وای من این ناله نیزار چیست
جان درون پیکرم انگار نیست
باز شور نینوا دارم به دل
داغ یار آشنا دارم به دل
باز هفتاد و دو تن تنهای پاک
عاشقانی غرق خون غرق خاک
مردسالاران دشت کربلا
آن دلاور مرد های بی ریا
بشنو از نی چون حکایت می کند
از لبی تشنه روایت می کند
از عطش از اشک از گرما و خون
از بیابانی سراسر واژگون
از بدن هایی که دست و سر نداشت
یا سر و دستی که پیکر هم نداشت
وای من دستان عباست ببین
پیکر یار علمدارت ببین
این دلاور مرد سقای عرب
دست بر پیکر ندارد ای عجب
حیف از آن ماه بنی هاشم نبود
حیف از آن دردانه عالم نبود
رسم مردان دروغین را ببین
ابن ملجم های بی دین را ببین
تا ابد این ننگ می ماند به جا
سر بریدن از امیر کربلا
سر بریدن مرد مردستان حسین
ماه شب های غریبستان حسین
شهسوارا این صبوری تا به کی
طاقت از کف رفت دوری تا به کی
سر به صحرای جنون خواهم زدن
تن به دریای ها خون خواهم زدن
آرزویم تشنه لب جان دادن است
با تن بی سر به خاک افتادن است
جان فدایت تشنه لب سردار من