جبرئیل امین خادم ودربان رقیه
گردید فلک و اله و حیران رقیه
گشته خجل او از رخ تابان رقیه
آن زهره جیینى که شد از مصدر عزت
جبریل امین خادم و دربان رقیه
هم وحش و طیور و ملک و عالم و آدم
هستند همه ریزه خور خوان رقیه
خواهى که شود مشکلت اندر دو جهان حل
دست طلب انداز به دامان رقیه
جن و ملک و عالم و آدم همه یکسر
هستند سر سفره احسان رقیه
کو ملک یزید و چه شد آن حشمت و جاهش
اما بنگر مرتبت و شان رقیه
یک شب ز فراق پدرش گشت پریشان
عالم شده امروز پریشان رقیه
دیدى که چسان کند ز بن کاخ ستم را
در نیمه شب آن دل سوزان رقیه
تاریخ : دوشنبه 91/8/29 | 3:26 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()