السّلام ای پــار? قــلب پیغمبر
السّلام ای هشتمیـن حجـت داور
ای امـام شیعیــان ای پنــاه عــاشقان

زهـر مأمون شعله زد بر دل و جانت
خون شد ای مولا چرا قلب سوزانت؟
در عزایت ای رضا شد خراسان کربلا

خواهـرت معصومــه شـد بیقـرار تو
خــاتم پیغمبــران سوگـــوار تــو
در عـزایت فاطمه دارد آه و زمزمــه

ای بهشت جــان مــا تربت پاکت
جــان بقربـان تـو و قلب صد چاکت
کوی تو دارالشفاست قبله حاجات ماست

از چــه پرپــر گشتــی ای لاله زهــرا
شــد خــزان از داغ تــو گلشن طاها
ما گــدایان توأیـم دیـده گریـان توأیم

ای کــه فرزنــدت جـواد شد عزادارت
از مدینـــه آمــــده بهـــر دیــدارت
شد دلش خون در غمت کـرده بـر پـا ماتمت
محمد نعیمی






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:31 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


یا علی ابن موسی الرضا !
امشب، کوچه هاى خراسان، از عبور تو خالى مى شوند
و داستان غریبى تو با پر زدنت، به پایان مى رسد،
ولى دستان روشنت اى چراغ هشتم طریق عرفان!
هر روز، بلوغ ماه را به هنگام اذان
بر گلدسته هاى حرم و بر آسمان قلب عاشقانت به تماشا مى گذارد.


یا على بن موسى الرضا علیک السلام!
زمین از غم فراق تو در پر خویش خزیده
و تنها در مزار تو جرئت سر بلند کردن دارد؛
آنجا که دل هاى شکسته خود را چون کبوتران حرمت،
بر پنجره فولاد نگاه تو دخیل مى بندیم
و سر بر شانه هاى خیال تو مى گذاریم؛
همان جا که طعم زخمى حاجت خود را با آب سقاخانه ات،
در گلوى نیاز خویش مى ریزیم.






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:30 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدم
ریزه خوار مشرق خوان دو چشمت می‌شدم

کـاش یک شب می‌گذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت می‌شدم

کـاش یـک شب می‌سرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنیا، غزلخوان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب می‌نشستم بر ضریح چشم تو

بـاز هـم پـابـند پیمان دو چشمت می‌شدم

صحن و ایوان تو را اى کاش جارو می‌زدم
چـون کـبوترها نگهبان دو چشمت می‌شدم

ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت
کـاش آهـوى بـیابان دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب معرفت می‌چیدم از چشمان تو
غـرق در دریاى عرفان دو چشمت می‌شدم

کـاش یک شب می‌شدم خیس نگـاه سبز تو
شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت می‌شدم

کاش یک شب نور می‌نوشیدم از چشمان تو
مـی‌درخشیدم، چراغان دو چشمت می‌شدم

سخت شیرین است طعم روشن چـشمان تو
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت می‌شدم






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:29 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



دلایل امام رضابراى پذیرفتن ولیعهدى


پس از آنکه امام تراژدى پیشنهاد خلافت را با توجه به جدى نبودن آن از سوى مامون ، پشت سر نهاد، خود را در برابر صحنه بازى دیگرى یافت . آن اینکه مأمون به رغم امتناع امام هرگز از پاى ننشست و این بار ولیعهدى خویشتن را به وى پیشنهاد کرد.

در اینجا نیز امام مى دانست که منظور تأمین هدفهاى شخصى مامون است ، لذا دوباره امتناع ورزید، ولى اصرار و تهدیدهاى مامون چندان اوج گرفت که امام به ناچار با پیشنهادش ‍موافقت کرد.
دلایل امام براى پذیرفتن ولیعهدى :
هنگامى امام رضا (علیه السلام) ولیعهدى مامون را پذیرفت که به این حقیقت پى برده بود که در صورت امتناع بهایى را که باید بپردازد تنها جان خودش ‍نمى باشد، بلکه علویان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مى شوند. در حالى که اگر بر امام جایز بود که در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیفکند، ولى در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق نمى داد که جان آنان را نیز به مخاطره در اندازد.
افزون بر این ، بر امام لازم بود که جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند. زیرا امت اسلامى بسیار به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز داشت .

اینان باید باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشکلات و هجوم شبهه ها باشند.
آرى ، مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فکرى و فرهنگى بیگانه اى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان کفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى ، مى آورد. بر امام لازم بود که بر جاى بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند. و دیدیم که امام نیز با وجود کوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولیعهدى چگونه عملا وارد این کارزار شد.
حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولیعهدى، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مى سپرد این فداکارى کوچکترین تاثیرى در راه تلاش براى این هدف مهم در بر نمى داشت .
علاوه بر این، نیل به مقام ولیعهدى یک اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مى رفت دایر بر این مطلب که علویان نیز در حکومت سهم شایسته اى داشتند.
دیگر از دلایل قبول ولیعهدى از سوى امام آن بود که اهلبیت را مردم در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نکنند که آنان همانگونه که شایع شده بود، فقط علما و فقهایى هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمى آیند. شاید امام نیز خود به این نکته اشاره مى کرد هنگامى که (ابن عرفه) از وى پرسید:
اى فرزند رسول خدا، به چه انگیزه اى وارد ماجراى ولیعهدى شدى ؟ امام پاسخ داد:
به همان انگیزه اى که جدم على (علیه السلام) را وادار به ورود در شورا نمودند(1).






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:28 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()



در هنگام برگزارى کنگره علمى زندگى امام هشتم،علیه السلام، توسط دانشگاه اسلامى رضوى ،مقام معظم رهبرى در پیامى جامع یکى از فصلهاى عمده زندگینامه سیاسى امام رضا،علیه السلام، را مورد بررسى قرار دادند.

باید اعتراف کنیم که زندگى ائمه ، علیهم السلام، بدرستى شناخته نشده و ارج و منزلت جهاد مرارت بار آنان حتى بر شیعیانشان نیز پوشیده مانده است. على رغم هزاران کتاب کوچک و بزرگ و قدیم و جدید درباره زندگى ائمه ، علیهم السلام، امروز همچنان غبارى از ابهام و اجمال، بخش عظیمى از زندگى این بزرگواران را فرا گرفته وحیات سیاسى برجسته ترین چهره هاى خاندان نبوت که دو قرن و نیم از حساسترین دورانهاى تاریخ اسلام را دربرمى گیرد با غرض ورزى یا بى اعتنایى و یا کج فهمى بسیارى از پژوهندگان و نویسندگان روبرو شده است. این است که ما از یک تاریخچه مدون و مضبوط درباره زندگى پرحادثه و پرماجراى آن پیشوایان، تهیدستیم.
زندگى امام هشتم ،علیه السلام، که قریب بیست سال از این دوره تعیین کننده و مهم را فراگرفته از جمله برجسته ترین بخشهاى آن است که بجاست درباره آن تامل و تحقیق لازم به کار رود.
مهمترین چیزى که در زندگى ائمه ، علیهم السلام، به طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر «مبارزه حاد سیاسى » است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجرى که خلافت اسلامى به طور آشکار با پیرایه هاى سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامى به حکومت جابرانه پادشاهى بدل گشت، ائمه اهل بیت ،علیهم السلام، مبارزه سیاسى خود را به شیوه اى متناسب با اوضاع و شرایط، شدت بخشیدند.این مبارزه بزرگترین هدفش تشکیل نظام اسلامى و تاسیس حکومتى بر پایه امامت بود. بى شک تبیین و تفسیر دین با دیدگاه مخصوص اهل بیت وحى، و رفع تحریف ها و کج فهمى ها از معارف اسلامى و احکام دینى نیز هدف مهمى براى جهاد اهل بیت به حساب مى آمد. اما طبق قرائن حتمى، جهاد اهل بیت به این هدفها محدود نمى شد و بزرگترین هدف آن، چیزى جز تشکیل حکومت علوى و تاسیس نظام عادلانه اسلامى نبود. بیشترین دشواریهاى زندگى مرارت بار و پر از ایثار ائمه و یاران آنان به خاطر داشتن این هدف بود و ائمه ، علیهم السلام، از دوران امام سجاد ، علیه السلام، وبعدازحادثه عاشورا به زمینه سازى دراز مدت براى این مقصود پرداختند. در تمام دوران صدو چهل ساله میان حادثه عاشورا و ولایتعهدى امام هشتم ،علیه السلام، جریان وابسته به امامان اهل بیت یعنى شیعیان همیشه بزرگترین و خطرناکترین دشمن دستگاههاى خلافت به حساب مى آمد. در این مدت بارها زمینه هاى آماده اى پیش آمد و مبارزات تشیع که باید آن را نهضت علوى نام داد به پیروزیهاى بزرگى نزدیک گردید. اما، در هر بار موانعى برسر راه پیروزى نهایى پدید مى آمد و غالبا بزرگترین ضربه از ناحیه تهاجم بر محور و مرکز اصلى این نهضت، یعنى شخص امام در هر زمان و به زندان افکندن یا به شهادت رساندن آن حضرت وارد مى گشت و هنگامى که نوبت به امام بعد مى رسید اختناق و فشار و سختگیرى به حدى بود که براى آماده کردن زمینه به زمان طولانى دیگرى نیاز بود.






تاریخ : جمعه 91/10/22 | 5:27 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.