
قرآن و اهل بیت (ثقلین) دو آینه گرانبهایی هستند که می توان از آن دو سیمای نورانی حضرت محمد (ص) را به بهترین شکل، به نظاره ایستاد.
قرآنی که در وصف نبی اکرم (ص) می فرماید: تو بر خلق عظیم هستی و یا اهل بیتی که در توصیف سیمای حضرت محمد (ص) می فرمایند: در جنگ ها هر وقت کار بر ما مشکل می شد، به رسول الله پناه می بردیم.(فرمایش حضرت علی علیه السلام)
این فرمایش شخصی است که خود از پهلوانان عرب بود و شجاعتش زبانزد خاص و عام بود.
موفقیّت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله از نگاه حضرت علىعلیه السلام
بهترین فرد براى تبیین موفقیت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در مبارزه با مفاسد اجتماعى حضرت على(علیه السلام) است .
بعد از کلام خدا، بهترین شخصیتى که مىتواند در مقام تبیین موفقیّتهاى رسول خداصلى الله علیه وآله سخن بگوید حضرت علىعلیه السلام است. در نهج البلاغه سخنان فراوان و گهربارى از آن حضرت پیرامون این موضوع نقل شده است که به تعدادى از آنها اشاره مىشود.
آن حضرت در قسمتى از خطبه قاصعه مىفرماید:
1-«تأملوا أمرهم فی حال تشتتهم و تفرقهم لیالی کانت الأکاسرة و القیاصرة أربابا لهم یحتازونهم عن ریف الآفاق ...»
؛ در احوالات آنها روزگارى که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانى که پادشاهان کسرى و قیصر بر آنان حکومت مىکردند، و آنها را از سرزمینهاى آباد، از کنارهاى دجله و فرات، و از محیط هاى سرسبز و خرم دور کردند، و به صحراهاى کم گیاه، و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمینهایى که زندگى در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را که در مکانهاى نامناسب، مسکین و فقیر، هم نشین شتران ساختند، خانههاشان پستترین خانه ملتها، و سرزمین زندگىشان خشکترین بیابانها بود، نه دعوت حقى وجود داشت که به آن روى آورند و پناهنده شوند، و نه سایه محبتى وجود داشت که در عزت آن زندگى کنند. حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراکنده، و جمعیت انبوهشان متفرق بود.
در بلایى سخت، و در جهالتى فراگیر فرو رفته بودند دختران را زنده به گور، و بتها را پرستش مىکردند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارت گری هاى پیاپى در میانشان رواج یافته بود. حال به نعمتهاى بزرگ الهى که به هنگامه بعثت پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله بر آنان فرو ریخت بنگرید، که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد. و با دعوتش آنها را به وحدت رساند! چگونه نعمتهاى الهى بالهاى کرامت خود را بر آنان گستراند، و جویبارهاى آسایش و رفاه برایشان روان ساخت! و تمام برکات آیین حق، آنها را در بر گرفت! در میان نعمتها غرق گشتند، و در خرمى زندگانى شادمان شدند، امور اجتماعى آنان در سایه قدرت و حکومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزتى پایدار آرام گرفتند، و به حکومتى پایدار رسیدند. آن گاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند، و سلاطین روى زمین گردیدند، و فرمانروایى کسانى شدند که در گذشته حاکم بودند، و قوانین الهى را بر کسانى اجرا مىکردند که مجریان احکام بودند، و درگذشته کسى قدرت در هم شکستن نیروى آنان را نداشت، و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمىپروراند.
2- «مستقره خیر مستقر و منبته أشرف منبت فی معادن الکرامة و مماهد السلامة قد صرفت نحوه أفئدة الأبرار و ...»؛ قرار گاه پیامبر صلى الله علیه وآله بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریفترین پایگاه است در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد کرد، دلهاى نیکوکاران شیفته او گشته، توجه دیدهها به سوى اوست. خدا به برکت وجود او کینهها را دفع کرد و آتش دشمنىها را خاموش کرد. با او میان دلها الفت و مهربانى ایجاد کرد و نزدیکانى را از هم دور ساخت.
انسانهاى خوار و ذلیل و محروم در پرتو او عزت یافتند و عزیزانى خودسر ذلیل شدند. گفتار او روشنگر واقعیتها و سکوت او زبانى گویا بود.
3- «أرسله بالضیاء و قدمه فی الاصطفاء فرتق به المفاتق و ساور به المغالب و ذلل به الصعوبة و سهل به الحزونة حتى سرح الضلال عن یمین و شمال
»؛خدا پیامبر صلى الله علیه وآله را با روشنایى اسلام فرستاد، و در گزینش، او را بر همه مقدم داشت؛ با بعثت او شکافها را پر و سلطه گران پیروز را در هم شکست، و سختی ها را آسان و ناهمواری ها را هموار فرمود تا آنکه گمراهى را از چپ و راست تار و مار کرد.
4- «فصدع بما أمر به و بلغ رسالات ربه فلم الله به الصدع و رتق به الفتق و ألف به الشمل بین ذوی الأرحام ...؛ پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله آنچه را که به او ابلاغ شد آشکار کرد، با پیامهاى پروردگارش را رساند. او شکافهاى اجتماعى را به وحدت اصلاح، و فاصلهها را به هم پیوند داد و پس از آنکه آتش دشمنىها و کینههاى برافروخته در دلها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگى برقرار کرد.
5- « لقد رأیت أصحاب محمد ص فما أرى أحدا یشبههم منکم لقد کانوا یصبحون شعثا غبرا و قد باتوا سجدا و قیاما ...؛ من اصحاب محمّد صلى الله علیه وآله را دیدم، اما هیچ کدام از شما را همانند آنان نمىنگرم، آنها صبح مىکردند در حالى که موهاى ژولیده و چهرههاى غبار آلوده داشتند، شب را تا به صبح در حال سجده و قیام به عبادت مىگذراندند، و پیشانى و گونههاى صورت را در پیشگاه خدا بر خاک مىساییدند، با یاد معاد چنان ناآرام بودند گویا بر روى آتش ایستادهاند. بر پیشانى آنها از سجدههاى طولانى پینه بسته بود.)چون پینه زانوهاى بزها( اگر نام خدا برده مىشد چنان مىگریستند که گریبانهاى آنانتر مىشد. و چون درخت در روز تند باد مىلرزیدند، از کیفرى که از آن بیم داشتند، یا براى پاداشى که به آن امیدوار بودند.
نتیجه آن که سخنان امیر المؤمنین در این رابطه در واقع تفسیر آیات نورانى قرآن است و لذا آن حضرت از ایجاد وحدت و تربیت انسانهاى نمونه بعنوان مهمترین موقعیتها نام مىبرد .

امام صادق علیه السلام معجزاتی را که هنگام ولادت پیامبر اکرمآشکار شد، چنین بر میشمارد:
2- شیاطین دور شدند.
3- تمامی بت ها در بتکده به صورت بر زمین افتادند.
4- ایوان کسری شکست و چهارده کنگرهی آن سقوط کرد.
5- آب دریاچه ساوه خشک شد.
6- سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد.
7- آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد.
8- نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید.
9- کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند.
10- سحر ساحران باطل شد.
« ای مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوری که با او فرو فرستادهایم ایمان بیاورید.»
روز هفتم فرا رسید.
«عبد المطلب»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى
را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریش دعوت شده بود،
نام فرزند خود را«محمد»گذارد.
وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،
در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟
گفت:خواستم که در آسمانو زمینستوده باشد.
در این باره«حسان بن ثابت»شاعر رسول خدا چنین مى گوید:
فشق له من اسمه لیجله فذو العرش محمود و هذا محمد
آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.
از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه
ازیک ماده مشتقند و یک معنى را مى رسانند. (1)
قطعا،الهام غیبى در انتخاب این نام بىدخالت نبوده است.
زیرا نام محمد،اگر چه در میان اعراب معروف بود،ولى کمتر کسى تا آن زمان به
آن نام نامیده شده بود.طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان بدست آوردهاند،تا آن روز
فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.چنانکه شاعر در این باره گوید:
ان الذین سموا باسم محمد من قبل خیر الناس ضعف ثمان (2)
کسانى که به نام محمد،پیش از پیامبر اسلام نام گذارى شده بودند،شانزده نفر بودند.
ناگفته پیداست که:هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد،اشتباه در آن کمتر خواهد بود
و چون کتابهاى آسمانى،از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند،باید علایم
آن حضرت آنچنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند.یکى از آن علایم، نام آن حضرت است.باید مصداق آن به قدرى کم باشد،که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى
از بین ببرد.مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد.
در این صورت،بطور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است،
به خوبى شناخته خواهد شد.
اشتباه خاورشناسان
قرآن مجید،رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مى کند.
(3) در سوره هاى آل عمران و محمد و فتح و احزاب،در آیه هاى 138 و 2 و 29 و 40،
او را به نام«محمد»و در سوره«صف آیه 6»به نام«احمد»خوانده است.
علت داشتن دو نام اینست که:مادر رسول خدا،پیش از جدش،نام او را«احمد»گذارده
بود،چنانکه در تاریخ منعکس است.(4)
بنابراین،آنچه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفته اند که:
«انجیل»،به تصریح قرآن،در سوره«صف آیه 6»،ظهور پیامبرى را بشارت داده است که
نام او احمد است نه محمد،و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او«محمد»است
نه احمد،بى اساس است.
زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام«احمد»معرفى نموده است،
در چند جا او را به نام«محمد»خوانده است.
اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر،قرآن مجید باشد(چنانکه همانست)،قرآن او را به
هر دو اسم نامیده،و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر«احمد»معرفى نموده است.