان سوگند خورده احساس ضعف و شکست کردند، محدثان و متذکران شیعه معارفى را که تاآن روز جز در خلوت نمى‏شد به زبان آورد، در جلسات درسى بزرگ و مجامع عمومى بر زبان راندند.






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:18 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



گذری بر زندگانی امام رضا علیه السلام

نام : رضا


زادگاه: مدینه


کنیه ها: ابوالحسن وابوعلى


لقبها: رضا، صابر، زکى ،ولى ، فاضل، وفى ، صدیق، رضى ، سراج الله، نورالهدى ، قرة عین المؤمنین، مکیدةالملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر


پدر: امام موسی کاظم علیه السلام


مادر: در روایتهاىمختلفى که به ما رسیده است نامها و کنیه ها و لقبهاى ام البنین، نجمه، سکن، تکتم،خیزران، طاهره و شقرا، را براى مادر آن حضرت آورده اند.


ولادت: درباره روز، ماه وسال ولادت و همچنین وفات آن حضرت اختلاف است.


ولادت آن حضرت را به سالهاى (148، 151 و 153 ق)و در روزهاى جمعه نوزدهم رمضان، نیمه همین ماه، جمعه دهم رجب و یازدهم ذى القعده


شهادت: شهادت آن حضرت را نیز به سالهاى (202، 203 و 206 ق) دانسته اند.امابیشتر بر آنند که ولادت آن حضرت در سال (148 ق) یعنى همان سال وفات امام صادق علیهالسّلام بوده است؛ چنان که مفید، کلینى ، کفعمى ، شهید، طبرسى ، صدوق، ابن زهره،مسعودى ، ابوالفداء، ابن اثیر، ابن حجر، ابن جوزى و کسانى دیگر این نظر را برگزیده اند.


آن حضرت به دسیسه مأمون و با سمّ اوبه شهادت رسید و پیکر مطهر او را در طوس در سمت قبله قبه هارونى سراى حمید بن قحط بهطایى به خاک سپردند و امروز مرقد او مزار آشناىشیفتگان است.


مدت امامت: بیست سال ? که این بیست سال مصادف است بادوره پایانى خلافت هارون عباسى ، پس از آن سه سال دوران خلافت امین، و سپس ادامه جنگ و جدایى میان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سرانجام دوره اى از خلافت مأمون.(12)

فرزندان : گرچه که نام پنج پسر و یک دختر براى او ذکر کرده اند، امّا چنان که علاّمه مجلسى مى گوید: «اکثر،تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند».






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:17 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.