خوش داشتند حرمت میهمان کربلا
مظلومیت از آنجا شروع شد که مردم کوفه در ظاهر پیشنهاد رهبرى و قیام را به حضرت امام حسین علیه السلام دادند، چقدر نامه هاى پیاپى به حضرت نوشتند و در آن نامه ها ضمن گلایه از حکومتهاى سابق و جنایات آنها اظهار داشتند: ما رهبرى نداریم ، به طرف ما بیا، شاید خداوند بخاطر شما ما را بر حق گرد آورد، ما با حاکم شهر در جمعه و عید همراه نمى شویم ، همینکه خبر آمدن شما بما برسد، حاکم شهر را به طرف شام بیرون مى کنیم ،
امثال این نامه ها پیاپى نزد حضرتش مى آمد، و در این میان بسیارى از کسانى که بعدا جزء لشکر عمر ابن سعد شدند نیز نامه ها فرستادند همانند شبث ابن ربعى و عمرو ابن حجاج و حجار ابن ابجر.
نوشتند که زمین سرسبز و میوه ها رسید، هر وقت خواستى بیا که بر لشکر آماده وارد مى شوى ، و در نامه دیگر نوشتند بشتاب که مردم منتظر شما هستند، آنها بجز شما به کسى علاقه ندارند، بشتاب ، بشتاب ، بشتاب .(226)
مؤ لف گوید: واى بر آنها، آرى لشکرشان آماده بود، اما بر علیه امام حسین ، منتظر بودند، اما براى شهادت حضرت و یارانش ،
بیا شهر کوفان سراسر گل است | چمنها پر از سارى و بلبل است | |
زمین چون زمرد هوا همچو سیم | گلاب آید از جوى و مشک از نسیم | |
صفاى گلستان به دیدن رسید | ثمرهاى بستان به چیدن رسید | |
بیا بال بگشا دلى شاد کن | تفرج در این جنت آباد کن | |
سپاهى به پیش آیدت بنده وار | که اندیشه او را نجوید کنار |