
گشایش گرههای فکری
انقلاب اسلامی افزون بر پرتوافشانی در علوم، با رساندن امواج اندیشههای معنوی به کویر خشکیده فلسفه و علم معاصر، آثار بسزایی بر جای نهاد. در چند قرن گذشته، این پندار به وجود آمده بود که اندیشیدن و پژوهش، با مبانی مادی و روش تجربی، دانش را بی طرف می کند و جهانی به پیش می برد.17 اما نظریات جدید در فلسفه علم نشان می دهند که تجربهها و استنتاجات برآمده از آن ها، به ناچار تابع مبانی و ارزش هایی هستند که زیرساخت فرضیههای علمی را تشکیل می دهند.18
در این بحران، دو راه فراروی علم است: یا اینکه بپذیرد همه ارزشها شخصی و ناپایدارند و ملاکی برای برتر نهادن ارزشهای گوناگون وجود ندارد و در نتیجه، علم به سوی نوعی هرج و مرج پیش می رود; چنان که برخی از نظریات جدید فلسفه علم در غرب به این سو رفته اند;19 و راه دوم این است که ملاکی برای شناخت ارزشهای برتر و حتی صحّت و سقم آنها بیابیم تا ارزشهای درست و نادرست را معرفی نماید و این تنها راه سامان یافتن علم است.
انقلاب اسلامی ایران در روزگاری، که بحران بازنمایی و کاشفیت علوم جدید را گرفتار کرده بود، با طرح ارزشهای معنوی به گونه ای جذّاب و تأثیرگذار، مبانی و منظرهای نوینی را به اندیشمندان معرفی کرد که با آن می توانند علم راستین را از علوم پندارین جدا سازند و علم حقیقی را به پیش برند.20
بدین سان، آثار انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه، به پرسشهای بی جواب امروز، پاسخ شایسته ای داد: پرسش هایی که حتی متن سؤال آن ها، هنوز برای اندیشمندان به خوبی معلوم نشده بود و تنها حیرت آن ظهور کرده بود. پرسش از رابطه علم و ایمان و معنویت، انواع علل غیرمادی در توضیح پدیدههای طبیعی و اجتماعی، و کارکردهای غیر مادی علم از این جمله است. امروزه برای پاسخ بسیاری از مجهولات، پژوهش هایی در قلمروهای فراطبیعی انجام شده اند.21 از فیزیک تا روان شناسی به اندیشههای عرفانی و فراطبیعی متمایل گشته اند، اما سرانجام، آموزههای ناب دین حق گره گشا خواهند بود.
هم از این روست که حضرت امام خمینی(قدس سره) در نامه ای که به سران ابر قدرت رو به زوال شرق نوشتند، آنان را دعوت کردند تا نخبگانشان را به قم بفرستند و آثار بزرگان حکمت و عرفان اسلامی را مطالعه کنند.