حمد و سپاس سزاوار خداست. آنچه را که خدا بخواهد خواهد شد. و قوّه و قدرتی نیست مگر بخدا. و درود بر رسول و فرستاده او باد.
مرگ برای فرزندان آدم، به مثابه گردنبند بر گردن دختر جوان است .
و چه بسیار در آرزو و اشتیاق ملاقات و دیدار رفتگان از خاندان خود هستم، همانند اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت.
و برای من جائی معیّن و انتخاب شده است که باید پیکر من در آنجا بیفتد، و من باید به آنجا برسم .
گویا میبینم که بند بند مرا گرگان بیابان بین نَواویس و کربلا از هم جدا میسازند، و شکمبههای تهی خود را از گوشت بدن من پر میکنند و انبانهای گرسنه خود را سرشار مینمایند.
فرارگاهی نیست از روزی که در قلم تقدیر گذشته است.
رضای خدا رضای ما اهل بیت است؛
بر امتحانات و بلاهای او شکیبائی مینمائیم، و او اجر و مزد شکیبایان را بطور اتمّ و اکمل به ما عنایت خواهد نمود .
خاندان رسول خدا، که قرابتشان، به منزله پودِ جامه با اصل و ریشه آن است، جدا نمیشوند. و در بهشت برین گرداگرد او جمع میشوند، و بدانها چشم رسول خدا تر و تازه میگردد، و برای آنها وعده رسول خدا تحقّق میپذیرد. (وعدهایکه خداوند به رسول خدا داده است برای اقربایش منجّز و محقّق میگردد.)
پس کسی که در میان ماست، و حاضر است جان خود را ایثار کند،
و خون دل خود را فدا کند،
و برای لقای خدا نفس خود را آماده نموده است؛ با ما کوچ کند!
که من در صبحگاهان عازم رحیل هستم؛ إنشآءالله تعالَی.»
وَ رُوِیَ أَنَّهُ علیهالسلام لَمَّا عَزَمَ عَلَی الْخُرُوجِ إلَی الْعِرَاقِ قَامَ خَطِیبـًا، فَقَال: الْحَمْدُ لِلَّهِ، مَاشَآءَ اللَهُ، وَلاَ قُوَّه إلاَّ بِاللَهِ، وَصَلَّی اللَهُ عَلَی رَسُولِهِ. خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی وُلْدِ ءَادَمَ مَخَطَّ الْقِلاَدَه عَلَی جِیدِ الْفَتَه. وَمَا أَوْلَهَنِی إلَی أَسْلاَفِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إلَی یُوسُفَ. وَخُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِیهِ؛ کَأَنِّی بَأَوْصَالِی تَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَکَرْبَلا´ءَ؛ فَیَمْلاَنَ مِنِّی أَکْرَاشـًا جُوفـًا، وَأَجْرِبَه سُغْبـًا. لاَ مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ. رِضَا اللَهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ نَصْبِرُ عَلَی بَلاَ´ئِهِ، وَیُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ لُحْمَتُهُ، وَهِیَ مَجْمُوعَه لَهُ فِی حَظِیرَه الْقُدْسِ، تَقِرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ، وَیُنْجَزُ لَهُمْ وَعْدُهُ. مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ، وَمُوَطِّنـًا عَلَی لِقَآءِ اللَهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا؛ فَإِنَّنِی رَاحِلٌ مُصْبِحـًا إنْ شَآءَاللَهُ تَعَالَی.
لمعات الحسین
همه آزادگان جهان، باید درس شجاعت را از حسین(ع) بیاموزند:
آفرین! بر کشته شدن در راه خدا!
أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِی؟! هَیْهَاتَ؛ طَاشَ سَهْمُکَ، وَخَابَ ظَنُّکَ!
آیا مرا از مرگ میترسانی؟
هیهات؛ تیرت به خطا رفت! و گمانت واهی و تباه شد!
لَسْتُ أَخَافُ الْمَوْتَ.
من کسی نیستم که از مرگ بترسم!
إنَّ نَفْسِی لاَکْبَرُ مِنْ ذَلِکَ، وَهِمَّتِی لاَعْلَی مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّیْمَ خَوْفـًا مِنَ الْمَوتِ؛
نفس من بزرگتر از اینها است،
و همّت من عالیتر است از آنکه از ترسِ مرگ، بار ستم و ظلم را بدوش بکشم؛
وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلَی أَکْثَرَ مِنْ قَتْلِی؟!
وای بر شما! بیشتر از کشتن من چه می توانید بکنید؟!
مَرْحَبـًا بِالْقَتْلِ فِی سَبِیلِ اللَهِ!
آفرین! بر کشته شدن در راه خدا!
وَلَکِنَّکُمْ لاَتَقْدِرُونَ عَلَی هَدْمِ مَجْدِی وَمَحْوِ عِزَّتِی وَشَرَفِی؛
ولیکن شما توانائی بر نابودی عظمت من،
و محو و نیستی عزّت و شرف من را ندارید!
فَإذًا لاَ أُبَالِی مِنَ الْقَتْل!
پس در این صورت، من باکی از کشته شدن ندارم!
منبع: لمعات الحسین علیه السلام
کوفه میا حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم و حیا نداره
نیا به کوفه ، کوفه شهریه که وفا نداره
کوفه نامرده کوفه دردیه که دوا نداره
نیا به کوفه، اینا نقشه ی کشتنت رو دارن
خدامیدونه چه بلایی میخوان سرت بیارن
غمم از غربت یاره فلک دوباره تیره و تاره
به روی دارالعماره دل بیقراره زمزمه داره
کوفه میا حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم و حیا نداره
نیا به کوفه هرچی نامه فرستادن دروغه
اینجا بازار تیغ و شمشیر و خنجرش شلوغه
نیا به کوفه هرچی نامه فرستادن دروغه
اینجا بازار تیغ و شمشیر و خنجرش شلوغه
نیا به کوفه خبر از تیغ حرمله نداری
از این میترسم نکنه علی اصغرو بیاری
نیا به کوفه کوفه شهریه که وفا نداره
کوفه نامرده کوفه دردیه که دوا نداره
سفیرت در احتضاره غم نمیزاره طاقت بیاره
به رو ی دارالعماره دل بیقراره زمزمه داره
کوفه میا حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم و حیا نداره
نیا به کوفه میخوان از تو علمدارو بگیرن
میخوان از زینب یارو قافله سالارو بگیرن
نیا به کوفه ای امید دل حزین مسلم
بر روی نیزه سر بی تنتو میبینه مسلم
نیا به کوفه کوفه شهریه که وفا نداره
کوفه نامرده کوفه دردیه که دوا نداره
چشام باز ابر بهاره داره میباره ماه و ستاره
به روی دارالعماره دل بیقراره زمزمه داره
کوفه میا حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم و حیا نداره

حرکت کاروان عاشورائیان از مدینه به سمت کوفه
هشتم ذی الحجه سال 60 شروع هجرت عظیمی است که تا «لقد قام قیامته» تمام دوستداران آل الله را تحت تاثیر این حرکت عظیم به بلندای قامت جهان قرار داده است. هجرت کاروان عشقی که با طی هر منزل به خدا نزدیکتر شده تا در دهم محرم ـ عاشورا ـ و در صحرای تف دیده کربلا شاهد حلقوم بریده خون خدا باشد.
این مقطع از تاریخ به دلیل آنچه بر خاندان پاک رسول خدا(ص) اتفاق افتاده همواره مورد تکریم شیعیان در هر دوره ای بوده و توانسته است تاکنون همچون خونی جوشان در رگ های پیروان اهل بیت رسول بزرگوار اسلام جریان داشته و پویایی و حیات اسلام و تشیع را رقم بزند.
