سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/11/24 | 3:42 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()


چکیده


امام رضا علیه السلام در بیانات خود به مسأله تربیت و انتظار اشاره کرده و گاهی انتظار فرج را برترین فضیلت دانسته اند؛ لذا تربیت نسلی منتظر، اهمیت ویژه دارد که لازم است خانواده و جامعه، همگام در راه تحقق این مهم بکوشند. در تربیت نسل منتظر، تربیت باید دینی باشد؛ یعنی شامل همه ابعاد تربیتی در یک بستر دینی شود.


دانستن شاخصه‌ها و ویژگی‌های نسل منتظر، می‌تواند زمینه‌ای برای تربیت نسلی منتظر باشد. امام رضا علیه السلام در بیانات شریف خود، به این ویژگی‌ها اشاره فرموده است.


نگارندگان در این نوشتار پس از بیان مفاهیم تعلیم و تربیت، و اخلاق که گاهی با تربیت، یکسان پنداشته می‌شود، به بیان مسأله ظهور و گستره آن در بیانات امام رضا علیه السلام پرداخته اند؛ سپس شاخصه‌های نسل منتظر را از نگاه آن امام بیان کرده و بر مبنای شاخصه‌هایی که امام فرموده است، سازو کارهایی در جهت تربیت دینی نسل منتظر در دو حوزه خانواده و جامعه نموده‌اند.


قدمه
هیچ انقلاب و نهضتی، بدون مقدمه و زمینه سازی به پیروزی نخواهد رسید. انقلاب جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از این قانون مستثنا نیست. از آن جا که انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مهم‌ترین و عمیق‌ترین انقلاب جهانی است، یکی از موارد زمینه ساز برای این نهضت عظیم، تربیت نسل منتظر است.


مهدی‌باوری و مهدی‌یاوری، دو شاخصه اصلی نسلی است که باید زمینه‌ساز حکومت مهدوی باشند. این دو شاخصه در شاکله نسلی جدید که با سهمگین‌ترین توفان‌های بنیان برانداز دین و دین‌داری رو به رویند، تنها با تربیت دینی اصولی، و همراه بینش و آگاهی شکل می‌گیرد.


سؤال اساسی، این است که امروز چه کسانی مسؤلیت تربیت نسلی منتظر را برعهده دارند؟ آیا خانواده به تنهایی می‌تواند نسلی منتظر تربیت کند؟ جامعه، چقدر و چگونه در تربیت نسل منتظر نقش دارد؟ آیا شاخصه‌هایی وجود دارد که بتوان بر مبنای آن به تربیت نسل منتظر پرداخت؟


آنچه بیان شد، پرسش هایی است که این نوشتار درصدد پاسخ گویی به آن است. سعی بر این است که پس از ذکر مقدماتی از مفاهیم تعلیم و تربیت و انتظار، به پاره‌ای از ساز و کارهای تربیت دینی با توجه به آموزه‌های رضوی اشاره شود؛ تا بتواند در تربیت نسل منتظر، راهگشا باشد.


تعلیم و تربیت


وقتی سخن از تربیت است، سه واژه تربیت، تعلیم و اخلاق، ارتباطی نزدیک و گاهی هم‌معنا پیدا می‌کنند؛ لذا به بررسی نقاط اشتراک و افتراق این سه واژه می‌پردازیم. تعلیم، مصدر باب تفعیل است که از ماده (ع ـ ل ـ م) مشتق شده است و در لغت به معنای آموختن می‌باشد. راغب اصفهانی می‌گوید:


تعلیم به اموری اختصاص دارد که با تکرار و فراوانی همراه باشد، به گونه‌ای که از آن، اثری در ذهن متعلم به وجود آید. برخی در بیان آن گفته اند: تعلیم آگاه کردن نفس برای تصور معانی است و تعلم آگاه شدن نفس بر آن است. (راغب اصفهانی، 1332، ماده علم؛ زبیدی، 1414ق، ماده علم)

از تربیت نیز تعاریف متعددی ارائه شده که این تفاوت‌ها ناشی از اختلاف در مورد ریشه این کلمه است. برخی آن را مشتق از «رب» می‌دانند و تربیت را مناسب با آن تعریف می‌کنند. فیومی در المصباح المنیر خاطر نشان کرده که اگر کلمه «رب» به غیر عاقل مضاف شود، به مفهوم مالک است؛ ولی اگر به عاقل مضاف شود، به معنای سید است.[3]


ابن فارس در مقاییس اللغه معنای آن را راجع به سه مفهوم می‌داند:


1. اصلاح الشیء: اگر به مالک و خالق و صاحب یک چیز، رب گفته شود، با در نظر گرفتن این اصل بوده است؛ چون این سه اصلاحگر مخلوق و مملوک خود هستند. 2. لزوم الشیء یا همراهی با آن است که مراقبت مداوم از شیء است، و با معنای قبل آن، مناسب است و حالت تدریج و ادامه را در امر تربیت، ضروری می‌نماید. 3. ضم الشیء للشیء که آن نیز با مفاهیم قبل، مناسبت دارد و پیوستن و اضافه شدن و جمع شدن چیزی با چیز دیگر را می‌رساند. (ابن فارس، 2001: ج4، ص18)


در صحاح، معانی مالک، اصلاح کننده و تمام کننده برای این کلمه ذکر شده است. (جوهری، 1407: ماده ربب)


تعریف راغب در مفردات، تقریباً تمام مضامین مذکور را در جمله‌ای کوتاه خلاصه کرده است:


الرب فی الأصل التربیه وهو إنشاء الشیء حالاً فحالاً إلی حدِّ التمام (راغب اصفهانی، 1332 ش: ماده ربب).


استاد شهید مرتضی مطهری، تربیت را این گونه تعریف می‌کند:


تربیت، عبارت است از پرورش دادن؛ یعنی استعدادهای درونی‌‌ای را که بالقوه در یک شیء موجود است، به فعلیت درآوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها، یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است… از همین جا معلوم می‌شود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت، یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شیء باشد. (مطهری، 1373: ص56و57)


با مقایسه آنچه در مجموع درباره معنای ریشه‌ای لغات تعلیم و تربیت گفته شد، روشن می‌شود که نه تنها تعلیم، وسیله‌ای برای تربیت به شمار می‌رود، بلکه خود از مصادیق تربیت است. البته بین تریبت در مقام عمل، و دانش تربیت، فرق است. تربیت در مقام عمل، امرى است که بر فرد یا گروهى از افراد اعمال مى‏شود یا فرد یا گروهى از افراد، آن را مى‏پذیرند؛ اما دانش تعلیم و تربیت ‏یک رشته علمى است که واقعیت‌ها و موقعیت هاى تربیتى را تحقیق و بررسى مى‏کند و امروزه مشروعیت‏ خود را در عرصه علوم به اثبات رسانده است. وجود علایق خاص، ترتیب سؤال‌ها و شیوة پاسخ دهى به پرسش‌ها، چارچوب مفهومى خاصى را فراهم مى‏کند که آن را از دیگر علوم متمایز می‌نماید.


همچنین در هم تنیدگی فرایند تربیت و اخلاق، در گذشته موجب شده است مرز مشخصی میان این دو تصویر نشود و فرایند تربیت با اخلاق همسان پنداشته شوند و اخلاقی بودن به مثابه تربیت‌یافتگی انگاشته شود؛ چنان که غزالی چنین نگاشت:
معنی تربیت این است که مربی، اخلاق بد را از آدمی باز ستاند و به دور اندازد و اخلاق نیکو جای آن بنهد. (غزالی، 1372: ج 3، ص 52 ـ 53)


یا گفته شده: تربیت صناعتی است که از طریق آن، مدارج عالیه انسانی فراهم می‌آید و پست‌ترین مراتب انسانی به کامل‌ترین رتبه خود می‌رسند. (خواجه طوسی، بی تا: ص 107)


این دو تعریف از تربیت، بیانگر آن است که در گذشته در کلام برخی اندیشوران، تربیت به معنای اخلاق بوده است.
در تفاوت تربیت و اخلاق شهید مطهری معتقد است:


تربیت، مفهوم پرورش و ساختن را می‌رساند و فاقد قداست است؛ اما در مفهوم اخلاق، قداست نهاده شده است؛ لذا برخلاف تربیت که برای حیوانات هم استعمال می‌شود، واژه اخلاق را در بارة حیوان به کار نمی برند. فن تربیت، وقتی گفته می‌شود که منظور، مطلق پرورش باشد به هر شکل، این دیگر تابع غرض ماست که طرف را چگونه و برای چه هدفی پرورش دهیم؛ اما درباره اخلاق هر کاری که انسان، آن را به حکم ساختمان طبیعی اش انجام دهد، فعل طبیعی است، و فعل اخلاقی، فعل غیر طبیعی است. (مطهری، 1373: ص96-95)



تربیت دینی



در تربیت نسل منتظر در این پژوهش، تأکید بر تربیت دینی است؛ مفهومی که اینجا برای «تربیت دینی» در نظر گرفته می‌شود، به برآیند تربیت دینی، یعنی دین باوری و دین مداری و شخص دین باور و دین مدار نظر دارد.

دین‌مدار، کسی است که پیش از هر چیز، حیثیت کاربردی دین را باور کرده و به کارکردهای مؤثر دین در ساحت‌های گوناگون زندگی انسانی، یقین داشته باشد.


تربیت دینی بدین ترتیب، هم به جهان‌بینی و مبانی اعتقادی و باورهای انسان نظر دارد و هم به اصول و ارزش‌های اخلاقی، حقوقی، سیاسی و نظایر آن‌ها متکی است. به‌عبارتی، تربیت دینی هم با اندیشه و نظر فرد و هم با اخلاق و عمل او کار دارد.


کرامت انسان، اقتضا دارد که وی بتواند به پشتوانة ابزار و عناصری شخصی و شخصیتی (نظیر حواس ظاهری و باطنی، امیال، گرایش‌ها، انفعالات و احساسات) به جایگاه والای خویش در‌ نظام آفرینش بیندیشد و برای نیل به آن جایگاه به کمک اعضای ظاهری (جوارح) و نیروهای درونی (جوانح) خویش تلاش مناسب را به عمل آورد. چنین جایگاهی جز از راه معرفت دینی و التزام به رهنمود‌های دینی، میسّر نیست و این هدف برجسته و مقصود بایسته، تنها با تربیت دینی، قابل تحقّق است.


در مباحث قبل، بیان شد که در مفهوم تربیت برخلاف اخلاق، قداست نیست؛ اما عنوان تربیت دینی، مسأله تربیت را محدود می‌کند و نوعی قداست و ارزش به آن می‌بخشد. نظر ما به تربیت دینی بیشتر، از این منظر است که شخص از نظر اعتقادات و جهان بینی اسلامی به مرتبه‌ای از رشد برسد که دین در اعمال و اخلاق او جلوه‌ای بارز داشته باشد؛ لذا تربیت دینی، در همة ابعاد باید حضور داشته باشد. در تربیت دینی، فقط ذهن و باورها ملاک نیست؛ بلکه باید تربیت عقلیـ بدنی، اجتماعی هم دینی شود.


پیش از ورود به بحث تربیت، به تناسب موضوع، لازم است بحثی از انتظار و منتظر از نگاه امام رضا علیه السلام ارائه کنیم.



انتظار و منتظر از دیدگاه امام رضا علیه السلام


موضوعی که در زمینه مهدویت در کلام امام رضا علیه السلام یافت می‏شود، موضوع انتظار فرج یا چشم به راهِ گشایش بودن است. آن حضرت در روایات متعددی به موضوع فضیلت انتظار و فرج اشاره کرده‏است؛ از جمله در روایتی خطاب به «حسن بن جهم» که از حضرتش دربارة «فرج» می‏پرسد، می‏فرماید:


«أولست تعلم أنّ انتظار الفرج من الفرج؟» قلت: «لا أدری، إلاّ أن تعلّمنی». فقال: «نعم؛ إنتظار الفرج من الفرج»؛ (شیخ طوسی، 1387ش:ص276)


« آیا می‏دانی که انتظار فرج، جزئی از فرج است؟» گفتم: «نمی‏دانم، مگر اینکه شما به من بیاموزید». فرمود: «آری؛ انتظار فرج، جزئی از فرج است».


در روایت دیگری نیز می‏فرماید:


ما أحسن الصبر و انتظار الفرج. أما سمعتَ قول العبد الصالح: «و ارتقبوا إنّی معکم رقیب» «وانتظروا إنّی معکم من المنتظرین» فعلیکم بالصبر إنّما یجی‏ء الفرج علی الیأس و قدکان الذین من قبلکم أصبر منکم؛ (عطاردی، 1406ق: ج1، ص217)


چه نیکوست صبر و انتظار فرج! آیا سخن بنده صالح خدا [شعیب] را نشنیدی که فرمود: «و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم»؟ بر شما باد به صبر و بردباری؛ چرا که گشایش، پس از ناامیدی فرا می‏رسد و به تحقیق، کسانی که پیش از شما بودند، از شما بردبارتر بودند.



آن حضرت در روایت بسیار زیبایی، فضیلت انتظار را این‏گونه بیان می‏کند:


أما یرضی أحدکم أن یکون فی بیته ینفق علی عیاله ینتظر أمرنا فإن أدرکه کان کمن شهد مع رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم، بدرا، و إن لم یدرکه کان کمن کان مع قائمنا فی فسطاطه؛ (کلینی، 1362: ج4، ص2660)


آیا هیچ یک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند، نفقه خانواده‏اش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد؟ پس اگر در چنین حالی از دنیا برود، مانند کسی است که همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در نبرد بدر به شهادت رسیده است. و اگر هم مرگ به سراغ او نیاید، مانند کسی است که همراه قائم ما و در خیمة او باشد.


در اهمیت و ارزش انتظار، همین بس که خداوند، اسماعیل را به سبب همین انتظارش صادق الوعد خوانده است. سلیمان جعفری از امام رضا علیه السلام روایت کرده است که فرمود:


می دانید چرا خداوند، اسماعیل را صادق الوعد نامیده است؟ چون او به مردی وعده داده بود، یک سال نشست وانتظار وی را کشید». (ابن بابویه، 1426ق:ج2، ص79)






تاریخ : سه شنبه 91/11/24 | 3:32 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

به نام خدا

روزی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) نشسته بود. حضرت عزراییل(ع) به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(صلّی الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسانها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟ جناب عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:


یکی اینکه روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن، یک کشتی را در هم شکست. همه سرنشینان کشتی غرق شدند. تنها یک زن حامله نجات یافت. او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره‌‌ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد. من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم. دلم به حال آن پسر سوخت.


دوم اینکه هنگامی که «شداد بن عاد» سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود، وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم

آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد.

دلم به حال او سوخت، بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر(صلّی الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می‌‌رساند و می‌‌فرماید: به عظمت و جلالم سوگند! «شداد بن عاد» همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره‌‌ی دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم. در عین حال کفران نعمت کرد و خودبینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت.


سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می‌‌دهیم ولی آنها را رها نمی‌‌کنیم.


منبع: قصه‏هاى قرآن(محمد محمدى اشتهاردى)





تاریخ : سه شنبه 91/11/24 | 3:29 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

دعا هنگام روبرو شدن با مشکل

 

 

رسول اکرم (ص) فرموده است:
هر کس که اندوه یا غم یا سختی یا بلاء به او رسیده، دعای زیر را بخواند:
«الله ربی، لا اشرک به شیئا، توکلت علی الحی الذی لا یموت»
«خدا پروردگار من است. چیزی را شریک او قرار نمی دهم. توکل می کنم بر زنده ای که نمی میرد.»
دعا برای رسیدن به هر مقصود
از
حضرت علی (ع) منقول است که فرمود: هر کس که صد آیه از هر جای قرآن بخواند، بعد هفت مرتبه «یا الله» بگوید، اگر بر صخره هم دعا کند، خداوند متعال آن را می شکافد.
دعا برای ناامید شدن از عرض حاجت به دیگران (چه به صورت کتبی و چه شفاهی)
امام صادق (ع) با یارانش دستور داد، درخواست خود را به صورت نامه به من بنویسید. آنها درخواست خود را نوشتند و به آن حضرت عرضه داشتند، ولی در پایان درخواست کلمه «ان شاءالله» نبود، حضرت فرمود:
چگونه امیدوارید که در خواستتان عملی شود، در حالی که در این نوشته کلمه «ان شاء الله» نیست. بنگرید هر جا کلمه «ان شاءالله» می خواهد در آن بنویسید...یا علی مولا






تاریخ : شنبه 91/11/21 | 5:35 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()

 

دعا به هنگام شروع تلاش روزانه

 

 


امام صادق (ع) فرموده است: برخی دعاهاست که اگر کسی خواندن آن را در وقت خود فراموش کند، سزاوار است آن را قضا نماید و آن این است که هر روز پس از بامداد ده بار دعاهای زیر خوانده شود:
«لا اله الاالله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر»
«معبودی جز خدا نیست، تنهاست. شریکی ندارد. مالکیت و ستایش از آن اوست. زنده می کند و می میراند. می میراند و دوباره زنده می کند. زنده ای است که نمی میرد. تمام نیکیها به دست اوست و بر هر چیزی تواناست.
«اعوذ بالله السمیع العلیم»
«به خداوند شنوای دانا پناهنده می شوم.






تاریخ : شنبه 91/11/21 | 5:35 عصر | نویسنده : ehsan | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.