
5 در حالى که مامون امام را جدا از مردم مى پسندید و این جدایى را در نهایت وسیلهاى براى قطع رابطه معنوى و عاطفى میان امام و مردم مىخواست، امام در هر فرصتى خود را در معرض ارتباط با مردم قرار مىداد.
با اینکه مامون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را طورى انتخاب کرده بود که شهرهاى معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند، امام در همان مسیر تعیینشده، از هر فرصتى براى ایجاد رابطه جدیدى میان خود و مردم استفاده کرد، در اهواز آیات امامت را نشان داد، در بصره خود را در معرض محبت دلهایى که با او نامهربان بودند قرار داد، در نیشابور حدیث سلسلة الذهب را براى همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانهها و معجزههاى دیگرى نیز آشکار ساخت و در جاىجاى این سفر طولانى فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد. در مرو هم که سرمنزل اصلى و اقامتگاه دستگاه خلافتبود هرگاه فرصتى دستداد حصارهاىدستگاه حکومت را براى حضوردرانبوهجمعیتمردم درکافت .
6 - نهتنهاسرجنبانان تشیع از سوى امامبهسکوتو سازش تشویق نشدند بلکه قرائن حاکىاز آن است که وضع جدید امام موجب دلگرمى آنان شد و شورش گرانى که بیشترین دورانهاى عمرخودرا در کوههاى صعبالعبور و آبادیهاى دور دست و با سختى و دشوارى مىگذراندند با حمایت امام على بن موسى الرضا،علیهالسلام، حتى مورداحترام و تجلیل کارگزاران حکومتدر شهرهاىمختلفنیز قرار گرفتند.
هر ناسازگار و تند زبانى چون دعبل که هرگز به هیچ خلیفه و وزیروامیرى روىخوش نشاننداده ودر دستگاهآنان رحل اقامت نیفکنده بودهو هیچکساز سرجنبانان خلافت از تیزى زبان او مصون نمانده بود و به همین دلیل همیشه مورد تعقیب و تفتیش دستگاههاى دولتى بهسر مىبرد و سالیان دراز، دار خود را بر دوشخودحملمىکردومیان شهرهاوآبادیهاسرگردانوفر? ?? ?? ?رىمىگذرانید، توانستبه حضور امام و مقتداى محبوب خود برسد و معروفترین و شیوا ترین قصیدهخود را که ادعانامه نهضتنبوىضددستگاههاىخلا فت اموى وعباسى استبراى آن حضرت بسراید و شعر او در زمانى کوتاه به همه اقطار عالم اسلام برسد، به طورى که در بازگشت از محضر امام آن را از زبان رئیس راهزنان میان راه مىشنود.
یکسال پس از اعلام ولیعهدى وضعیت چنین است:
مامونچهدرمتنفرمانول ایتعهدىو چه در گفتهها و اظهارات دیگر او را به فضل و تقوى و نسب رفیع و مقام علمىمنیع ستودهاست و او اکنون در چشم آن مردمى که برخى از او فقط نامى شنیده و حتى به همین اندازه هم او را نشناخته و شاید گروهى بغض او را همواره در دل پرورانده بودند به عنوان یک چهره در خور تعظیم و تجلیل و یک انسان شایسته خلافت که از خلیفه به سال علم و تقوى و خویشى با پیغمبر، بزرگتر و شایستهتر استشناختهاند.
مامون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعى خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را ازخود و خلافتخود منصرف سازد بلکه حتى علىبن موسى،علیهالسلام، مایه ایمان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است در مدینه ، مکه و دیگر اقطار مهم اسلامى نه فقط نام علىبن موسى ،علیه السلام، به تهمتحرصبهدنیا و عشقبهمقامو منصب از رونق نیفتاده بلکه حشمت ظاهرى بر عزت معنوى او افزوده شده و زبان ستایشگران پس از دهها سال به فضل و رتبه معنوى پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است.
کوتاه سخن آنکه مامون در این قمار بزرگ نه تنها چیزى به دست نیاورده که بسیارى چیزها را از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دستبدهد.
اینجابودکهماموناحساس شکست و خسران کرد و درصدد برآمد که خطاى فاحش خود را جبران کند و خود را محتاج آن دید که پس از اینهمه سرمایه گذارى سرانجام براى مقابله با دشمنان آشتىناپذیر دستگاههاى خلافتیعنى ائمه اهل بیت ،علیهمالسلام، به همان شیوهاى متوسل شود که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند یعنى قتل.
بدیهى است قتل امام هشتم پس از چنان موقعیت ممتاز بهآسانى میسر نبود. قرائن نشان مىدهد که مامون پیش از اقدام قطعى خود براى به شهادت رساندن امام به کارهاى دیگرى دستزدهاستکه شاید بتواند این آخرین علاج را آسانتر بهکار برد، به گمان زیاد اینکه ناگهان در مرو شایع شد که علىبن موسى ، علیهالسلام، همه مردم را بردگان خود مىدانند، جز با دستاندرکارى عمال مامون ممکن نبود.
هنگامى که اباصلت این خبر را براى امام آورد حضرت فرمود: «بارالها اى پدیدآورنده آسمانها و زمین تو شاهدى که نه من و نه هیچیک از پدرانم هرگز چنین سخنى نگفتهایم و این یکى از همان ستمهایى است که از سوى اینان به ما مىشود.»
تشکیل مجالس مناظره با هر آن کسى که کمتر امیدى به غلبه او بر امام مىرفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامىکهامام مناظرهکنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومى خود منکوب کرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همهجا پیچید مامون درصدد برآمد که هر متکلم و اهل مجادلهاى را به مجلس مناظره با امام بکشاند، شاید یک نفر دراین بین بتواند امام را مجاب کند.
البته چنانکه مىدانیم هرچه تشکیل مناظرات ادامه مىیافت قدرت علمى امامآشکارترمىشد ومامون از تاثیر این وسیله نومیدتر.
بنابر روایات یک یا دو بار توطئه قتل امام را به وسیله نوکران و ایادى خود ریخت و یکبار هم حضرت را در سرخسبه زندانافکندامااین شیوهها هم نتیجهاى جز جلب اعتقاد همان دستاندرکاران به رتبه معنوى امام، به بار نیاورد، و مامون درماندهتر و خشمگینتر شد، در آخر چارهاى جز آن نیافت که به دستخود و بدون هیچ واسطهاى امام را مسموم کند و همین کار را کرد و در ماه صفر دویست و سه هجرى یعنى قریب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و یک سال و اندى پس از صدور فرمان ولیعهدى به نام آن حضرت، دستخود را به جنایتبزرگ و فراموش نشدنى قتل امام آلود.