ناگاه نوفل الارزق و به روایتی زیدبن ورقاء کمین کرده از پشت نخلی بیرون آمد و حکیم بن طفیل او را معین گشت و تشجیع نمود پس تیغی حواله آن جناب نمود آن شمشیر بر دست راست آن حضرت رسید و از تن جدا گردید، حضرت ابوالفضل علیه السلام جلدی کرد و مشک را بدوش چپ افکند و تیغ را به دست چپ داد و بر دشمنان حمله کرد و این رجز خواند:


وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُمُ یَمینی

اِنیّ اُحامی اَبَداً عَنْ‌دینی

نَجْلِ النَّبّی الطّاهِرِ الاَمینِ
وَ عَنْ اِمامٍ صادِقِ الْیَقین


پس مقاتله کرد تا ضعف عارض آن جناب شد، دیگر باره نوفل (لعین) و به روایتی حکیم بن طفیل لعین از کمین نخله بیرون تاخت و دست چپش را از بند بینداخت، جناب عباس علیه السلام این رجز خواند:


یا نَفْسُ لاتَخْشی منَ الْکُفّارِ
وَ‌ اَبْشِری بِرحْمَهِ الْجَبّارِ
مَعَ النَّبِیّ السَّیّدِ الْمُختارِ
قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیِهِمْ یَساری
فَاَصْلِهِمْ یا رَبّ حّر َّ النّار


و مشگ را به دندان گرفت و همت گماشت تا شاید آب را به آن لبان تشنگان برساند وناگاه تیری بر مشگ آب آمد و آب آن بریخت و تیر دیگر بر سینه‌اش رسید و از اسب در افتاد.

عَمُّوهُ بِالنَّبْلِ وَالسَّمْرِ الْعَواسِل
وَالْبَیْضِ الْفَواصِلِ مِنْ فَرْق اِلی قَدَم
فَخَرّض لِلاَرْضِ مَقْطُوعَ الْیَدیْنِ لَهُ
مِنْ کُلّ مَجْدٍ یمینٌ غَیْرَ مُنْجَذِمٍ

پس فریاد برداشت که ای برادر مرا دریاب، به روایت مناقب ملعونی عمودی از آهن بر فرق مبارکش زد که به بال سعادت به ریاض جنت پرواز کرد.






تاریخ : شنبه 91/9/4 | 11:59 صبح | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.