و در جاى دیگر مى نویسد:

"احتیاجى به دستور خصوصى نیست. آخر دستور خصوصى را در جایى مى گویند که دستورهاى عمومى وافى نباشد. امام حسین(علیه السلام) در کمال صراحت فرمود: اسلام دینى است که به هیچ مؤمنى (حتى نفرمود به امام) اجازه نمى دهد که در مقابل ظلم، ستم، مفاسد وگناه بى تفاوت بماند. امام حسین(علیه السلام) مکتب به وجود آورد، ولى مکتب عملى اسلامى، مکتب او همان مکتب اسلام است ... ما این حادثه را از مکتب بودن خارج کردیم، وقتى از مکتب بودن خارج شد، دیگر قابل پیروى نیست،... آیا خیانتى از این بالاتر هم در دنیا وجود دارد؟"317


تفسیر و تبیین صحیح این نظریه

اگر طرفداران این دیدگاه بر این باور باشند که تکلیف امام حسین(علیه السلام) این بود که به دنیا بیاید و بعد کشته شود و به هدف و آرزوى خویش یعنى شهادت و رسیدن به بالاترین درجات قرب الهى برسد، بدون آنکه حرکت حضرت قابل پیروى و درس گرفتن براى مسلمانان باشد، این تفسیر مردود و غیر قابل پذیرش است، اما آنچه مسلم به نظر مى رسد این است که بسیارى از طرفداران این نظریه، درصدد نفى بُعد الگوگیرى از حادثه عاشورا و اسوه بودن نهضت حضرت نبوده اند، بلکه هدفشان از طرح چنین دیدگاهى، (چنانکه در بحث دفاع از نظریه تعبد به شهادت نوشتیم.) باطل دانستن نظریه اى است که هدف از قیام حضرت را تنها تشکیل حکومت اسلامى دانسته و اخبارى را که دلالت بر علم تفصیلى امام(علیه السلام) به زمان حادثه کربلا دارند، ضعیف و مجعول مى داند. هم چنانکه برخى دیگر همانند صاحب جواهر در کنار قائل شدن به تکلیف ویژه امام حسین(علیه السلام)، یکى از دستاوردهاى نهضت حضرت را، حفظ شریعت و رسوایى دشمنان مى داند318 که بى شک این میزان ثمره قائل شدن براى قیام کربلا، ضمن آنکه منطقى و منطبق بودن حرکت امام(علیه السلام)بر اصول و ظواهر ادله را اثبات مى کند، قابلیت الگوگیرى و اقتدا به آن حضرت را نیز براى هر مسلمانى، روشن مى سازد.

البته این مطلب را نیز نمى توان انکار کرد که (چنانکه اشاره شد) بر اساس برخى از اخبار، برنامه کار و دستورالعمل دوران امامت هر یک از امامان(علیهم السلام) قبلا از طرف خداوند، تعیین و به وسیله رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به آنها ابلاغ شده و هر کدام در عصر خود مکلف به وظایفى بودند که مى بایست انجام دهند. چنانکه در کتاب کافى بابى است با عنوان: انَّ الائمه(علیهم السلام)لم یفعلوا شیئاً و لایَفْعَلونَ الا بعهد من الله عزَّ وَ جَلَّ وَ امر منه لایتجاوزونه319


اما باید توجه داشت که به نظر مى رسد بین اینکه هر امامى آگاه به تکلیف و فرجام کار خویش باشد و در نتیجه با توجه به اوضاع و شرایط روزگار امامت خویش، مأمور به اجراى یک برنامه خاصى باشد و بین اینکه عمل آن امام الگو براى پیروانش باشد، (چنانکه در طول تاریخ چنین بوده است) منافاتى وجود نداشته باشد، بلکه این دو، دو روى یک سکه

هستند. از این رو، لازمه آگاهى امام از پایان کار خویش و قائل شدن به تکلیف ویژه براى هر امام، به معناى نفى اسوه بودن و عدم امکان الگو پذیرى از سیره آن امام نیست; بلکه حتى مى توان ادعا کرد که نه تنها بین این دو، ملازمه وجود ندارد; بلکه اساسا خدا این تکلیف را با این کیفیت و شرایط در نظام خلقت طراحى و مقدر کرده است تا به وسیله آن، به جهانیان راه و مکتبى را ارائه دهد که تا قیامت، آثار و ثمرات آن پایدار و ماندگار باشد. از این رو مانعى ندارد که اصلا خداوند به سبب چنین حکمتى، چنین وظیفه اى را براى سیدالشهدا(علیه السلام) مقدر و معین کرده و حضرت را از آن آگاه کرده باشد. به تعبیر دیگر، دستور خصوصى و محتواى روایت مشیت نسبت به جریان عاشورا، به این معناست که خدا بر مبناى قانون کلى جهاد (که هر زمان بنیان اسلام و عزت و شرف امت اسلامى در خطر بیفتد، بر هر مسلمانى واجب است که حتى با اطمینان به شهادت، با دشمن بجنگد) از امام حسین(علیه السلام) خواسته است که با حکومت یزید مبارزه کند تا مسلمانان نیز از وى سرمشق گرفته و با ستمگران دین ستیز به مبارزه و جهاد همت گمارند و خدا مى دانست که حسین بن على(علیه السلام) راه اطاعت را که مبارزه با یزید باشد، خواهد برگزید و یزید راه معصیت را که کشتن حسین(علیه السلام)باشد، اختیار خواهد کرد و در نهایت، مبارزه حسین(علیه السلام) با یزید با آن شرایط و ویژگى ها، به شهادت حسین(علیه السلام)، خاندان و یارانش و اسیر شدن زنان و کودکانش، منجر خواهد شد. البته بدیهى است که در صورتى این واقعه الگو و آموزنده براى مسلمانان در طول تاریخ خواهد بود که تمام جریانات و حوادث آن در مسیر و بستر طبیعى صورت پذیرد، هم چنانکه تمام فعالیت ها و تلاش هاى امام(علیه السلام) از آغاز نهضت تا فرجام آن، کاملا در مسیر طبیعى بود.

بنابراین، چنانکه اصل بعثت پیامبران (صلوات الله علیهم اجمعین) به طور عموم و بعثت رسول مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) و نصب دوازده امام(علیهم السلام) به طور خصوص، در نظام عالم، طراحى غیبى داشته و داراى حکمت و فلسفه اى بوده است، هیچ مانعى ندارد که هر امامى ، با توجه به شرایط عصر امامتش، از سوى خداوند، مأمور انجام کار خاصى بوده باشد، و این تعدد و اختلاف وظایف، با توجه به متعدد و متفاوت بودن اوضاع و شرایط، براى پیروان آنان مى تواند سرمشق و قابل الگوگیرى باشد.


یکى از اندیشمندان معاصر بعد از آنکه بُعد غیبى بودن نهضت عاشورا را و اینکه این حادثه طراحى غیبى داشته، تأیید مى کند، در این باره مى گوید:


"... خداوند چنین اقدامى (قیام سیدالشهدا(علیه السلام)) را با این ریزه کارى ها خواسته است به همان دلیلى که قرآن را فرستاده است، به همان دلیل که سنت را در زندگى ما معتبر کرده است، این واقعه را خواسته و معتبر کرده، تا به عنوان یک الگو، یک راه، یک درس و سندى در همه شرایط براى مسلمانان، سرمشق قرار گیرد و مسلمانانى که مى خواهند از امامان(علیهم السلام)پیروى کنند به زوایایى از آن بر اساس شرایط پیرامونى و مقتضیات زمانى اقتدا کنند."320


بنابراین با این تبیین و تفسیر از ویژه بودن تکلیف قیام، دیگر هیچ محذور و اشکالى متوجه این نظریه نیست.


فلسفه و اهداف قیام عاشورا از دیدگاه امام حسین(علیه السلام)

از آنچه درباره اهداف و فلسفه قیام عاشورا از نگاه هاى گوناگون بیان شد و مورد نقد و بررسى قرار گرفت، روشن شد که افزون بر آنکه برخى از این نظریه ها تصویر وارونه و یا دستِ کم نامناسب با شأن رهبر قیام ارائه کرده بودند، هیچ کدام از آنها، در ارائه یک تصویر روشن و جامع از انگیزه هاى قیام امام حسین(علیه السلام) توفیق نداشته اند.

سِرّ این عدم توفیق را باید (چنانکه در آغاز این نوشتار به آن اشاره شد) در عواملى هم چون نگاه یک سویه و تک بُعدى به نهضت کربلا و نیز عدم شناخت کافى نسبت به شخصیت رهبر این قیام و ماهیت حرکت وى ،دانست. بنابراین، پژوهشگر تاریخ عاشورا اگر بخواهد به ماهیت وجوهره قیام عاشورا تا حد زیادى پى ببرد، باید در گام نخست، با نگاه و مطالعه جامع و کامل درباره امام حسین(علیه السلام)، به زندگى، شخصیت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و کافى بیابد و سپس با مطالعه و تعمق لازم در بیانات و گفتار حضرت که در مقاطع گوناگون قیام و حتى پیش از آغاز آن درباره انگیزه حرکت خویش بیان کرده است، به فلسفه و ماهیت قیام آن حضرت تا حد زیادى شناخت بیابد.


اکنون با این مقدمه و با توجه به این که بهترین و مطمئن ترین سند براى شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیدالشهدا(علیه السلام)، کلمات خود آن حضرت و یا سایر امامان(علیهم السلام) در این باره است، مجموع خطبه ها، سخنان، نامه ها و وصیت نامه امام حسین(علیه السلام)که درباره اهداف و انگیزه هاى قیام عاشوراست و نیز برخى از تعابیر زیارت نامه هاى فراوان و گوناگون که از امامان دیگر درباره آن حضرت رسیده و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسى قرار گرفته و سپس با استخراج فهرست وار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها، پرداخته مى شود:


1. امام حسین(علیه السلام) در واپسین سال هاى عمر معاویه، به جهت زیارت خانه خدا، عازم مکه شدند. حضرت در مکه در جمع گروهى از عالمان و نخبگان دیگر مناطق اسلامى با ایراد خطبه اى شورانگیز و کوبنده ضمن یادآورى وظیفه سنگین و تکلیف خطیر عالمان و بزرگان شهرها در برابر پاسدارى از کیان دین و اعتقادهاى مسلمانان و پیامدهاى سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشى آنان در برابر سیاست هاى دین ستیزانه حاکمان اموى انتقاد کرده و هرگونه همراهى و سازش با آنان را گناه نابخشودنى دانستند. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامها و فعالیت هایش را بر ضد نظام ستمگر حاکم (که چند سال بعد در قالب یک نهضت خود را نشان داد) چنین اعلام فرمودند:


اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کان مِنا تَنافُساً فى سُلطان، و لا التماساً من فُضول الحُطام، ولکن لِنُُرِیَ (لِنَرُدَّ) المَعالمَ من دینک، ونُظهِرَ الاصلاحَ فى بلادک، ویَأْمَنَ المظلومونَ من عِبادک، و یُعمَلَ بِفَرائِضِکَ و سُنَنِکَ و اَحکامِکَ."321


خدایا تو مى دانى آنچه از سوى ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامهاى بر ضد حاکمان اموى) به خاطر سبقت جویى در فرمانروایى و افزون خواهى در متاع ناچیز دنیا نبوده است; بلکه براى اینست که نشانه هاى دینت را (به مردم) نشان دهیم (برپا کنیم) و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم. مى خواهیم بندگان ستمدیده ات در امان باشند و به دستورها و سنت ها و احکامت عمل شود.


از این جملات مى توان چهار هدف را براى اقدامها و فعالیت هاى امام حسین(علیه السلام) که در عصر حاکمیت یزید جزو اهداف قیام حضرت به شمار مى رفت، استخراج کرد:


الف: احیاى مظاهر و نشانه هاى اسلام اصیل و ناب محمدى(صلى الله علیه وآله);


ب: اصلاح و بهبودى در وضع شهروندان;


ج: مبارزه با ستمگران اموى جهت تأمین امنیت براى مردم ستمدیده;


د: فراهم ساختن بسترى مناسب براى عمل به احکام و واجبات الهى.


2. امام حسین(علیه السلام) در وصیت نامه اى که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه براى وى نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کردند:


انِّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِى اُمه جَدِّى محمد(صلى الله علیه وآله)اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهى عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیره جَدِّى محمد(صلى الله علیه وآله) و اَبى عَلىِّ بنِ اَبِى طالِب(علیه السلام)322


من از روى سرمستى و گستاخى و تبهکارى و ستمگرى از مدینه خارج نشدم; بلکه براى طلب اصلاح در امت جدم خارج شده ام. مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم على بن ابى طالب(علیه السلام) عمل کنم.






تاریخ : جمعه 91/9/10 | 3:45 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.