فرازی از زیارت مفجعه حضرت زینب کبری(سلام الله علیها
«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»
اَلـسَّـلامُ عَلَیکِ یـَا مـَن ظَهـَرَت مَحـَبـَّتهَا لِلحُسَـیـنِ المَظلوُمِ(عَلَیهِ السَّلامُ) فِی مَوارِدَ عَدیدَةٍ،
سلام بر تو ای کسی که آشکار شد دوستی او برای حـسـیـن مـظـلوم(علیه السلام) در جاهای بسیار سخت،
وَ تَــحــمِــلُ الـــمـــَصـــآئـــِبَ الــمُــحــرِقــَةِ لـِلـقُــلــوُبِ مــَعَ تَـحَــمُّــلاتٍ شــــَدیـــدَةٍ،
و انـــدوه هـــای دلـــســوز را پـــذیـــرفــت بــا پــذیــرفــتــن مــصــیــبــت هــای ســـخـــت،
اَلـسَّــــلامُ عَــلـَیـکِ یــَا مَـــن حـَفَــظَــتِ الإمَـــامَ فِـی یـَـومِ عَــاشـــوُراءِ فِــی قـَتـلــی،
ســلام بـر تـو ای کـســی کـه نـگـهـداری کــرد امـام را در روز عـاشــوراء در مـیـان کـشـتـگــان،
وَ بَـذَلَـت نـَفـسَـهَا فِـی نَجـاتِ زَیـنِ الـعـابـِدینَ(عَلَیهِ السَّلامُ) فِی مَجـلِسِ اَشـقـَی الأشـقـِیاءِ،
و جانش را فدا کرد در نجات و رهایی زین العابدین(علیه السلام) درمجلس بدبخت ترین بدبختها،
وَ نَـطَـقَـت کَـنُطـقِ عَـلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلامُ)، فِی سُکَکِ الکُـوفَةِ، وَ حَولـُها کـَثیـرٌ مِنَ الأعـدآءِ،
و سخن گفت مانند سخن گفتن پدرش امیرالمؤمنین عـلی (علیه السلام)،
در کوچه های کوفه،در حالی که اطراف او دشمنان بسیار بودند،
اَلـــسّــــَلــــامُ عَـــلَـیـــکِ یَـــا مــَن نـَطَــحـــَت جَـــبــیــنـُهــا بـِمُـــقّــَدَمِ الــمــَحــمــِلِ،
ســــلــام بـــر تــــو ای کـــســــی کــه زد پــیــشــانــیــش را بــــه جـــلـــوی کـــجــــاوه،
اِذا رَأَت رَأسَ سَــیــِّدِالــشُّــهَــد اءِ(عـَلـَیهِ الـسَّـلام) ، وَ یـَخـرُجُ الـدَّمُ مــِن تـَحـتِ قـِنـاعِـهـا،
زمانی که دید سر مطهر سیدالشهداء (علیه السلام) را، و بیرون می آمد خون از زیر سرپوش او،
وَ مِـن مـَحمـِلِها، بِحَـیثُ یـَری مِن حـَولِهَـا الأعـداءِ، اَلـسَّلامُ عَـلَیکِ یَا تالِیَ الـمَعـصُومِ،
و از زیر کجاوه او،بطوریکه میدیدند از اطراف او دشمنان،سلام بر تو ای هم ردیف امام معصوم،
اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَامُمتَحِنَةً فِی تَحَمُّلاتِ المَصآئِبِ کَالحُسَینِ المَظلوُمِ، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
سلام بر تو ای آزمایش شده در بردباری سختی ها مانند حسین مظلوم(علیه السلام)،
و برکات و افزونی های خدای تعالی بر تو.

زینب کبری (علیها السلام)، پیام آور خون شهدای کربلا و همراه امام حسین (علیه السلام) در نهضت خونین عاشوراست. حضرت زینب (علیها السلام)، دختر امیرالم?منین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) درسال پنجم هجری، روز 5 جمادی الأولی در مدینه، پس از امام حسین (علیه السلام) به دنیا آمد.
فضائل و خصایص نیکوی وجود ایشان، تا بدان حد بود که القابی همچون عقیله بنی هاشم، موّثقه (مورد وثوق و اطمینان)، عالمه، فاضله و کامله را که بیانگر کـمـال شخصیـت ایشـان است، به ایشان نسبـت میداده اند. کـلـمه زینب را مخـفـف، «زین أب» به معـنای «زینت پدر» دانستهاند.
امام حسین (علیه السلام) به هنگام دیدار، به احترامشان از جا بر میخاستند. زینب کبری (علیها السلام)، از جدشان رسول خدا و پدرشان امیرالم?منین و مادرشان فاطمه زهرا (علیهم السلام) حدیث روایت کردهاند.
این بانوی بزرگ دارای قوت قلب، فصاحت زبان، شجاعت، زهد و ورع، عفاف و شهامت فوق العاده بود؛ وقتی امام حسین (علیه السلام)، پس از امتناع از بیعت با یزید، از مدینه به قصد مکه خارج شدند، حضرت زینب (علیها السلام) نیز با دو فرزند خویش همراه ایشان گشتند.
در طول نهضت عاشورا، نقش فداکاریهای عظیم زینب (علیها السلام)، بسیار مشاهده میگردد. اوسرپرست کاروان اسیران اهل بیت، مراقبت کننده از امام زین العابدین (علیه السلام) و افشاگر ستمگریهای اموی با خطبه های آتشین خود بود. پس از عاشورا و در سفر اسارت، در کوفه و دمشق، خطابه های آتشینی ایراد کرد و رمز بقای حماسه کربلا و بیداری مردم گشت. پس از بازگشت به مدینه نیز در مجالـس ذکـری که برای شهـدای کربلا داشت، به سخنوری و افـشـاگـری میپرداخت. صبر و بردباری آن حضرت تا بدان جا بود که ایشان به «قهرمان صبر» مشهور شدند.
گوشه ای از خطابه آتشین زینب کبری (علیها السلام) که در نهایت شجاعت در مجلس یزید، در شام ایراد گردید، چنین است : « . . . آنچه امروز غنیمت میدانی، فردا برای تو غرامت است، و آنچه را از پیش فرستاده ای، خواهی یافت، خدا بر بندگان ستم روا ندارد، به او شکوه میکنم و بر او اعتماد میجویم، پس هر نیرنگی که داری بکن و هر تلاشی که میتوانی بنما و هر کوششی که داری به کار گیر، به خدا سوگند نمیتوانی یاد ما را محو کنی و سروش ما را بمیرانی، و به جلال ما هرگز نخواهی رسید و لکه ننگ این ستم را از دامن خود نتوانی شست؛ رأی و تدبیر تو سست و زمان دولت تو اندک و جمعیت تو به پریشانی خواهد کشید، در آن روز که هاتفی فریاد زند : الا لعنة الله علی القوم الظالمین ...»
مرحوم سپهر، سیره نویس معروف میگوید: در مراتب فضل زینب کبری (سلام الله علیها) سخن بسیار است: ...در صبر و شکیبایی چنان بود که همگان را متحیر میساخت. اگر اندکی از سنگینیِ مصایب او، بر دوش کوهها و آسمان و زمین قرار گیرد، آنها را متلاشی میکند. به راستی از آغاز آفرینش انسان تا کنون زنی به بردباری، ایثار و شجاعت او دیده نشده است.
منبع :
برگرفته از کتب « فرهنگ عاشورا » ، تألیف : جواد محدثی، و «قصه کربلا» ، تألیف : علی نظری منفرد (بااندکی تغییر) ؛ سایت شیعه رشد
نوشتن درباره رسالتحضرت زینب کارى بس مشکل و طاقت فرساست، اما بر حسب ضرورت، اشارهاى کوتاه و مختصر به آن مىکنیم. چون زینب تربیتشده خاندان وحى و امامت بود و به حقیقت دین آشنایى کامل داشت، وقتى دین را در دست عدهاى ستمگر دید و مردم زمانه را از ظلم و جور حکام خود غافل یافت به صرافت دریافت اگر مردم را به گونهاى از بدعتها و ظلم و ستمها و ناحق بودن حاکمان زمانه آگاه نسازند از دین چیزى جز ظاهر آن باقى نمىماند، از این رو با امام حسین علیهالسلام همراه شد به امید آن که نادرستیها و ناشایستگیها را از دین بزدایند.
البته تا زمانى که امام حسین علیهالسلام در قید حیات بودند ایشان در همه امور از امام علیهالسلام اطاعت مىکرد، اما وقتى متوجه شد از مردان بنىهاشم کسى جز امام زین العابدین علیهالسلام باقى نمانده و او هم چنان رنجور است که تا مدتها توان ندارد به وظایف امامت خویش قیام کند تصمیم گرفت در کنار امام سجاد علیهالسلام به رسالتى که براى خویش احساس مىکرد عمل نماید. زینب علیهاالسلام موارد زیر را از وظایف اصلى رسالت خویش مىدانست:
1. سعى داشت در هر فرصتى با خطبه و سخنرانى عمال و حکومتیان را رسوا سازد و مردم را از جنایتى که آنان مرتکب شده بودند آگاه نماید، تا با مفتضح ساختن دستگاه حکومتى خون عزیزانش هدر نرود و انقلاب کربلا بىثمر نماند، انقلابى که ثمرهاش معیارى براى تمیز حق از ناحق بود.
2. آرامش دادن به زنان و کودکان داغدیده تا مبادا با ناله و شیون دشمن کام گردند و دشمن از حال رقتبار آنان شاد شود.
3. سومین وظیفهاى که زینب علیهاالسلام خویش را به آن ملزم مىدید مراقبت از امام سجاد علیهالسلام بود، به همین علتخود را در جلو شمشیرهایى مىانداخت که قصد داشتند امام را به شهادت برسانند.
کـیـست آن دخـتـر که مانـند پـدر گـویـد سـخـن
مـی گــذارد بـر زمـیـن، مـانـنـد مــادر گــام را
کیست این بانو که از دشـمن چو بـینـد نـاسزا
می کـنـد مـقـهـور مـنطـق، صـاحـب دشـنام را
سرچوازمحمل برون آورد،خواند آن خطبه را
کـوفـه را لـرزاند و بر هـم زد اساس شـام را
گـر چـه نامش قـلـب عالم را بسـوزاند ولـیک
حـال سـوزانـم دل و سـازم بـیان ایــن نــام را
قهرمان کـربـلاء، ام المصائب زیـنب است
آنـکـه بـا تـلخیّ صـبرش، کرده شیرین کام را
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
کارى که هیچ رهگذر آشنا نکرد