
شاگردان امام صادق علیه السلام
محدثان، نام راویان موثق آن امام را گرد آورده اند که شمار آنان، با وجود اختلاف در آرا و گفتار، به چهار هزار تن می رسد. تنها ابن عقده زیدی در کتاب رجال خود چهار هزار راوی برای آن حضرت برشمرده و کتابهای آنان را یاد کرده است تا چه رسد به دیگران. ابن غضایری که مستدرکی بر کتاب ابن عقده نوشته، بر تعداد راویان امام صادق (ع) افزوده است. و تنها یکی از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب سی هزار حدیث از آن امام نقل کرده است. حسن بن علی وشا گوید: «در این مسجد، (مسجد کوفه) نهصد تن از مشایخ حدیث را درک کردم که همگی می گفتند جعفر بن محمد چنین حدیث کرد.
بسیاری از بزرگان فقها و برجستگان پهنه علم و دانش از پرورش یافتگان مکتب امام صادق (ع) بوده اند. از این عده می توان به کسانی همچون زرارة بن اعین و دو برادرش بکر و حمران، جمیل بن صالح و جمیل بن دراج و محمد بن مسلم طائفی و برید بن معاویه و هشام بن حکم و هشام بن سالم و ابو بصیر و عبید الله و محمد و عمران حلبی و عبد الله بن سنان و ابو الصباح کنانی و بسیاری دیگر از فضلا اشاره کرد.
به غیر از این چهار هزار تن که ذکر آنان گذشت، شمار بسیاری دیگر از دانشمندان برجسته و پیشوایان مذاهب اهل سنت و بزرگان علم از آن حضرت حدیث نقل کرده و از بهره وران مکتب آن حضرت محسوب می شده اند. از این میان می توان به افرادی مانند یحیی بن سعید انصاری و ابن جریح و مالک بن انس و سفیان ثوری و ابن عیینه و ابو حنیفه و شعبه و ایوب سختیانی و جابر بن حیان کوفی و ابان بن تغلب و ابو عمرو بن علاء و عمرو بن دینار و بسیاری دیگر اشاره نمود. از غلامان آن حضرت نیز کسانی مانند ابو یزید بسطامی و ابراهیم بن ادهم و مالک بن دینار، از مکتب آن حضرت بهره ها بردند. علت انتشار علوم آن حضرت و کثرت کسانی که از محضر وی کسب فیض کردند این است که وی اواخر حکومت بنی امیه و اوایل حکومت بنی عباس را درک کرده بود. آن حضرت حکومت بنی امیه را در زمانی که به افول و ضعف گراییده بود درک کرد و توانست با کم شدن فشار و ترس از حکومت علوم پدران گرامی اش را انتشار دهد. همچنین زندگی آن حضرت در آغاز حکومت بنی عباس که هنوز خاندان ابو طالب مورد حسد شدید واقع نشده بودند و بنی العباس خود را حکومتی برخاسته از نسل هاشم می پنداشتند و امام صادق (ع) را از مفاخر خود حساب می کردند، باعث می شد تا آن حضرت با آزادی بیشتری به تعلیم شاگردان و نشر علوم همت گمارد.
از آن حضرت در تفسیر و در علم کلام ورد دهریون، روایات بی شماری نقل شده است و کتاب توحید مفضل برای نمونه ای از این باب کافی است. همچنین از پاسخهای آن حضرت در خصوص سؤالات فقهی و غیره کتابهای فراوان و ارزشمندی تدوین شده است. اصول مهم و اساسی علم اصول فقه از آن حضرت فرا گرفته شده و چهار صد تالیف از چهار صد نویسنده درباره پاسخهای آن حضرت در زمینه سؤالات اصول فقه پدید آمده که به نام الاصول الاربعمائه مشهور است.
از کسانی که در قرن دوم در علم تفسیر و انساب معروف بودند، محمد بن سائب کلبی، اسماعیل بن عبد الرحمن سدی کبیر و ابو حمزه ثمالی را می توان نام برد. در فقه و حدیث در آن دوره، بجز امام صادق (ع) ، ابو حنیفه امام مذهب حنفی و شاگردش ابو یوسف و مالک بن انس امام مذهب مالکی و محمد بن عبد الرحمن بن ابی لیلی و ابن جریح و عروة بن زبیر و ابن سیرین که از مفسران بنام بود، و حسن بصری و شعبی از شهرت و آوازه بسیار برخوردار بودند.
در تاریخ و مغازی محمد بن اسحاق بن یسار و در علوم عربی معاذ بن مسلم هراء کوفی واضع علم صرف و در ستاره شناسی خاندان نوبخت و در میان کتاب، عبد الحمید، یکی از نویسندگان بزرگ جهان و کاتب مروان حمار آخرین خلیفه اموی، از آوازه بسیار بهره مند بودند.
از نویسندگانی که جزو اصحاب امام صادق (ع) بودند نیز باید از ابو حامد اسماعیل کاتب کوفی نام برد، و از شاعران و سخنورانی که در عصر آن حضرت شهرتی به دست آوردند و برخی از آنان نیز در ردیف مداحان وی بودند باید سید حمیری، اشجع سلمی، کمیت و پسرش مستهل و برادرش ورد و ابو هریره ابار و ابو هریره عجلی و عبدی و جعفر بن عفان و سلیمان بن قته عدوی و سیف و ابراهیم بن هرمه و منصور نمری را نام برد.

آثار علمی امام صادق علیه السلام
1 - نامه امام به نجاشی والی اهواز که به نام رساله عبد الله بن نجاشی شهرت دارد.
نجاشی مؤلف رجال گوید که وی به جز این رساله، تصنیف دیگری از امام صادق (ع) ندیده است. اما می توان نظر نجاشی را چنین توجیه کرد که این تنها اثری است که به دست امام صادق (ع) تدوین شده و باقی آثار از جمله چیزهایی است که توسط راویان آن حضرت جمع آوری شده است.
2 - رساله ای از آن حضرت که صدوق در کتاب خصال آن را ذکر کرده و سندش را از اعمش به امام صادق رسانیده است. این نامه حاوی احکام اسلامی از قبیل وضو و غسل و انواع آنها و نماز و اقسام آن و زکات، زکات مال و زکات فطره، و حیض و صیام و حج و جهاد و نکاح و طلاق، صلوات بر پیامبر (ص) و دوستی اولیای خدا و برائت از دشمنان خدا و نیکی به پدر و مادر و حکم متعه ازدواج و حج و احکام اولاد و کردار بندگان و جبر و تفویض و حکم کودکان و عصمت پیامبران و ائمه و مخلوق بودن قرآن و وجوب امر به معروف و نهی از منکر و معنای ایمان و عذاب قبر و بعث و تکبیر در عید فطر و قربان و احکام زنی که وضع حمل کرده و احکام خوردنیها و نوشیدنیها و صید ماهی و قربانی و گناهان کبیره و مسائلی از این قبیل، می باشد.
3 - کتابی در توحید که به خاطر نام روایتگر آن توحید مفضل نام دارد. این کتاب در رد دهریون و اثبات خداوند جزو بهترین کتابها به شمار می رود و تمام آن در ضمن بحار الانوار موجود است. همچنین این کتاب به صورت جداگانه با چاپ سنگی در مصر به چاپ رسیده است. و بنابر آنچه در مجله المقتبس خوانده ام این کتاب در استانبول هم به چاپ رسیده که هنوز آن را ندیده ام.
4 - کتاب اهلیلجة، این کتاب هم به وسیله مفضل بن عمر روایت شده و در ضمن بحار الانوار موجود است. در مقدمه بحار آمده است که سیاق کتابهای توحید (مفضل) و اهلیلجة بر صحت آنها دلالت دارد.
سید علی بن طاوس در کشف المحجة لثمرة المهجه در آنجا که فرزندش را سفارش می کند، گوید: به کتاب مفضل بن عمر که امام صادق (ع) آن را بر وی املا فرموده بنگر که درباره آثار و پدیده هایی است که خداوند آفریده است. و نیز کتاب اهلیلجة را بخوان که کتاب بس پرارزشی است.
اما در فهرست ابن ندیم آمده است: نویسنده کتاب اهلیلجة معلوم نیست و گویند آن را امام صادق (ع) نوشته است اما این محال است. اما ابن ندیم درباره علت محال بودن این امر هیچ دلیلی نیاورده است.
5 - کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة که منسوب به امام صادق (ع) است. این کتاب همراه با کتاب جامع الاخبار چاپ شده است. اما مجلسی در مقدمه بحار درباره آن گفته است: در این کتاب مطالبی آمده که خواننده خردمند و مطلع را با تردید مواجه می کند. اسلوب این کتاب شبیه دیگر سخنان و آثار ائمه (ع) نیست و الله یعلم. مؤلف کتاب وسایل در پایان کتاب هدایة گوید: از جمله کتابهایی که بر ما ثابت است که قابل اعتماد نیست و از آنها نقل نکردیم کتاب مصباح الشریعة منسوب به امام صادق (ع) است. زیرا سند آن ثابت شده نیست و در آن سخنانی آمده که مخالف با تواتر است.
صاحب ریاض العلما نیز به هنگام ذکر کتابهای مجهول و ناشناخته می نویسد: مصباح الشریعة در اخبار و مواعظ کتابی معروف و متداول است. . . . بلکه این کتاب از تالیفات یکی از صوفیان است. اما ابن طاوس و ظاهر عبارت سید علی بن طاوس در کتاب امان الاحظار نشان می دهد که وی بر این کتاب اعتماد داشته است. زیرا در آنجا می گوید: از جمله کتابهایی که باید با مسافر همراه باشد کتاب اهلیلجة است. این کتاب حاوی مناظره امام صادق (ع) با طبیبی هندی است که درباره شناخت خداوند جل جلاله به طرزی عجیب و بدیهی استدلال شده به طوری که آن طبیب هندی پس از این مناظره به الوهیت و یگانگی خداوند اقرار کرده است. همچنین کتاب مفضل بن عمر که از امام صادق (ع) روایت کرده و در زمینه وجوه حکمت در خلقت گیتی و آشکار کردن اسرار آن است، باید همراه مسافر باشد. این کتاب در نوع خود بسیار شگفت آور است. و نیز کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة از امام صادق (ع) باید با مسافر باشد. این کتاب درباره سلوک به سوی خداوند و توجه به او و دستیابی به اسراری که در آن نهفته است، بس لطیف و گرانقدر است.
کفعمی در مجموع الغرائب روایات بسیاری را با لفظ قال الصادق از مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة نقل کرده است. شهید ثانی در کشف الریبة و نیز در منیة المرید و مسکن الفواد و اسرار الصلاة روایاتی از مصباح الشریعة نقل کرده و آنها را قاطعانه به امام صادق (ع) نسبت داده و در پایان برخی از آنها آورده است: آنچه گفته شد تماما از کلام امام صادق (ع) بود. سید حسین قزوینی در کتاب جامع الشرایع، به هنگام ذکر مآخذ کتاب، گوید: مصباح الشریعة به شهادت شارح فاضل شهید ثانی و سید بن طاوس و مولانا محسن کاشانی و عده ای دیگر منسوب به امام صادق (ع) است. بنابراین، پس از تایید اینان جایی برای تشکیک و تردید در این کتاب باقی نمی ماند.
6 - رساله آن حضرت خطاب به یارانش. کلینی این رساله را در آغاز روضة کافی به سند خود از اسماعیل بن جابر از ابو عبد الله (ع) نقل کرده است: امام صادق (ع) این رساله را برای اصحاب خود مرقوم داشت و به آنها دستور داد که آن را به یکدیگر درس دهند و در آن نظر کنند و آن را فراموش نکنند و بدان عمل کنند. اصحاب نیز این رساله را در جایگاه عبادت خود در خانه هاشان گذارده بودند و چون از کار فراغ می یافتند آن را می خواندند.
کلینی در همان کتاب به سند خود از اسماعیل بن مخلد سراج نقل کرده که گفت: این نامه از طرف امام صادق (ع) خطاب به اصحابش ابلاغ گردید، آغاز این نامه چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، از پروردگارتان عافیت طلب کنید». آنگاه تمام نامه را ذکر کرده است. همچنین قسمتی از آغاز این نامه در تحف العقول تحت عنوان رساله امام به گروهی از پیروان و یارانش، ذکر شده است.
7 - رساله امام به پیروان شیوه رای و قیاس.
8 - رساله آن حضرت درباره غنایم و وجوب خمس در آنها. در تحف العقول این قسمت و تا بخش شانزدهم از این رساله، نقل شده است.
9 - سفارش امام صادق (ع) به عبد الله بن جندب.
10 - سفارش آن حضرت به ابو جعفر محمد بن نعمان احول.
11 - رساله ای که برخی از شیعیان آن را نثر الدرر نامیده اند.
12 - سخنان آن حضرت در وصف محبت اهل بیت و توحید و ایمان و اسلام و کفر و فسق.
13 - رساله آن حضرت درباره وجوه معیشت و کسب و کار بندگان و وجوه اخراج اموال.
امام (ع) این نامه را در پاسخ کسی که از وی درباره جهات معیشت بندگان که در آنها کسب و کار و معامله بین یکدیگر انجام می دهند و نیز وجوه نفقات پرسیده بود، نوشت.
14 - رساله آن حضرت در احتجاج بر صوفیه که آن حضرت را از طلب رزق و روزی نهی می کردند.
15 - گفتار آن حضرت درباره خلقت انسان و ترکیب او.
16 - کلمات قصار آن حضرت. ما برگزیده ای از این سخنان را که در تحف العقول نقل شده، در بخش حکم و آداب آن حضرت ذکر خواهیم کرد. در این باره، کتابهای دیگری از امام صادق (ع) موجود است که اصحاب آن حضرت بر اساس آنچه که از وی روایت شده، گرد آورده اند. از این رو منتسب ساختن کتب مزبور به امام صادق (ع) صحیح به نظر می رسد. چرا که املا خود یکی از طرق تالیف است. نجاشی در کتاب خود، نام پنج کتاب از این قبیل را یاد می کند و نحوه دستیابی خود را بدانها تذکر می دهد. البته بعید نیست که برخی از کتابهایی که نجاشی نام برده با آنچه قبلا یاد شد، تداخل پیدا کند. این کتابها عبارتند از:
الف: نسخه ای که نجاشی به هنگام ذکر زندگانی محمد بن میمون زعفرانی از آن یاد کرده است. وی درباره محمد بن میمون گوید: او از اهل سنت است و فقط یک روایت از امام صادق (ع) نقل کرده است.
ب. روایتی که فضیل بن عیاض از امام صادق (ع) نقل کرده است. نجاشی در شرح زندگانی فضیل گوید: او از مردم بصره و از ثقات اهل سنت بود و از امام صادق (ع) یک روایت نقل کرده است.
ج. نسخه ای که عبد الله بن ابی اویس بن مالک بن عامر اصبحی همپیمان بنی تمیم بن مرة بن ابو اویس، از آن حضرت نقل کرده است. نجاشی درباره او گوید: او نسخه ای از امام جعفر بن محمد (ع) روایت کرده است.
د. نسخه ای که ابراهیم بن رجاء شیبانی نقل کرده است. نجاشی گوید: وی از امام جعفر صادق (ع) نسخه ای روایت کرده است.
ه. نسخه ای که سفیان بن عینیة بن ابی عمران هلالی نقل کرده است. نجاشی گوید: او نسخه ای از امام جعفر بن محمد روایت کرده است.
و. کتابی که جعفر بن بشیر بجلی روایت کرده است. شیخ طوسی در الفهرست گوید: جعفر کتابی دارد که منسوب به امام صادق (ع) به روایت علی بن موسی الرضا (ع) می باشد.
ز. مجموعه رسایل آن حضرت که جابر بن حیان کوفی آن را روایت کرده است. یافعی در کتاب مرآة الجنان گوید: امام صادق (ع) در علوم یکتاشناسی و غیر آن سخنان ارزشمندی دارد. و شاگرد او، جابر بن حیان، کتابی در هزار برگ تالیف کرده که رسایل آن حضرت را که حدود پانصد رساله است، در برمی گیرد.
نگارنده: هیچیک از بزرگان شیعه، که درباره رجال شیعه و اصحاب ائمه کتابها نوشته اند مانند شیخ طوسی و نجاشی و معاصران و پیشینیان و متاخران از آنها، درباره اینکه جابر بن حیان از شاگردان یا اصحاب امام صادق (ع) بوده است، سخنی نگفته اند. حال آنکه اینان در مذهب خود از دیگران آگاهتر هستند. البته در فهرست ابن ندیم گفته شده است: شیعیان گویند که جابر بن حیان یکی از بزرگان شیعه و ابواب آنان بوده است. ابن ندیم در ادامه گوید: «شیعیان گمان می کنند که جابر از اصحاب امام صادق (ع) بوده است. . . و سپس گفته است: جابر کتابهایی در مذاهب شیعه دارد که آنها را در جای خود یاد خواهم کرد». البته تفصیل مطلب به هنگام شرح زندگانی جابر نقل خواهد شد. این مطلبی بود که ما در آغاز آن را نوشته بودیم، اما بعدا بر ما ثابت شد که جابر بن حیان در زمره شاگردان امام صادق (ع) جای داشته است.
ک. تقسیم الرؤیا، در کشف الظنون است که تقسیم الرؤیا از تالیفات امام جعفر صادق (ع) است. در الذریعة آمده است که ما سندی مبنی بر این که این کتاب به کس دیگری جز امام صادق (ع) منسوب باشد پیدا نکردیم. اما ظاهرا می توان گفت که این کتاب تالیف یکی از شیعیان به استناد روایات امام صادق (ع) است.
آنچه گفته شد مربوط به کتابهایی بود که تا کنون تدوین گردیده و به نامهای خاصی شناخته شده است. وگرنه آنچه دانشمندان از آن حضرت در شاخه های گوناگون علمی همچون کلام و توحید و سایر اصول دین و فقه و اصول فقه و طب و مناظره و حکمت و موعظه و آداب و غیره نقل کردند، آن چنان فراوان و بسیار است که نمی توان آنها را برشمرد. و برای آگاهی از آنها باید به کتابهای حدیثی که متکفل جمع آوری سخنان آن حضرت شده اند، رجوع کرد
منابع مقاله:
سیره معصومان، ج 5، امین، سید محسن؛
1- قالَ الإمامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ (علیه السلام) : حَدیثی حَدیثُ أبى، وَ حَدیثُ أبى حَدیثُ جَدى، وَ حَدیثُ جَدّى حَدیثُ الْحُسَیْنِ، وَ حَدیثُ الْحُسَیْنِ حَدیثُ الْحَسَنِ، وَ حَدیثُ الْحَسَنِ حَدیثُ أمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ حَدیثُ أمیرَالْمُؤْمِنینَ حَدیثُ رَسُولِ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم)، وَ حَدیثُ رَسُولِ اللهِ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ.([1])
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: سخن و حدیث من همانند سخن پدرم مى باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدّم، و سخن جدّم نیز مانند سخن حسین و نیز سخن او با سخن حسن یکى است و سخن حسن همانند سخن امیرالمؤمنین علىّ و کلام او از کلام رسول خدا مى باشد، که سخن رسول الله به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود.
2- قالَ(علیه السلام): مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا أرْبَعینَ حَدیثاً بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقیامَةِ عالِماً فَقیهاً وَلَمْ یُعَذِّبْهُ.([2])
فرمود: هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند ـ و به آن ها عمل نماید ـ، خداوند او را دانشمندى فقیه در قیامت محشور مى گرداند و عذاب نمى شود.
3- قالَ (علیه السلام): قَضاءُ حاجَةِ الْمُؤْمِنِ أفْضَلُ مِنْ ألْفِ حَجَّة مُتَقَبَّلة بِمَناسِکِها، وَ عِتْقِ ألْفِ رَقَبَة لِوَجْهِ اللهِ، وَ حِمْلانِ ألْفِ فَرَس فى سَبیلِ اللهِ بِسَرْجِها وَ لَحْمِها.([3])
فرمود: برآوردن حوائج و نیازمندى هاى مؤمن از هزار حجّ مقبول و آزادى هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است.
4- قالَ (علیه السلام): أَوَّلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ، فَإنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ، وَ إذا رُدَّتْ، رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ.([4])
فرمود: اوّلین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است، پس اگر نمازش قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.
5- قالَ (علیه السلام): إذا فَشَتْ أرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ أرْبَعَةٌ: إذا فَشا الزِّنا کَثُرَتِ الزَّلازِلُ، وَ إذا اُمْسِکَتِ الزَّکاةُ هَلَکَتِ الْماشِیَةُ، وَ إذا جارَ الْحُکّامُ فِى الْقَضاءِ اُمْسِکَ الْمَطَرُ مِنَ السَّماءِ، وَ إذا ظَفَرَتِ الذِّمَةُ نُصِرُ الْمُشْرِکُونَ عَلَى الْمُسْلِمینَ.([5])
فرمود: هنگامى که چهار چیز در جامعه شایع و رایج گردد چهار نوع بلا و گرفتارى پدید آید:
چنانچه زنا رایج گردد زلزله ـ و مرگ ناگهانى ـ فراوان شود.
چنانچه زکات و خمسِ اموال پرداخت نشود حیوانات نابود شود.
اگر حاکمان جامعه و قُضات ستم و بى عدالتى نمایند باران ـ رحمت خداوند ـ نمى بارد.
و اگر اهل ذمّه تقویت شوند مشرکین بر مسلمین پیروز آیند.
6- قالَ (علیه السلام): مَنْ عابَ أخاهُ بِعَیْب فَهُوَ مِنْ أهْلِ النّارِ.([6])
فرمود: هرکس برادر ـ ایمانى خود را برچسبى بزند و او ـ را متّهم کند از اهل آتش خواهد بود.

عصر امام صادق علیه السلام
عصر امام صادق( علیه السلام ) یکی از طوفانیترین ادوارتاریخ اسلام است که ازیک سواغتشاشها و انقلابهای پیاپی گروههای مختلف ، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (علیه السلام ) رخ میداد ، که انقلاب ابو سلمه در کوفه و ابو مسلم در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است .
و از دیگر سو عصر برخورد مکتبها و ایدهئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد امت اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج ، به وجود آمده و در
مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن وپژوهش پدید آورده بود .
عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام یعنی امام ( علیه السلام ) ، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بیرون میشد .
زمان امام صادق(علیه السلام) ، زمان تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود واین دوگروه مدتی درحال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند .
از زمان هشام بن عبدالملی ، تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید . بنی امیه در این مدت ، گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند ، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند .
عباسیان نیز چون از دستیابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبرو گرفتن انتقام خون آنان عمل می کردند ، فشاری از طرف آنان مطرح نبود . از اینرو این دوران ، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق ( علیه السلام ) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگی وسیعی را آغاز کرد .
پیشوای ششم در چنین دورانی به فکر نجات افکار توده مسلمان ازالحاد وبدبینی وکفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین بود ، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین که به وسیله خلفای وقت صورت می گرفت جلوگیری می کرد .
اینجا بود که امام( علیه السلام ) دشواری فراوان در پیش ومسئولیت عظیم بر دوش داشت . امام صادق ( علیه السلام ) در ظلمت بحرانها و آشوبها دنیای شیعه را به فروغ تعاعلیم خویش روشنی بخشید و حقیقت اسلام را از آلایش انحرافات وگزند فریبکاران حفظ نمود . او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساختکه مذهب شیعه به نام او به عنوان مذهب جعفری شهرت یافت . آن اندازه که دانشمندان و راویان از دانش امام بهره مند برده واز ایشان حرف و حدیث نقل کرده اند از هیچ یک از دیگرائمه نقل نکرده اند .
لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پاییهای حکومت و نفوذ خود ، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند .
وضع به حدی ناگوار وشد که همگی یاران امام ( علیه السلام ) را در معرض خطر مرگ قرار می داد ، چنانچه زبده هایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند .
امام صادق ( علیه السلام ) که همواره مبارزی نستوه و خستگی ناپذیر وانقلابی بنیادی درمیدان فکر و عمل بوده ، کاری که امام حسین (علیه السلام ) به صورت قیام خونین انجام داد ، وی قیام خود را درلباس تدریس وتأسیس مکتب وانسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد .
رحلت امام را به سبب مسمومیت دانسته اند . از ارتکاب این جنایت را که منصور درتوان خود نمی دید به جعفر بن سلیمان پسر عموی خویش و والی وقت مدینه محول کرد .
فرزند برومندش امام موسی بن جعفر( علیه السلام ) او را دو جامه سفید مصری که درآن احرام می بست ودر پیراهنی مه می پوشید ودرعمامه ای که ازامام زین العابدین(علیه السلام ) به او رسیده بود ، کفن نمود و بر آن نماز خواند واو رادر بقیع در کنار قبر پدربزرگوارش سید الساجدین( علیه السلام ) به خاک سپرد .
سلام بر او از میلاد تا میعاد
مفضل یکی از بزرگان شیعه است و کتاب او موسوم به توحید مفضل، کتابی است در اثبات صانع وصفات او. درباره امام می گوید:
«در مسجد نشسته بودم و ابن ابی العوجا با اطرافیانش کلمات کفر آمیز می گفتند. نتوانستم صبر کنم و به آنها پرخاش کردم.
ابن ابی العوجا گفت: ای مرد، اگر تو از اصحاب جعفر بن محمد هستی، روش او چنین نیست.
ما با او مذاکره می کنیم و او با کمال صبر و بردباری، با کمال عقل و فطانت به حرفها گوش می کند که گویا مجاب شده است، و بعداً حرفها را یکی پس از دیگری رد و باطل می کند.»
در خاتمه قضیه ای از ابی بصیر که خود معجزه است نقل می کنیم. ابی بصیر می گوید یک نفر گناهکار که ما از گناه او به تنگ آمده بودیم همسایة ما بود و هرچه به او نصیحت می کردیم اثر نمی کرد.
در سفری که می خواستم به مدینه بروم پیش من آمد و گفت:
«ابا بصیر انا رجل مبتلی وانت المعافی.»
یعنی: من مردمی مبتلا به گناهم و ترک آن برایم مشکل است. تو به خودت نگاه نکن که از شیطان رهانیده شده ای، حال مرا به امام صادق بگو شاید آن حضرت برایم فکری کند.
من قضیه را خدمت امام صادق (ع) گفتم. حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان و بگو اگر گناه را ترک کنی من بهشت را برایت ضامن می شوم. ابی بصیر می گوید: چون برگشتم آن مرد به دیدنم آمد.
من سلام امام صادق و پیغام او را به او گفتم و او به شدت منقلب شد. چند روزی نگذشته بود که به دیدنش رفتم و او را در حال مرگ دیدم. چشم باز کرد و گفت: امام صادق به ضمانت خود وفا کرد.
سال بعد در مدینه به منزل امام رفتم. هنوز وارد اتاق نشده بودم که فرمود: ابا بصیر، ما به ضمانت خود عمل کردیم.»
ـ نظیر این قضیه را باز ابی بصیر نقل می کند و آن چنین است: «یکی از عمّال بنی امیه را خدمت امام صادق بردم که توبه کند.
حضرت گله کرد و فرمود: «اگر مردم در اطراف بنی امیه گرد نیامده بودند، آنان نمی توانستند حق ما را غصب کنند.» سپس فرمودند:
«هرچه بگویم انجام می دهی؟ آن مرد لحظه ای صبر کرد و قبول کرد که آنچه امام صادق می گوید انجام دهد.
حضرت فرمودند: همة اموالت را صدقه بده، من هم ضامن بهشت می شوم.»
ابی بصیر می گوید: چند روزی نگذشته بود که دخترش را دنبال من فرستاد. چون رفتم، دیدم آنچه داشته صدقه داده است بطوری که پیراهنی هم به تن ندارد.
پیراهنی برای او تهیه کردم و چند روزی نگذشت که وقتی در حال مرگ بود به بالین او رفتم، به من گفت: امام صادق به وعدة خود عمل کرد. دوباره خدمت امام صادق (ع) رسیدم و هنوز وارد اتاق نشده بودم که فرمود: ابا بصیر ما به وعدة خود وفا کردیم.»
این قطره ای از دریای فضایل امام صادق است، و ما اگر بطور اجمال دربارة امام صادق چیزی بگوییم، آنرا می گوییم که خود امام صادق (ع) فرموده است. جهنی می گوید:
«ما در مدینه دربارة فضایل اهل بیت صحبت می کردیم و شبهة ربوبیت برای ما جلو آمد. امام صادق (ع) را ملاقات نمودیم. حضرت فرمودند این فکر خرافی چه وقت به نظر شما رسید؟ همانا برای ما پروردگاری است که همیشه حافظ ما است و ما او را عبادت می کنیم. شما می توانید هرچه می خواهید دربارة ما بگویید مشروط بر اینکه ما را مخلوق خداوند متعال بدانید.»
این جمله از بسیاری از ائمة طاهرین علیهم السلام نقل شده است. باید بدانیم که ائمة طاهرین ممکن الوجود، بندة مخلوق، و فقر صرف هستند و استقلالی از خود ندارند. استقلال، وجوب، وجود، ربوبیت، خلق، و غنا مختص ذات ربوبی است. ولی آنان واسطة فیض این عالم، مظهر صفات خداوند، عالم بما سوی الله و دارای همة صفات کمال می باشند.