حاج محمود کریمی
تو شاه و مولا من مست و قلندر (سرود)
درختان غزل، پیراهنی از تصنیف پوشیده اند.
چهره پروانه های احساس، گل انداخته است.
بوی عشق همه جا را متبرک کرده است.
عقربه ها، به مهمانی خنده رفته اند .
امروز، پنجرههایی رو به بیکران احدیت باز
میشود و دریاها، صف به صف،جام وصل مینوشند.
دستهای نیازمندان، آستانی می یابند لبریز از استجابت .
همه آنچنان سپید شده اند که از رنگ طلوع هم پیشی گرفته اند.
امروز، چشمه های ازلی، در مصراع نگاه شاهدان تقّرب جاری است.
روز اهدای عشق همیشگی به زمین است.
با یک گل، بهار میآید و سرسبزی فراگیر میشود.
منظومه های روحنواز شاعران، چه به موقع رسیده اند ؛
با تنپوشی از تصنیف!
دل را بردار تا هرچه سریعتر، خود را به هلهله کائنات
و جشنی که برپا شده است برسانیم.
باز پیچیده به هر کوی و مکان بوی علی (ع)
هر دل غمـزده ای آمده در کوی علـی (ع)
حوریانـی ز بهــشت آمـده در میــلادش
خانه ی کعبـه منوّر شـده از روی علی( ع)
فاطمـه بنت اسـد مـادر آن شیـر خـدا
فاطمـه بنت نبی همسر دلجوی علی (ع)
عارفـان جلـوه حق را ز کجـا می طلبند
گو تماشـا بکنند از گُل خوشبـوی علی( ع)
هیـچ آییـنه جمـال ازلـی را ننمـود
بهتـر از معرفـت و سیرت نیـکوی علی(ع )
در شـب کفـر و ستم دین خـدا پا نگـرفت
مگـر از نـور دل و قـوت بازوی علـی (ع)
یارب از دسـت علـی کوثر لبریـزم بخـش
تا ببوسـم زصفا دسـت علـی روی علی( ع )
آنکه عمـری به گناه و غم و غفلـت گذراند
امشب از عشق علی گشته ثناگوی علـی( ع)