جمعه ها و انتظار
فقط جمعه ها به انتظار می نشیند،هیچ گاه ندانستم چرا فقط جمعه ها؟!!!
هیچ گاه جرأت پرسش نداشتم...
امااینکه او چرا فقط تا غروب جمعه منتظر می نشست درگیرم کرده بود...
آخر دل را به دریا زدم و گفتم هرچه بادا باد،یکی از این جمعه ها جلو رفتم مثل همیشه منتظر نشسته بود و به آسمان نگاه می کرد،درکنارش نشستم و مانند او به آسمان خیره شدم کمی که گذشت رو به من کرد و گفت:چرا اینجایی و به آسمان خیره شدی؟
من هم رو به او کردم و فرصت را مناسب دانستم،گفتم:خودت چرا اینجایی و خیره ای به این آسمان؟!
کمی مکث کرد،به فکر فرو رفت بعد لبخند تلخی زد و گفت:این کار همیشه من است.
گفتم:می دانم اما نمی فهمم چرا؟
دوباره با کمی تأخیر گفت:شنیدی که همیشه می گویند جمعه روز انتظاره،روزی که شاید او بالاخره با کوله باری از عدالت بیاید؟
گفتم:خب آره.
ادامه داد:هرجمعه تا غروب می نشینم تا شاید بالاخره یکی از این جمعه ها بیاد.
گفتم:فقط همین؟!یعنی فقط هر جمعه تا غروب می نشینی و فقط می نشینی و خیره می شوی؟! پس بقیه ساعت ها و روزها چه؟!
گفت:آخه می گویند جــمــــعه میاید.
گفتم:تو مگه دوست نداری که بیاد؟!؟
گفت:معلومه که دوست دارم.
گفتم:پس باید بلند بشی،حرکت کنی،تلاش کنی،نشستن تنها و خیره شدن آن هم فقط یک چند ساعتی که مشکلی را حل نمی کند،تو باید دعا کنی که بیاید همیشه دعا کنی نه فقط جمعه ها...
گفت:آره،اما خیلی ها مثل من هستند...خیلی ها...
خیلی هامون فقط می نشینیم،بی هیچ زحمتی،آن وقت می گوییم که دوستش داریم،دوست داریم که بیاید اما...
اماش را خودمون بهتر می دونیم لازم نیست همه چیز را به ما بگویند،بعضی وقتها باید خودمان به خودمان تذکر بدهیم.
خیلی هامون اگر قرار باشد فلان کس بیاید اما نشود خودمان را به آب و آتش می زنیم تا شرایط حضورش فراهم بشود
امـــــــــــــــــــا....
اما برای آمدن منجی عالم بشریت هیچ کاری نمی کنیم فقط می نشینیم و می گوییم:
خــــــــــــــــدا کــــــــــــــــــــــند کــــــــــــــــــــــه بـــــــــــــــیــــــــ ــــــــــایــــــی...
کمی به درون خود نگاه کنیم
کمی به خود تذکر دهیم
کمی به خود آییم






تاریخ : جمعه 91/9/24 | 5:47 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.