وقتی آسمان این همه بخیل است
وقتی ابرها ناخنخشکی میکنند
وقتی دستهایی که باید سایبان مهربانیات باشند، اینهمه کوتاهند
وقتی شاخههای بهار تا دیوار خانه تو نمیرسند
وقتی گردبادهای گریز در چشمهایت قدم میزنند
به سراغ دستهای من بیا
به آغوش من که برایت همیشه گرم است ...
عزیز من! این آغوش هر چند کوچک، ولی برای تو یک دنیا جا دارد.
این آغوش هرچند کوچک،
ولی میتواند سرمای ترسی که در جانت بیتوته کرده است
را به تابستانیترین ظهر ممکن برساند.
وقتی "گلها فقط برای دیدن تو چانه نمیزنند" و کسی نیست که برایت زنده بماند و زندگی کند
وقتی ثانیههای حیات، سالاند، وقتی مرگ در دو قدمی ما نفس میکشد و جوان میشود
وقتی دار و ندار جهان به پای اسلحههایی میریزد که فقط بلدند آدم بکشند؛
به آغوش من بیا ...
به این مطمئنترین مکان دنیا که برای تو میتواند جانپناهی باشد.
چرا که عاقلان دنیا! سرپناهت را به موشک گرفتند و بازیهای کودکانهات را ناتمام گذاشتند.
عزیز من! من شاید کوچک باشم؛
شاید دستهای من برای به آغوش کشیدنت کوتاه باشد.
ولی دلم به اندازه تمام تابستانهای تاریخ گرم است و آغوشم مطمئنترین جا برای توست.
به آغوش من بیا و آرام بگیر ...
از این همه صدای مسلسلهایی که در تاریخ راه میروند و گوش جغرافیا را کر کردهاند.
به آغوش من از نگاههای هیز مردانی که چشمهایشان روی شکمشان باد کرده است و لبخند میزنند تا دندانهای کرمخوردهشان را به زنان روی دیوار نشان دهند.
عزیز من، خواهرکم، مطمئنترین و گرمترین
نقطه جغرافیا آغوش کوچک من است که برادر بزرگ توام.

بنابر این گزارش محوطه زیر گنبد حرم مطهر با شبکههای چوبی به نحوی محصور شده است تا زایران حرم امام حسین(علیه السلام) بتوانند ضمن زیارت صحن شهدا و حبیب بن مظاهر، زائر قبر سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) نیز باشند.بر اساس پیش بینیهای به عمل آمده کار بازگشایی ضریح قدیم و نصب ضریح جدید حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) حدود 40 روز به طول خواهد انجامید.
خدمت پدر از دیدگاه امام زمان (عج ) |
او همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهاى چهارشنبه که به مسجد سهله مى رفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده دارى در مسجد نمى توانست در خدمت پدر باشد. ولى پس از مدتى ترک کرد و به مسجد سهله نرفت . از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودى ؟ در پاسخ گفت : چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم ، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم ، نزدیکى هاى غروب به راه افتادم ، مختصر راه رفته بودم ، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم . یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربى را دیدم در حالى که بر اسب سوار است به سوى من مى آید، با خود گفتم : این مرد راهزن است ، حتما مرا برهنه مى کند، همین که به من رسید با زبان عربى شروع به صحبت نمود و گفت : کجا مى روى ؟ گفتم :مسجد سهله مى روم . فرمود: همراه تو چیز خوردنى هست ؟ گفتم : نه . فرمود: دست خود را در جیب کن ! گفتم : در جیبم چیزى نیست . بار دیگر با تندى این سخن را تکرار کرد. من دست خود را در جیب کردم ، دیدم مقدارى کشمش توى جیبم هست که براى بچه ها خریده بودم و در خاطرم نبود. آنگاه فرمود: اوصیک بالعود: پدر پیرت را به تو سفارش مى کنم . (عرب بیابانى پدر پیر را عود مى گوید.) این جمله را سه بار تکرار کرد. سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدى است و راضى نیست خدمت پدرم را حتى در شبهاى چهارشنبه نیز ترک بنمایم . از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم . |
مولای مهربانم ! یابن الحسن !
ای عدل منتظر و ای حاضر ناظر!
چشمها به تو دوخته شده و منتظران حقیقت
همچون شمعی تا صبح ظهور در غم هجرانت میسوزند.
چه سخت و گران است بر من
اینکه ببینم همه خلق را، و تو را نبینم.
«عزیز علیّ أن أری الخلق و لا تری.»
هر آدینه که میرسد، دل بهانه تو را میگیرد
و ما لبها را با «ندبه» و «کمیل» متبرک کرده
و رو به دریای انتظار، به انتظار طلوع آفتاب مینشینیم.
ای ساقی فرج!
چشمها آنقدر در فراق تو اشک ریخته و انتظار کشیده،
دستها آنقدر طلب نور کرده و خالی مانده،
دوشها آنقدر تازیانه سنگین اهانت را
بر پیکره باورهای دینی تحمل کرده
که دگر توان از کف داده.
مولای من!
کجا هستی که دوستانت را عزت بخشی
و دشمنانت را ذلیل و خوار کنی:
«این معز الاولیاء و مذل الاعداء.»
ای سایبان دلهای سوخته!
و ای انتظار اشکهای به هم دوخته!
عاشقانت هر جمعه دیدگان خود را با اشک میآرایند
و دلشان را نذر تو میکنند.
هر صبح با مولایشان تجدید میثاق میکنند.
کاروان دل را به غروب میبرند،
زبان را به ذکر فرج مشغول میدارند
و بر سجاده انتظار نشسته و انتظار بر دوش میکشند،
تا شاید دعایشان مستجاب شود
و معشوق گوشه چشمی به آنها کند.
ای تجدید کننده احکام تعطیل شده!
و ای طلب کننده خون شهید کربلا! کجا هستی؟
بیا و دیدگان را با ظهورت مزین کن
و دریای محبت را بر دل مشتاقان جاری کن.