متن عربى :
رَاءَیْتُ فى مَنامى قَبْلَ مَوْلِدِهِ کَاءَنَّ قِطْعَةً مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله قُطِعَتْ فَوُضِعَتْ فى حِجْرى ، فَفَسَّرْتُ ذلِکَ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله ، فَقالَ: ((خَیْرا رَاءَیْتِ، إِنْ صَدَقَتْ رُؤْیاکِ فَإِنَّ فاطِمَةَ سَتَلِدُ غُلاما فَاءَدْفَعُهُ إِلَیْکِ لِتُرْضِعیهِ)).
قالَتْ: فَجَرَى الاَْمْرُ عَلى ذلِکَ.
فَجِئْتُ بِهِ یَوْما، فَوَضَعْتُهُ فى حِجْرِهِ، فَبَیْنَما هُوَ یُقَبِّلُهُ فَبالَ، فَقَطَرَتْ مِنْ بَوْلِهِ قَطْرَةٌ عَلى ثَوْبِ النَّبِیِّ صلّى اللّه علیه و آله ، فَقَرَصْتُهُ، فَبَکى ، فَقالَ النَّبیُّ صلّى اللّه علیه و آله کَالْمُغْضِبِ: ((مَهْلا! یا اُمَّ الْفَضْلِ، فَهذا ثَوْبى یُغْسَلُ، وَ قَدْ اءَوْجَعْتِ اِبْنى )).
قالَتْ: فَتَرَکْتُهُ فى حِجْرِهِ، وَقُمْتُ لاِ آتیهِ بِماءٍ، فَجِئْتُ، فَوَجَدْتُهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَبْکى .
فَقُلْتُ: مِمَّ بُکاؤُکَ یا رَسُولَ اللّهِ؟
فَقالَ: ((إِنَّ جَبْرَئیلَ علیه السّلام اءَتانى ، فَاءَخْبَرَنى اءَنَّ اءُمَّتى تَقْتُلُ وَلَدى هذا. [لااءَن الَهُمْ اللّهُ شَفاعَتى یَوْمَ الْقیامَةِ].
ترجمه :
گفت : پیش از آنکه امام حسین علیه السّلام متولد گردد، شبى در خواب دیدم که گویا پاره اى از گوشت بدن حضرت خاتم الانبیاء صلّى اللّه علیه و آله بریده شد و در دامن من قرار گرفت ؛ پس این خواب خود را به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله عرض نمودم . آن جناب فرمود: که همانا اگر خواب تو راست باشد فاطمه زهرا علیها السّلام پسرى خواهد زائید و من آن طفل را به تو مى سپارم تا او را شیر دهى .
ام الفضل گفت : که به همان قسمى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده بود واقع گردید و حسین علیه السّلام را به من سپرد و دایه او بودم تا اینکه روزى آن طفل را به خدمت جدّ بزرگوارش آوردم و او را در دامان پیغمبر نهادم و آن حضرت ، نور دیده خود را مى بوسید ناگاه طفل بول کرد و قطره اى از بول او بر جامه پیغمبر رسید. من گوشت بدنش را نشگون گرفتم ، امام حسین علیه السّلام به گریه افتاد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مانند شخصى خشمناک به من فرمود: ((آرام باش ، اى ام الفضل ! اینک جامه را به آب مى توان شست ، تو فرزند دلبند مرا آزردى .))
ام الفضل گفت : او را در دامان پیغمبر گذاردم و خود رفتم تا آنکه آب آورده جامه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را بشویم ، چون برگشتم دیدم که جناب پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله گریان است . عرض کردم : یا رسول اللّه ! چه چیز شما را گریانید؟
فرمود: اینک جبرئیل بر من نازل گردید و مرا خبر داد که این فرزند را، اُمّت من به قتل مى آورند!
درباره وب

جست وجو
ویژه مدیریت وب
لینک دوستان
برچسبها وب
تاریخ : دوشنبه 91/9/13 | 1:25 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
آخرین مطالب
آی پی شما
ساعت
بینندگان عمومی
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 61
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 1997888