هـنگامى که امام حسین علیه السلام از برادر دیدن مى کرد، امام او را از مسمومیت خویش آگاه کـرد، سـخـن هـا مـیـان آنـهـا رد و بـدل شـد ولى امـام حـاضر نشد در برابر اصرار برادر، قاتل خویش را معرفى کند، مبادا فتنه اى برخیزد.
سـرانـجام معاویه جاسوسى نزد دشمن خانگى امام یعنى همسرش جعده دختر اشعث فرستاد کـه اگـر حـسن را مسموم کنى صد هزار درهم به تو میدهم ، برخى از زمینهاى عراق را به تـو وا مـى گـذارم و تو را به همسرى پسرم یزید در مى آورم . و چون او کار خود را کرد مـعـاویـه پـول را فـرسـتـاد و پیام داد که ما دوست داریم یزید زنده بماند از این رو نمى توانیم به عهدمان با تو وفا کنیم .
جـعـده از خـانـدان بـسـیـار پـلیـدى بـود، پـدرش اشـعـث در قـتـل على علیه السلام دست داشت ، خودش امام مجتبى علیه السلام را مسموم کرد و برادرش محمد بن اشعث در کربلا حضور داشت و در ریختن خون امام حسین علیه السلام شرکت جست .
امـام را چـنـد بـار تـوسـط هـمـسـر یـا دیگران مسموم کرده بودند ولى بار آخر سم بسیار خـطـرناکى را که معاویه با دسائسى از پادشاه روم گرفته بود و براى جعده فرستاد ظـاهـرا در حـال افـطار به آن حضرت خورانید که جگر حضرتش را پاره پاره کرد و خون زیادى از او رفت .
خونى که خورد در همه عمر از گلو بریخت خود را تهى ز خون دل چند ساله کرد
امـام چـنـد روزى (بـه روایـتـى چـهل روز) در بستر بیمارى افتاد، اصحاب به دیدن او مى آمـدنـد، و در هـمان حال نیز از برخى یاران زخم زبانها شنید. یکى از یاران او مى گوید: نزد حسن بن على رفتم و گفتم : اى پسر رسول خدا، با واگذارى حکومت به این مرد طاغى گـردنـهـاى مـا را خـوار کـردى و مـا شـیعیان را برده دیگران ساختى ! امام شروع کرد به پاسخ دادن و در حین سخن ناگهان خلط خون در گلوى حضرت برآمد امام طشتى طلبید و در آن قى کرد و طشت پر از خون شد.. .
وصیت
هـنگامى که امام حسین علیه السلام از برادر دیدن مى کرد، امام او را از مسمومیت خویش آگاه کـرد، سـخـن هـا مـیـان آنـهـا رد و بـدل شـد ولى امـام حـاضر نشد در برابر اصرار برادر، قاتل خویش را معرفى کند، مبادا فتنه اى برخیزد. آن گاه چنین وصیت نمود:
«چون به شهادت رسیدم ، مرا غسل ده و کفن کن و به نزد قبر پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله بـبـر تـا بـا او دیـدارى تـازه کـنـم ، سـپـس مـرا نـزد مادرم فاطمه ببر، آن گاه به قـبـرسـتان بقیع روانه ساز و در آنجا به خاک بسپار، و بدان که از دست حمیرا (عایشه ) به خاطر کینه اى که با ما دارد مصیبتها به من خواهد رسید.»(1)
و بـه روایـتـى سفارش فرمود: «(اگر مانع شدند) مرا در بقیع کنار جده ام فاطمه بنت اسد دفن کنید».
و بـه روایـتـى دیگر فرمود:« مرا در کنار رسول خدا دفن کن ، زیرا من به آن حضرت و خانه اش از دیگران (ابوبکر و عمر) که بدون اجازه او در آنجا دفن شدند سزاوارترم ... امـا اگـر آن زن (عـایـشـه) مـانـع شـد تـو را بـه خـویـشـاونـدیـم بـا تـو و بـا رسول خدا که به اندازه شاخ بادکشى خون ریخته نشود… .»
درباره وب

جست وجو
ویژه مدیریت وب
لینک دوستان
برچسبها وب
تاریخ : پنج شنبه 91/10/21 | 2:32 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
آخرین مطالب
آی پی شما
ساعت
بینندگان عمومی
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 1992562