گـاه او را بـا بـرادر کـوچـکـش حـسین علیه السلام به کشتى گرفتن وا مى داشت و در حین کـشـتـى او را تـشـویـق مـى کـرد، و مـى فـرمـود: «مـن حـسـن را تـشـویـق مـى کـنـم، زیـرا جبرئیل حسین را تشویق مى کند.»



مـحـبـوبیت امام مجتبى علیه السلام در کودکى نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى همه کـس مـشـهـود بـود. پـیـامـبـر او را پـاره تـن، نـور دیـده، مـیـوه دل و گـل خـوشـبـوى بـوسـتـان نبوت مى نامید. پیوسته او را فرزند خود مى خواند و مى فـرمـود:
«هـمـه فـرزندان مادران به پدرشان نسبت مى برند جز اولاد فاطمه ، که آنان بـه من نسبت مى برند.» از عمق دل به او عشق مى ورزید، دست او را مى گرفت ، بر روى دامـن خـود مـى نـشـانـد و بـه مردم مى گفت :«هر که این فرزند مرا دوست بدارد مرا دوست داشـتـه ، و هر که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است . خداوند دوست بدارد کسى را که حسن مرا دوست بدارد.»
و گـاه مـى فـرمـود :«خـداونـد مـرا بـه دوستى حسن و حسین فرمان داده است.). و گاه مى فرمود: (من در جنگم با هر کس که با تو در جنگ باشد.»
پیامبر بـه هـنـگـام گـریـه او، سـر از پـا نـشـنـاخته، از منبر به زیر مى آمد، او را در آغوش مى گـرفـت و آرام مـى کـرد، آن گـاه بـه مـنـبر باز مى گشت. او را در آغوش مى گرفت و مى بویید و مى بوسید و به او مى گفت:« تو آقا، فرزند آقا، و برادر آقایى.»

او در کودکى در سجده نماز بر دوش پیامبر مى نشست و آن حضرت از شدت مهر به او سر از سـجـده بـر نمى داشت تا خود فرود آید، و گاه به نهایت نرمى و عطوفت او را از دوش خود فرود مى آورد. گاهى دیگر او را بر دوش مى نشاند و مى فرمود:
« چه خوب مرکبى است مرکب تو، و چه خوب سوارى هستى تو!»
پـیـامـبـر در مـراقـبـت و تـربـیـت او سـخت مى کوشید. گاهى او را بر دامن مى نشاند و او را تـشـویق مى کرد که از سینه مبارکش بالا برود و راه رفتن را بیاموزد و مى گفت : حزقة، حزقة، ترق عین بقة (کودک کوچک و نوپاى من ، از سینه ام بالا برو اى کودک ریز نقش من).
گـاه او را بـا بـرادر کـوچـکـش حـسین علیه السلام به کشتى گرفتن وا مى داشت و در حین کـشـتـى او را تـشـویـق مـى کـرد، و مـى فـرمـود:
«مـن حـسـن را تـشـویـق مـى کـنـم ، زیـرا جبرئیل حسین را تشویق مى کند.»






تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 5:1 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.