توضیح و تبیین صحیح این نظریه
باید توجه داشت که طرفداران این نظریه با طرح چنین دیدگاهى، نخواسته اند قیام عاشورا را یک اقدام و عمل بى هدف وبى نتیجه به شمار آورده وآن را مانند بسیارى از امور تعبّدیّه، تعبّد محض بدانند که نمى توان براى آن فلسفه و اهداف دیگرى را تصور کرد، بلکه مراد آنان این بوده که هدف امام(علیه السلام)ازاین حرکت را، تنها اطاعت امرخدا وجلب خشنودى حضرت حق و درنتیجه اداى تکلیف خویش جلوه دهند، چنانکه با اینکه آثار و نتایج فراوانى بر رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مترتب مى شود، اما گفته مى شود هدف پیامبر(صلى الله علیه وآله) از رسالتش، فرمانبرى از حکم الهى و اداى تکلیف بوده است. بنابراین، این نوع نگرش به حادثه عاشورا درصدد بیان این مسئله است که پذیرش شهادت از سوى معصومان(علیهم السلام) به فرمان الهى، امرى بر اساس موازین شرعى و عقلى بوده است و عقل وشرع آن را براى مصالح مهم تجویز کرده است. (بدون آنکه زیر سؤال بردن اهداف دیگر قیام و یا حتى انکار آنها مطرح باشد.) چنانکه در هیچ یک از آیات288 و اخبار289 فراوانى که درباره جهاد و شهادت وجود دارد، مسئله رجحان و ترتب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقید به عدم شهادت و آگاهى به پیروزى، نشده است، بلکه نبرد با دشمن و جان بازى در راه اعلاى کلمه حق، امرى راجح وداراى پاداش فراوان و از نشان هاى ایمان به شمار آمده است.290هم چنانکه در دعاها نیز، درخواست شهادت و اشتیاق به آن از فضایل بزرگ انسانى شمرده شده است. بر این اساس است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)خود، مردم را از این امر باز نمى داشتند. براى نمونه مى توان به جریان عَمرو بن جَمُوح انصارى در جنگ اُحُد اشاره کرد. وى چون لَنگ بود، پسرانش او را از شرکت در جنگ منع مى کردند و مى گفتند: خداوند تو را معذور داشته است. این در حالى بود که او آروزى شهادت مى کرد. عمرو خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید وگفت: پسرانم مرا از شرکت در جهاد منع کرده اند. به خدا سوگند من مى خواهم با همین پاى لنگ وارد بهشت شوم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: خداوند تو را از جهاد معاف کرده است; اما چون عمرو قانع نشد، پیامبر فرمود: ماعَلَیْکُمْ اَنْ لاتَمْنَعُوهُ، لَعَلَّ اللهَ یَرْزُقهُ الشَهادة; باکى نیست از اینکه او را منع نکنید; شاید خداوند شهادت را نصیب و روزى او کند. عمرو در جنگ شرکت کرد و به درجه رفیع شهادت رسید.291
بنابراین اگر شهادت به خودى خود امرى مطلوب نبود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین اجازه اى را به عمرو نمى داد. هم چنین پیامبر(صلى الله علیه وآله)به امام حسین(علیه السلام) فرمود: اِنَّ لَکَ فِى الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْ تَنالَها اِلا بِالشَهادَةِ292 براى تو در بهشت مقامات و درجاتى است که تنها با شهادت به آن میرسى.
از این رو مى توان گفت طرفداران این نظریه ضمن اذعان به این مسئله که قیام امام حسین(علیه السلام) کاملا آگاهانه وبه انگیزه دفاع از اسلام واحیاى سنت جدش بوده است، بر این باور نیز هستند که این حرکت از جانب حضرت، به جهت دستیابى به آن مقامى بوده که خداوند در بهشت براى او در نظر گرفته است و تنها راه رسیدن به آن، به فرمایش پیامبر(صلى الله علیه وآله)، شهادت بوده است، واین مطلب با توجه به منزلت و جایگاه خاص شهادت در فرهنگ اسلامى وآموزه هاى دینى، کاملا درست و مورد پذیرش هر مسلمانى است.
6. نظریة تکلیف ویژه بودن قیام
دیدگاه مهم دیگرى که درباره فلسفه قیام امام حسین(علیه السلام) مطرح است، آنست که نهضت امام(علیه السلام) معلول یک دستور خصوصى و محرمانه از جانب خداوند بوده و جریان عاشورا یک قضیه و تکلیف شخصى بوده که تنها شخص امام حسین(علیه السلام)مکلف به انجام آن بوده است. بر اساس این برداشت، مقتضاى روایات آنست که حادثه کربلا جریانى است که از آغاز خلقت رقم خورده و این تکلیف سید الشهدا بود که بر اساس فرمان ازلى الهى، عمل نموده و خود را قربانى کند. این دیدگاه، مبتنى براین اصل است که امام(علیه السلام) بر حسب ظاهر، حرکتى برخلاف اصول و چارچوب هاى فقهى وحقوقى به انجام رسانده است، زیرا اقدام به امر پر خطر و هلاکت آمیز کرده است; اما مقام عصمت امام(علیه السلام) اقتضا مى کند که چنین حرکتى پشت پرده، علت و سرّى داشته باشد که آن سبب تکلیف براى آن حضرت شده باشد; اما براى دیگران تکلیفى ایجاد نمى کند.
با توجه به همین ملاک ها و برخى ظواهر ادله بود که گروهى مى کوشیدند تا حضرت را از این اقدام باز دارند و برخى نیز تا آنجا پیش رفتند که عمل امام(علیه السلام) را از مصادیق القاء در تهلکه شمردند. در این باره مرحوم علامه مجلسى بعد از نقل دیدگاه سید مرتضى(رحمه الله)پیرامون حادثه عاشورا ،در پاسخ و نقد آن مى نویسد:
«در کتاب الامامه و کتاب الفتن اخبار بسیارى نقل شده که دلالت دارد بر اینکه هر یک از امامان(علیهم السلام)مأموریت هاى ویژه اى داشتند که در صحیفه هاى آسمانى نازل بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نوشته شده بود و آنان همان مأموریت ها را انجام دادند. بنابراین شایسته نیست که احکام مربوط به آنان را با معیارهاى احکام خودمان بسنجیم...»293
و در جاى دیگر مى گوید:
احوال پیشوایان دین را به احوال خود قیاس نباید کرد و تکلیف ایشان، تکلیف دیگر است.294
و مرحوم صاحب جواهر مى نویسد:
و ما وقع من الحسین(علیه السلام) مع انه من الاسرار الربانیه و العلم المخزون، یمکن ان یکون لانحصار الطریق فى ذلک ... على انه تکلیف خاص قد قدم علیه و بادر الى اجابته و معصوم من الخطاء لایعترض على فعله و لاقوله ...295
آنچه از امام حسین(علیه السلام) واقع شد با آنکه (باید پذیرفت که) از اسرار الهى و دانش ذخیره شده نزد پروردگار است، ممکن است که روش امام(علیه السلام) تنها راه (براى انجام تکلیف الهى) بود. ... البته تکلیف ویژه حضرت نیز بود که به آن عمل کرد و مبادرت به پذیرش آن کرد و امام(علیه السلام)مصون و پاک از خطاست، از این رو بر گفتار و کردارش خرده نمى توان گرفت.
آنچه از بیان صاحب جواهر برداشت مى شود، آنست که:
1. حرکت امام وحادثه کربلا ازاسرار الهى است که دسترسى به آن ممکن نیست.
2. امام(علیه السلام) تکلیف ویژه اى داشت که به آن عمل کرد و چون معصوم از خطاست، بر گفتار وکردارش، خرده نمى توان گرفت. بنابراین نباید تکلیف سایر مکلفان را که عمل به عموم و اطلاق ادله است با تکلیف امام(علیه السلام) که تکلیف ویژه است، مقایسه کرد و عمل امام(علیه السلام) ملاک عمل براى سایر مکلفان باشد.
مؤلف ناسخ التواریخ در این باره مى نگارد:
"حسین(علیه السلام) عالما ادراک شهادت را تصمیم عزم داد، به حکم مصلحتى که سرّ آن را جز خدا کس نداند ... و نتوان گفت که چرا دانسته خود را به تهلکه افکند; زیرا که تکلیف امام(علیه السلام) بیرون تکالیف خاص وعام است."296
و نیز در جاى دیگر مى گوید: "تکلیف پیامبران و امامان(علیهم السلام)بیرون از تکالیف دیگر مردم است".297 و آیا؟؟؟؟ است
علامه طباطبایى(رحمه الله) در این باره مى نویسد:
"سیدالشهدا(علیه السلام) نظر به رعایت مصلحت اسلام و مسلمین، تصمیم قطعى بر امتناع از بیعت و کشته شدن گرفت و بى محابا مرگ را بر زندگى ترجیح داد و تکلیف خدایى وى نیز امتناع از بیعت و کشته شدن بود. و این است معناى آنچه در برخى از روایات وارد است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در خواب به او فرمود: خدا مى خواهد تو را کشته ببیند. و نیز آن حضرت به بعضى از کسانى که از نهضت منع اش مى کردند، فرمود: خدا مى خواهد مرا کشته ببیند."298
اندیشمند دیگرى در این زمینه نگاشته است:
"برحسب اخبار معتبره، برنامه کار و دستورالعمل دوران امامت هریک از امامان، قبلا تعیین شده وتوسط پیغمبر(صلى الله علیه وآله)به آنها سپرده شده و هرکدام در عصر خود مکلف به وظایفى بودند و تعهداتى داشتند که طبق آن رفتار کردند... تکلیف این بزرگواران على التحقیق غیراز روش و تکلیف مردم عادى است، اینها حجج و بینات و صنایع پروردگارند و کسى از این امت با ایشان قیاس نمى شود."299
و در جاى دیگر مى نگارد:
"از نظر اصول مذهب شیعه و احادیث معتبره هر یک از امامان(علیهم السلام) موظف به اجراى برنامه اى بودند که از طرف خدا به وسیله پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به آنها رسیده بود و به صریح این اخبار، برنامه امام حسین(علیه السلام) این نبود که قیام کند و حکومت اسلامى را تأسیس نماید، بلکه برنامه او قیام و شهادت بود و امام، عالم به این برنامه بود."300
مرحوم آیتى، در ضمن نقل جمله اى از امام(علیه السلام) از کتاب لهوف سید بن طاووس که فرمود:"وَخُیِّرَ لِى مَصْرَعٌ اَنَا لاقِیهِ"301 مى گوید:
"از این جمله باید فهمید که این نقشه، نقشه اى خدایى است و نقشه اى نیست که با دست حسین(علیه السلام) طرح شده باشد، یعنى خداى جهان از ازل براى چنین انحرافى و در چنین فساد و اجتماع خطرناکى و براى این وضع ناهنجار و نامساعد رسم شهادت و راه جانبازى را در عهده من نهاده است."302
و نیز درباره سخن حضرت که فرمود: لامَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ303 گفته است:
"باز سخن همانست. این نقشه اى خدایى است و اوست که علاج و وسیله اصلاح این وضع موجود را شهادت من دانسته است از آنچه با قلم تقدیر نگارش یافته است، چاره اى نیست."304
درباره وب

جست وجو
ویژه مدیریت وب
لینک دوستان
برچسبها وب
تاریخ : جمعه 91/9/10 | 3:46 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
آخرین مطالب
آی پی شما
ساعت
بینندگان عمومی
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 60
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 1997887