بـه هـر حال روح بلند آن امام ملک و ملکوت و سبط اکبر پیامبر، دردانه على و عزیز زهرا، به ملکوت اعلى پرواز کرد.
جسم مبارکش را بر تابوت نهاده، بر آن نماز گزاردند و چون نزدیک قبر پیامبر بردند عـایـشـه بـا خبر شد، سوار بر استرى (با تنى چند از بنى امیه) آمد و صدا زد: او را از خانه ام دور کنید...!
در ایـن مـیـان بنى هاشم به خشم آمدند و هر کدام سخنى گفتند، امام حسین علیه السلام طى سخنان تندى به وى گفت: «به خدا اى عایشه، اگر به حکم الهى موظف بودیم حسن را در کـنـار پدرش دفن کنیم ، مى دیدى که على رغم تو او را در آنجا دفن مى کردیم و کسى جلودارمان نبود».
از سوى دیگر مروان و بنى امیه و برخى از فرزندان عثمان صدا برداشتند و به بهانه آنـکـه عـثـمـان در گـورسـتـانـى مخروبه دفن است ممانعت ایجاد کردند و تهدید به آهیختن شـمـشـیـر نـمـودنـد. مشاجرات لفظى بالا گرفت تا دستور تیر داده شد و جنازه مبارک را تیرباران کردند و هفت یا هفتاد چوبه تیر بر آن جنازه نشست.
ابـن عـبـاس بـه عـایـشـه گـفـت : روزى سـوار بـر شـتـر شـدى (در جـمـل)، و امـروز سـوار بـر اسـتـر، و اگـر زنـده بـاشـى لابـد روزى هـم بـر فـیـل سـوار خـواهـى شد و فتنه دیگرى بر پا خواهى کرد؟!(2) و سـخـنـانـى مـیـان او و عـایـشـه رد و بـدل شـد. عـایـشـه بـازگـشـت و گـفـت : بـه هـر حال او زندگى را به پایان برد و در زیر خاک خفت.

در رثاى امام

بدن شریف امام مجتبی (علیه السلام) را به قبرستان بقیع بردند و در آنجا مظلومانه به خاک سپردند.
امـام حـسـیـن عـلیـه السـلام بـا دلى پر سوز و دیدگانى اشکبار کنار قبر ایستاد و گفت: «چـگـونـه سر و صورت خود را آرایش و خوشبو کنم با آنکه چهره مبارکت روى خاک نهاده شده و لباس در بدن ندارى !...
پـس از تـو گـریـه هـاى طـولانى و دیدگان اشکبار خواهیم داشت . گر چه تو از ما دورى ولى دلخوشیم که مزار تو به ما نزدیک است… .»
مـحـمـد بـن حـنـفـیه برادر دیگر آن حضرت با دیده گریان بر بالاى قبر ایستاد و گفت : «اى ابـا محمد، خدایت رحمت کند، اگر حیاتت با شکوه بود مرگت ارکان ما را فرو ریخت ، خوشا روحى که بدن تو را آباد داشت ، و خوشا بدنى که در کفن تو آرمید! چرا نه ؟ که تـو فـرزنـد هـدایـت ، یـار بـا وفـاى پـرواپـیـشـگـان و از زمـره اهـل عـبـا هـسـتـى! در دامان اسلام پرورش یافتى ، از پستان ایمان شیر نوشیدى ، سوابق درخـشـان و اهـداف بـلنـد داشـتـى ؛ خـداونـد بـه دسـت تـو میان دو گروه از مسلمانان صلح بـرقـرار کـرد و پـراکـنـدگـى دیـن را تـجـمع بخشید، تو را سلام که پاکیزه زیستى و پاکیزه دیده از جهان فرو بستى .»(3)
آرى شهادت او دلهایى را سوزاند و دیدگانى را گریاند و جانهایى را عزادار نمود، امام خـدانـاشـنـاسـان کفر پیشه را دلشاد کرد چنانکه معاویه با شنیدن خبر شهادت او در کاخ سـبـز خـود فـریـاد اللّه اکبر بر آورد!(4) اللّه اکبرى که به هر حـرفـش هزاران لعن و نفرین بر جان خود مى نشاند و سخنان تند یاران با وفاى امام جان او را مـى خـراشید، چنانکه بعدها ابن عباس در پاسخ وى گفت : از مرگ حسن خرسند مباش ، بـه خـدا سوگند که مرگ او عمر تو را دراز نمى کند و خاک قبر او گور تو را






تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 2:33 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.