در بحارالانوار جلد44 ،36و13 آمده که در عزای امام حسین(ع) خداوند پیش از خلقت سوگواری کرده و در ادامه نیز همه انبیاء الهی از حضرت آدم تا حضرت ختمی مرتبت در اعصار مختلف بر سوگ سیدالشهداء(ع) گریسته و با این ماتم عظیم به همنوایی نشستهاند.
حضرت اسماعیل ( ع) درکربلا
هنگامیکه حضرت اسماعیل ( ع) گوسفندان خود را به شریعه فرات فرستاد مشاهده کرد که آنان آب نمینوشند پس از خداوند علت آنرا جویا شد .
وحی رسید که ای اسماعیل از گوسفندان بپرس و او از گوسفندان سوال نمود که چرا آب نمینوشید؟
آنان در پاسخ گفتند : ای اسماعیل ( ع ) امام حسین ( ع ) فرزند حضرت محمد ( ص ) در اینجا با لب تشنه شهید میشود [ و این آب از او منع میشود ] و ما به جهت حزن و اندوه و به احترام او آب نمینوشیم .
حضرت موسی ( ع ) و عاشورا
روزی شخصی از بنی اسرائیل حضرت موسی ( ع ) را دید که او باشتاب وبا حالتی خاص و درحالیکه رنگ به رخساره ندارد برای عبادت و مناجات با خدا میرود عرض کرد : ای نبی خدا( ع ) من گناه برزگی انجام دادهام و میدانم که اکنون برای مناجات با خدا وهم صبحتی با او می روی ای پیامبر خدا( ع ) از تو طلب و خواستهای دارم و میخواهم از خداوند سوال کنی آیا گناه مرا میبخشد ؟
حضرت موسی ( ع ) پذیرفت و هنگام مناجات با خداوند عرض که : ای خداوند بزرگ توعالمی به آنچه که میخواهم تکلم نمایم آن مرد که بنده ای از بندگان توست گناهی را مرتکب گشته و ازمن خواسته تا برای او بدرگاه تو طلب عفو و رحمت نمایم .ازجانب خداوند خطاب رسید: ای موسی( ع ) هرکس ازمن طلب مغفرت و بخشش نماید من او را مورد رحمت وغفران خود قرار می دهم بجز قاتل حسین ( ع ) . حضرت موسی ( ع ) عرض کرد : حسین( ع ) کیست ؟
خطاب رسید : همان کسی که ذکر او و احوالات او در گذشته و درکوه طور برای تو گفته شده است. عرض کرد : چه کسی او را میکشد ؟
خداوند فرمود : او را جماعتی طاغی و ستمگر که خود را از امت خد ا میشمارند، میکشند و اسب او فرار کرده و شیهه کشان میگوید : ای داد از امتی که فرزند پیغمبر(ص) خود را میکشند . این ستمگران بدن او را برروی خاکها بی غسل و بی کفن رها کرده و حرم او را غارت میکنند و زنان او را به اسارت گرفته یاران او را شهید و سرهایشان را برسرنیزهها کرده و در بلاد مختلف میگردانند ای موسی اطفال صغیر ایشان از تشنگی هلاک شده و بزرگانشان از شدت تابیدن آفتاب ، پوست بدنشان بهم کشیده میشود . دراین هنگام حضرت موسی (ع) گریست و خطاب رسید ای موسی (ع)بدانکه هرکس گریه کند درعزای او یا گریاند یا خود را شبیه به گریستن کند ( تباکی ) آتش را بربدنش حرام میکنم .
حضرت ذکریا ( ع ) وذکر مصائب حضرت سید الشهدا ( ع )
از حضرت مهدی ( عج ) نقل شده که زکریا(ع) از خداوند درمورد اسماء خمسه طاهره سوال نمود و ازحضرت باری تعالی خواست تا آن اسماء را بدو هم بیاموزد ، جبرئیل نازل شد وآن اسماء را به او یاد داد . زکریا (ع) نیزآن اسماء را ذکرنمود وحالات عجیبی براو مستولی میشد اوهرگاه نام حضرت محمد(ص) ، علی(ع) و فاطمه(س) وحسن(ع) را میبرد غم و اندوه ازدلش رخت برمیبست اما همین که نام حسین (ع) را میبرد بغض گلویش را میگرفت و دلش به طپش میافتاد و اشکهایش جاری میگشت.
پس به خداوند عرض کرد : خدایا چه میشود که نام آن چهار بزرگوار مرا از هم وغم نجات میدهد ولی اسم حسین (ع) را که میبرم اشکانم جاری میشود و دلم میشکند ؟
سپس خداوند او را خبرداد از قضیه شهادت حسین (ع) و فرمود ( کهیعص) پس کاف به کربلا و ( هاء ) به هلاکت و کشته شدن عترت طاهره و ( یاء ) به یزید قاتل و کشنده امام حسین ( ع ) و ( عین ) به عطش او و ( صاد ) به صبرش برمصائب دلالت دارد .
چون ذکریا(ع) این مصائب را شنید تا سه روز از مسجد بیرون نیامد و کسی را بحضور نپذیرفت و پشت هم میگریست وعرض کرد خدا یا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا میسازی ؟ و سپس از خدا خواست تا او را فرزندی عطا کند که محبت او دردلش بسیار باشد و او نیز به سرنوشت امام حسین(ع) دچارشود ، خداوند نیز حضرت یحیی(ع) را به اوعطا فرمود و حضرت یحیی(ع)نیز همانند حضرت سیدالشهدا (ع) بدنیا آمد ( یعنی مدت حمل او شش ماه بود) و سراز بدن او نیز جداساختند .