پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن می‌گرفت
تا زمین، نظاره‌گر طلوع دوباره مهر باشد.

مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود.


... و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعله‌های سرکش و ابدی آتش،
بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای رحمت آفتابی برآمد.

زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست.
مولودی از بطن عشق و طهارتزاده شد تا متن دین را بگستراند.


و او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛

او چشمه سار فضل و دانش‌اش محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم
عطوفتش، بنیان کن هر چه سنگِ خاراست.

او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهان و روشنای دیده و دل باقرالعلوم
علیه السلام، شکافنده دانشها.

اینک، فرشتگان، دسته دسته می‌آیند و به تماشای ابنُ المکّرمه می‌نشینند.

اینک، زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش می‌رسد اینک، شمیم و عطر گل محمدی،
سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جانهای خسته شیعیان را می‌نوازد.

اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام می‌آید تا طلوع هشتمین ستاره عصمت
از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه شیعه بگذارد.






نسرین رامادان






تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 5:26 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.