چون جناب امام حسین علیه السلام صدای برادر شنید، خود را به او رسانید دید برادر خود را در کنار فرات با تن پاره پاره و مجروح با دستهای مقطوع بگریست و فرمود:
اَلانَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی.
اکنون پشت من شکست و تدبیر و چاره من گسسته و به روایتی این اشعار انشاء فرمود:
اَما کانِ خَیْرُ الرُّسْلِ وَصّاکُمُ بنا
اَما نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِیّ الْمُسَدَّدِ
اَما کانَتِ الزَّهْرآءُ اُمّیَ دُونَکُمْ
اَما کانِ مِنْ خَیْرِ الْبَریَّهِ اَحْمَدِ
لَعِنْتُم وَاُخْزیتُمْ بِماقَدْ جَنَیْتُمُ
فَسَوْفَ تُلاقُوا حرَّ نارٍ تُوَقَّدُ
نقل شده که حضرت عباس علیه السلام در وقت شهادت سی و چهار ساله بود و آنکه ام البنین مادر جناب عباس علیه السلام در ماتم او و برادران اعیانی او بیرون مدینه در بقیع میشد و در ماتم ایشان چنان ندبه و گریه میکرد که هر که از آنجا میگذشت گریان میگشت، گریستن دوستان عجیبی نیست مروان بن الحکم که بزرگتر دشمنی بود خاندان نبوت را چون ام البنین عبور میکرد از اثر گریه او گریه میکرد.