از امام زین العابدین علیه‏السلام روایت شده که چون سر مبارک امام حسین علیه‏السلام را برای یزید آوردند، سر مقدس را مقابل خود قرار داده و می‏خواری می‏کرد. یک روز فرستاده پادشاه روم که از اشراف بود در مجلس حضور داشت و از یزید پرسید که این سر کیست؟ یزید گفت: «این سر حسین بن علی، فرزند فاطمه، دختر رسول خداست.» فرستاده روم وقتی چنین شنید گفت: «تف بر تو باد. پدر من با واسطه‏های بسیار از نواده‏های حضرت داوود است؛ با این حال، مسیحیان مرا به این دلیل بزرگ می‏شمارند واز خاک پایم تبرک می‏برند، و شما پسر دختر پیامبر خود را می‏کشید؟! این چه دین داری است؟» یزید وقتی اعتراض سفیر روم را شنید، گفت: «این نصرانی را بکشید تا مرا در کشور خود رسوا نکند.» چون نصرانی چنین فهمید گفت: «دیشب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را در خواب دیدم که به من فرمودند: تو اهل بهشتی.» و سپس شهادتین گفت و سر حسین علیه‏السلام را به سینه چسبانید و بوسید تا کشته شد. 






تاریخ : جمعه 91/9/24 | 12:21 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.