تاریخ : پنج شنبه 91/11/19 | 11:58 صبح | نویسنده : ehsan | نظرات ()



گشایش گره‌های فکری

انقلاب اسلامی افزون بر پرتوافشانی در علوم، با رساندن امواج اندیشه‌های معنوی به کویر خشکیده فلسفه و علم معاصر، آثار بسزایی بر جای نهاد. در چند قرن گذشته، این پندار به وجود آمده بود که اندیشیدن و پژوهش، با مبانی مادی و روش تجربی، دانش را بی طرف می کند و جهانی به پیش می برد.17 اما نظریات جدید در فلسفه علم نشان می دهند که تجربه‌ها و استنتاجات برآمده از آن ها، به ناچار تابع مبانی و ارزش هایی هستند که زیرساخت فرضیه‌های علمی را تشکیل می دهند.18
در این بحران، دو راه فراروی علم است: یا اینکه بپذیرد همه ارزش‌ها شخصی و ناپایدارند و ملاکی برای برتر نهادن ارزش‌های گوناگون وجود ندارد و در نتیجه، علم به سوی نوعی هرج و مرج پیش می رود; چنان که برخی از نظریات جدید فلسفه علم در غرب به این سو رفته اند;19 و راه دوم این است که ملاکی برای شناخت ارزش‌های برتر و حتی صحّت و سقم آن‌ها بیابیم تا ارزش‌های درست و نادرست را معرفی نماید و این تنها راه سامان یافتن علم است.
انقلاب اسلامی ایران در روزگاری، که بحران بازنمایی و کاشفیت علوم جدید را گرفتار کرده بود، با طرح ارزش‌های معنوی به گونه ای جذّاب و تأثیرگذار، مبانی و منظرهای نوینی را به اندیشمندان معرفی کرد که با آن می توانند علم راستین را از علوم پندارین جدا سازند و علم حقیقی را به پیش برند.20
بدین سان، آثار انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه، به پرسش‌های بی جواب امروز، پاسخ شایسته ای داد: پرسش هایی که حتی متن سؤال آن ها، هنوز برای اندیشمندان به خوبی معلوم نشده بود و تنها حیرت آن ظهور کرده بود. پرسش از رابطه علم و ایمان و معنویت، انواع علل غیرمادی در توضیح پدیده‌های طبیعی و اجتماعی، و کارکردهای غیر مادی علم از این جمله است. امروزه برای پاسخ بسیاری از مجهولات، پژوهش هایی در قلمروهای فراطبیعی انجام شده اند.21 از فیزیک تا روان شناسی به اندیشه‌های عرفانی و فراطبیعی متمایل گشته اند، اما سرانجام، آموزه‌های ناب دین حق گره گشا خواهند بود.
هم از این روست که حضرت امام خمینی(قدس سره) در نامه ای که به سران ابر قدرت رو به زوال شرق نوشتند، آنان را دعوت کردند تا نخبگانشان را به قم بفرستند و آثار بزرگان حکمت و عرفان اسلامی را مطالعه کنند.






تاریخ : پنج شنبه 91/11/19 | 11:54 صبح | نویسنده : ehsan | نظرات ()



هزار ساغر آب حیات

پس از انقلاب اسلامی، با کانونی شدن اسلام در داخل کشور، به طور طبیعی و منطقی، توجه و تفکر اندیشمندان به اسلام افزایش یافت و بحث‌های علمی در این باره، امروز ما را به جایی رسانده است که از «جنبش نرم افزاری» و نظریه پردازی بر اساس مبانی دینی در حوزه علوم انسانی سخن می گوییم و طرح‌های جدید و پویا به منظور تولید دانش، مطرح شده اند و این اساسی ترین مرحله تمدن سازی و تحوّل تاریخ است که انقلاب اسلامی آن را پدید آورده و می رود تا بر تمامی اندیشه‌های کفرآمیز و دانش‌های برآمده از آن خط بطلان بکشد.

انقلاب اسلامی واقعه ای بود که علوم انسانی را در دو بُعد اثباتی و آرمانی به جهش رساند و روح تازه ای در آن‌ها دمید. پس از انقلاب اسلامی، می توان از حکومت اسلامی و ساز و کارها و نهادها و روابط قدرت در آن سخن گفت و حکومت آرمانی اسلام را نیز به عنوان آرزویی دست یافتنی ترسیم کرد.
پس از انقلاب، می توان جامعه ای را مطالعه کرد که به طور نسبی ساختارها و روابط اجتماعی آن بر مبانی دین استوارند و کارکرد ساختارها و عناصر گوناگون اجتماعی آن با انگیزه‌های معنوی و در چارچوب احکام اسلامی تحقق می یابند; جامعه ای که مردم سالاری در آن تعریفی دینی پیدا می کند و همه چیز بر پایه اراده مردمی است که با ایمان و عمل دینی زندگی می کنند. همچنین وضعیت آرمانی چنین جامعه ای با جامعه آرمانی کمونیستی و لیبرالیستی کاملا متفاوت است.
روان شناسی، هنر، اقتصاد، مدیریت و سایر حوزه‌های مطالعات انسانی با ارزش‌های جدیدی که انقلاب اسلامی طرح نمود، تفسیری تازه یافته و فضایی بکر برای اندیشه و تفکر به وجود آورده که لبریز از میوه‌های نچیده است.
نظریه‌های جدید در فلسفه هنر، که از سوی اندیشمندان مسلمان، به ویژه شهید آوینی مطرح شدند;12 تلاش هایی که برای طرّاحی «نظام اقتصاد اسلامی» در سطح خرد و کلان صورت می گیرند;13 طرح نظریات و پژوهش‌های نوین در روان شناسی که به جای مطالعه رفتار و ذهن یک نوع حیوان مترقّی، به پژوهش در ژرفای هستی انسانی، که مقام خلیفة الهی دارد، می پردازند;
14 طرح دیدگاه‌های معنوی درباره درمان و سلامت و روش‌های پزشکی با تکیه بر ابعاد معنوی و روحانی وجود انسان;15 و کتاب هایی که در حوزه مدیریت اسلامی نگاشته شده اند،16 همه در پرتو تحوّلی مبارک به وجود آمده اند که ارزش‌های الهی و دینی را به جای ارزش‌های موهوم مادی نشانده اند.






تاریخ : پنج شنبه 91/11/19 | 11:53 صبح | نویسنده : ehsan | نظرات ()




کتاب: مدخلى بر انقلاب اسلامى و ریشه‏هاى آن، ص

183نویسنده: محمد شفیعى‏فر
یکى از عوامل مهم در روند انقلاب اسلامى ایران، امام (ره) بود که به واسطه نفوذ کلام و نیز مقام روحانى و معنوى‏اش تأثیر فوق العاده‏اى بر عکس العملهاى مردم داشت.امام علاوه بر این که یک مرجع تقلید بود که به لحاظ شرعى و دینى مطاع اکثریت ملت ایران بود، یک مقتداى سیاسى و فرمانده انقلاب بود که همه نیروهاى مبارز و انقلابى، حتى آنهایى که به مقام مذهبى امام بى‏توجه بودند، از ایشان تبعیت مى‏کردند.
مجموعه این دو، از امام شخصیت بانفوذ و مقتدرى ساخته بود که قادر بود در عرض چند دقیقه ‏میلیونها ایرانى را به خیابانها و تظاهرات بکشاند.
به همین دلیل شخصیت و نفوذ امام خمینى، و جایگاهش در ایران براى دولت هم به طور کامل شناخته شده بود و نفس وجود و حضور ایشان مهمترین خطر براى رژیم به حساب مى‏آمد.در سخنرانى عصر روز عاشورا (13 خرداد 1342)، این موقعیت به طور کامل برجسته شد و شاه تصمیم گرفت که ایشان را بازداشت کند، اما پخش خبر دستگیرى امام موج عظیم 15 خرداد را به وجود آورد .
شخصیت امام به قدرى مهم و کلیدى و براى مردم مورد احترام بود که یک قیام ملى اسلامى به عظمت 15 خرداد، فقط به خاطرى دستگیرى امام انجام شد و رژیم شاه بعد از آن چند ماه حکومت نظامى در تهران اعلام کرد.
رژیم شاه وقتى مواجه با قیام عظیم 15 خرداد شد، بخوبى دریافت که وزنه اساسى قیام، امام است و باید رضایت امام را جلب نموده، او را ساکت کند.این بود که امام را آزاد کرده، وزیر کشور را به دیدار امام فرستاد و براى دلجویى از امام دست به برخى اقدامهاى مسخره زد،(1)به امید این که امام با اصول انقلاب سفید موافقت کند، براى رژیم خیلى مهم بود که امام با انقلاب سفید همراه شود و این امر فقط به خاطر نفوذ و موقعیت امام بود.
به هنگام تصویب لایحه کاپیتولاسیون نیز امام یک تنه در مقابل آن ایستاد و مردم را به مقاومت علیه آن دعوت کرد، تنها راهى که در مقابل رژیم وجود داشت، این بود که ایشان را تبعید کند.هدف شاه از تبعید امام، بى‏شک کاستن از نفوذ و شهرت و اعتبار امام و فراموش شدن ایشان از سوى مردم بود. (2) شاه فقط بدین طریق مى‏توانست از مزاحمت امام راحت شود، محاکمه و اعدام ایشان براى رژیم به مصلحت نبود.
اما باز هم محاسبه شاه درست از آب درنیامد و با وجود تبعید، امام همچنان به عنوان شخصیت طراز اول مطرح بود و هیچ کس نمى‏توانست جاى ایشان را بگیرد.
همه تحقیقات و مطالعاتى که پیرامون انقلاب اسلامى انجام شده است، بدون‏استثنا به نقش برجسته امام اشاره و اذعان کرده‏اند، به طورى که مى‏توان ادعا نمود که اگر ایشان در این دوره از تاریخ معاصر ایران وجود نداشتند، سرنوشت انقلاب اسلامى بسیار مبهم بود و بعید بود که این تحول عظیم در ایران رخ بدهد.
پى‏نوشت‏ها:
1.مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران، ص .70
2.الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ص .
70






تاریخ : پنج شنبه 91/11/19 | 11:52 صبح | نویسنده : ehsan | نظرات ()




انقلاب اسلامی و پیامدهای معرفتی

نویسنده: حمیدرضا سیف

چکیده
انقلاب اسلامی ایران تنها برای بهبود وضع معاش مردم شکل نگرفت، بلکه فراتر از این، یک ماهیت ارزشی و دینی دارد و از این رو، اساسی ترین وصف انقلاب ایران، «اسلامی» بودن آن است. در این نوشتار، به راه‌های جهانی سازی انقلاب اسلامی ایران برای رسیدن به یک تمدّن اسلامی اشاره شده است.

احیای معنویت اندیشی
دستاوردهای انقلاب در زمینه‌های گوناگونی قابل پژوهش و بررسی هستند. اما با توجه به ماهیت دینی انقلاب اسلامی، آثار تربیتی و فکری آن بیش از همه اهمیت پیدا می کند. اگر انقلاب اسلامی فقط موجب ارتقای وضع معاش مردم شده و نوع حکومت را از استبدادی به نوعی دیگر، که قابل تحمل باشد تغییر می داد، چندان نمی شد بر کام یابی آن اصرار ورزید; زیرا از انقلابی که وصف لازم آن «اسلامی» است، انتظاراتی فراتر از این مدّنظر هستند.
انقلاب اسلامی ایران پدیده ای بی همتا بود که از پیش، تحلیلی برای آن وجود نداشت و حتی مبانی و مقدّمات شناخت آن از اندیشه‌های جدید، غایب بود. البته کسانی مثل آرنولد توین بی به جایگاه معنویت در حیات و تمدن بشری نیم نگاهی انداخته و تهی شدن از معنویت را موجب زوال آن دانسته و معتقد بودند: تمدن آینده از جایی غیر از غرب باید سربرآورد. اما این مختصر برای انقلابی عظیم با آثار سرشار و جاری بسیارش، به هیچ وجه کافی نبود.
این انقلاب با بازگشت به حقایق فراموش شده فطری، دین را در منظر اندیشه بشری پررنگ و برجسته نمود و در دو سطح «ملّی» و «جهانی» چاره ای باقی نگذاشت، جز اینکه رویکردی نوین به دین، معنویت، انسان و جهان پدید آید.
انقلاب اسلامی در حقیقت، نوعی اندیشه بر مبنای جهان بینی معنوی و متفاوت با علم و فناوری رایج بر پایه جهان بینی مادی از مغرب تاریخ حقیقت و مشرق جغرافیای گیتی به طلوع کشاند و انسان، جهان، جامعه و تاریخ را با روی و نمای الهی، موضوع دانش و اندیشه قرار داد. نتیجه این رویکرد تأمین مبانی تازه ای برای دانش و فضاها و شیوه‌های دست نخورده ای برای اندیشه بوده است.
انقلاب ما تنها تحوّلی در جامعه و نظام سیاسی و اقتصادی آن نیست، بلکه دگرگونی در کیفیت حیات فردی و اجتماعی، اصلی ترین شاخص انقلاب اسلامی است که با گشودن راه هدایت و ایجاد معرفت متعالی و راستین، صورت واقعی خود را می یابد و می بالد.
انقلاب اسلامی نمودار اندیشه ای معنوی است که می تواند رنجوری و ناتوانی علم و فناوری را در ساختن تمدن طلایی برای انسان‌ها برطرف کند. اندیشه معنوی و پاکی که از طریق انقلاب اسلامی در قلب تاریخ رسوخ کرد، منظری سبز و روشن به روی حیات بشری گشود که در چشم انداز آن، ظهور منجی جهانی بسیار نزدیک به چشم می آید.
بنابراین، پرسش از چیستی و چرایی دستاوردهای انقلاب اسلامی در قلمرو اندیشه، دو پیامد ارجمند به دنبال دارد: یکم. پاسخ به چیستی آن، گستره اثرگذاری انقلاب اسلامی در راستای اهداف اصیل و اولیه آن را تبیین می کند. دوم. پاسخ به چرایی، راه شکوفایی و توسعه ثمربرداری در این عرصه را فراخ می سازد.






تاریخ : پنج شنبه 91/11/19 | 11:52 صبح | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.