عبادت علی (علیه‏السلام )

علی (علیه‏السلام )عابدترین مردم و عباد بود و عبادت هیچ کس به عبادت آن حضرت نمی‏رسید، صائِم النهار و قائِم اللیل بود و روزها روزه داشتی و شب‏ها عبادت پروردگار به روز آوردی و شبانه روز هزار رکعت نماز کردی، پیشانی آن حضرت از بسیاری سجود همچو زانوی شتر پینه کرده بود. از جمله عبادت‏های آن حضرت یکی آن است که از کسب دست مبارک هزار بنده خرید و آزاد کرد.

جود و کرم علی (علیه‏السلام )

علی (علیه‏السلام )در مدینه باغی داشت که همه کس را آرزوی آن بود، و آن را به ده هزار دینار فروخت و جمیع [پول [آن را در مسجد به فقرا و مساکین بخش نموده به خانه آمد، در حالتی که وجه وعده‏ای غذا از آن نمانده بود. حضرت فاطمه سلام الله علیها گفت: تو می‏دانی که حَسَنین دو روز است که چیزی نخورده‏اند، و من و تو نیز همان حال داریم، از این باغ مرا یک رَطْلْ آرد جو نصیب نبود؟ گفت: جماعتی که ذِلّ سؤال در چهره ایشان مشاهده نتوانست کرد مانع آمدند که از آن چیزی به خانه آورم.

شجاعت علی (علیه‏السلام )

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام )شجاع‏ترین خلق اللّه‏ بود، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه (ج 1، صص 29 و 28) می‏گوید: پادشاهان فرنگ و رومْ صورت آن حضرت را در عبادت‏خانه‏های خود کشیده‏اند و می‏کشند و به شمشیری که حمایل می‏کنند، نام او را نقش می‏نمایند و ملوک دیلم صورت او را در سینه‏های خود به جهت و واسطه فتح و نصرت و تیمن و تبرک می‏کشیده ‏اند و در شمشیر پادشاهانْ صورت آن حضرت بوده است و کفار به هر مذهبی که باشند از نام او استمداد می‏جویند.






تاریخ : دوشنبه 93/4/23 | 8:20 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


علی مظهرفضائل

جمیع خلق در جمیع علوم، عیال علی (علیه‏السلام ) باشند، زیرا که او در غایت ذکا و زیرکی و فهم بود و حرص یاد گرفتن داشت، و او را همچو رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله معلّمی و استادی بود و شب و روز در خدمت آن حضرت به سر می‏برد و یک ساعت و یک لحظه از آن حضرت جدا نبود و میل تمام به یاد گرفتن او داشت و نهایت سعی و جِدّ به جای می‏آورد تا آنکه به مرتبه‏ای رسید که آن حضرت فرمود: اَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بابُها.

داناترین امت

در کتاب مناقب خوارزمی آمده که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: حکمت و معرفت و علم و عرفان را قسمت نمودند به ده قسم، پس عطا کرده شد به علی (علیه‏السلام )نُه جزء، و یک جزء را به جمیع مردمان دادند و نیز فرمود: داناترین امت من بعد از من، علی بن ابی طالب (علیه‏السلام )است.

زهد علی (علیه‏السلام )

از عبداللّه‏ رافع نقل می‏کنند که: نعلین علی (علیه‏السلام )از لیف خرما بود و جامه را گاهی به پوست و گاهی به لیف خرما پینه می‏زد و دو جامه را به چهارده درهم می‏خرید، یکی را به قنبر می‏داد و یکی را خود می‏پوشید. نان خورش آن حضرت سرکه بود یا نمک و اگر بر اینها زیاده نمودی از سبزی‏ها و گیاه‏های زمین، خورش ساختی، و از گوشت مکرّر نخوردی و اگر هم خوردی بسیار کم خوردی و فرمودی که شکم خود را مقبره حیوانات مسازید، غلاف شمشیرش از لیف بود و جامه را کوتاه پوشیدی و درشت.






تاریخ : دوشنبه 93/4/23 | 8:20 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


درنمازم خم ابروی تو دریاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد


در نماز علی علیه السلام سخن‌ها رفته و کلام‌ها گفته و کتاب‌ها نوشته شده است؛ «نمازی که در آن، چنان غرق در مناجات و خضوع و بندگی می‌شد که گوشش نمی‌شنید، چشمش نمی‌دید و زمین و آسمان و مافیها از خاطرش محو می‌شد! نمازی که در آن از خوف خدا بر خود می‌لرزید و رنگ از رخسار مبارکش می‌پرید. اصولاً معنای نماز را باید در نماز علی علیه السلام جست و معنای خوف را باید از چهره رنگ پریده او دریافت و خدا را باید از چشم او دید.

نقل است که پس از شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه السلام، یکی از اصحاب آن حضرت به نام «ضرار» با معاویه روبرو شد. معاویه گفت: «می‌خواهم علی علیه السلام را برایم توصیف کنی!» ضرار - که حالتی غمبار بر وجودش مستولی شده بود-
لب به سخن گشود: «شبی علی علیه السلام را در محراب عبادتش دیدم که از خوف خدا چون مارگزیدگان به خود می‌پیچید و به سان غمزدگان می‌گریست و می‌گفت:«آه! آه! از آتش دوزخ...»، و کلام ضرار که بدین جا رسید، معاویه گریان شد!
(3)

علی علیه السلام که اولین نمازگزار پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است و رکعت به رکعت نمازش و تکبیر به تکبیرش دیدنی و شنیدنی است، آخرین نمازش نیز شنیدنی است، هر چند که قلم از توصیف عاجز باشد و بیان از تعریف، وامانده:


آن شب - شب نوزدهم ماه رمضان - مکرر از اتاق بیرون می‌آمد و به آسمان می‌نگریست؛ باز می‌گشت و با خود می‌گفت: «به خدا قسم این همان شبی است که مرا وعده شهادت در آن داده‌اند.» پس موعد عزیمت که رسید، آهنگ رفتن کرد. ام کلثوم (سلام الله علیها) که میزبان حضرتش بود و از این رفتار پدر، مضطرب و نگران، مانع از رفتن علی علیه السلام شد و از ایشان درخواست کرد تا شخص دیگری را به جای خود برای اقامه نماز به مسجد بفرستد، اما آن حضرت امتناع کرد و فرمود: «از قضای الهی نمی‌توان گریخت.» پس گام در رکاب قضای الهی نهاد و به راه افتاد.
زمین بر آن بود که آهنگ حرکت خود را به گام‌های علی علیه السلام متصل کند. چشم‌های ناسوتیان در تمنای ماندن، تند آب اشک ساز کردند و لاهوتیان، دست تمنا بر کنگره عرش ساییدند و ام کلثوم (س)، درمانده از همه چیز و همه جا، خون جگر بدرقه راه علی علیه السلام کرد.

در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیک و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی علیه السلام، گویی بی بازگشت‌ترین قضای الهی در آن لیلة القدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی علیه السلام دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در کمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی علیه السلام از رفتن بود. علی علیه السلام از در که گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی علیه السلام کسی نبود که از شهادت بگذرد که سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته... کمربند خود را محکم بست و خطاب به خویش فرمود: «ای علی! کمربندت را محکم ببند و برای مرگ آماده شو.»


کوچه‌ها را یکی پس از دیگری جا می‌گذاشت تا این که به مسجد رسید. ابتدا چند رکعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود که علی علیه السلام بر ماذنه مسجد کوفه فریاد زد!
آن شب تمام اهالی کوفه نوای دلنشین اذان علی علیه السلام را شنیدند. یتیمان در خواب فرو رفته که خواب پدر می‌دیدند، با شنیدن صدای علی علیه السلام ، از خواب برخاستند و چون دریافتند علی علیه‌السلام بیدار است، احساس آرامش و امنیت کردند و غم بی‌پدری از چشمان خواب آلودشان رخت بر بست.

آری این بانگ اذان علی علیه السلام است؛ پدر یتیمان کوفه همو که تمام یتیمان کوفه، لذت نشستن بر زانویش را تجربه کرده و از دست پر کرمش نان و خرما خورده‌اند و در آغوش پدرانه‌اش جا خوش کرده‌اند....


و علی علیه السلام برای اقامه نماز به داخل مسجد آمد ... خفتگان را بیدار کرد؛ آن ملعون، ابن ملجم، بیدار بود ولی به روی شکم دراز کشیده و خود را به خواب زده بود و شمشیری در زیر جامه‌اش پنهان داشت، حضرت به او فرمود: «برخیز که وقت نماز است و این چنین (به روی شکم) نخواب که خواب شیطان است؛ بر دست راست بخواب که خواب مومنان است و یا به طرف چپ بخواب که خواب حکیمان است و یا به پشت بخواب که خواب پیامبران (ع) است... قصدی در خاطر داری که نزدیک است آسمان‌ها از سنگینی آن فرو ریزند و اگر بخواهم می‌توانم خبر دهم که در زیر جامه‌ات چه پنهان کرده‌ای... .» پس به جانب محراب رفت؛ در محراب ایستاد و به نماز مشغول شد. ابن ملجم مضطرب و نگران بود ... علی علیه السلام به آرامی تکبیر گفت و به رکوع رفت... ابن ملجم که در کنار ستونی به کمین ایستاده بود، چون بید به خود می‌لرزید ... علی علیه السلام سر از رکوع برداشت و به سجده رفت ... قلب کثیف ابن ملجم به شدت می‌تپید ... علی علیه السلام سر از سجده برداشت ... ابن ملجم دوید ... شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد، ولی شمشیرش به سقف محراب گیر کرد. باز قصد فرود آوردن شمشیر را نمود، شمشیر را فرود آورد و فرق علی علیه السلام تا سجده‌گاه شکافته شد و فریاد علی علیه السلام، فریاد در گلو مانده علی (علیه السلام) برخاست: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فزت و رب الکعبه.» و جبرییل، عزادار و مویه کنان در میان زمین و آسمان بانگ برداشت:
سوگند به خدا پایه‌های هدایت ویران شد و نشانه‌های تقوا از بین رفت و ریسمان محکم از هم گسست. پسر عموی پیامبر کشته شد، جانشین برگزیده کشته شد، علی مرتضی توسط نگون بخت‌ترین انسان‌ها کشته شد.

پاورقی:


. 1- نهج البلاغه، خ131 .

. 2- الغدیر / 3/221 .
. 3- گفتارهای معنوی شهید مطهری/ 63 .








تاریخ : دوشنبه 93/4/23 | 8:18 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
تاریخ : دوشنبه 93/4/23 | 8:16 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
تاریخ : یکشنبه 93/4/22 | 8:36 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.