اسلام عليک يا صاحب الزمان
پيامهاي اتاق
+
شعر عليرضا قزوه براي امام زمان(عج)
سرم را مي زنم از بي کسي گاهي به درگاهي
نه با خود زاد راهي بردم از دنيا، نه همراهي
اگر زاد رهي دارم همين اندوه و فرياد است
"نه بر مژگان من اشکي نه بر لبهاي من آهي"
غروبي را تداعي مي کنم با شوق ديدارش
تماشا مي کنم عطر تنش را هر سحرگاهي
دلم يک بار بويش را زيارت کرد... اين يعني
نمي خواهد گدايي را براند از درش شاهي
نمي خواهم که برگردد ورق، ابليس
سرم را مي زنم از بي کسي گاهي به درگاهي
نه با خود زاد راهي بردم از دنيا، نه همراهي
اگر زاد رهي دارم همين اندوه و فرياد است
"نه بر مژگان من اشکي نه بر لبهاي من آهي"
غروبي را تداعي مي کنم با شوق ديدارش
تماشا مي کنم عطر تنش را هر سحرگاهي
دلم يک بار بويش را زيارت کرد... اين يعني
نمي خواهد گدايي را براند از درش شاهي
نمي خواهم که برگردد ورق، ابليس
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید